شورای فعالان ملی – مذهبي
بازداشتگاه كهريزك نبايد جا به جا شود!
Mon 17 08 2009
به نام خدا
خبر كوتاه تعطيلي بازداشتگاه كهريزك، به علت فقدان استانداردهاي لازم، پس از انتشار اخبار فراوان در مورد برخوردهاي خشن، غيراخلاقي و كشته شدن برخي از زندانيان؛ پس از شهادت مظلومانه محسن روحالاميني، منتشر شد. اما ماجراي غمبار مفقودي برخي از بازداشتشدگان و آوارگي و بيخبري بسياري از خانوادهها در مقابل زندان اوين، دادگاه انقلاب و... همچنان ادامه دارد.
همچنين خانواده بسياري از شخصيتها و فعالان سياسي زنداني به بياطلاعي و عدم ملاقات با زنداني خود معترضاند و به ويژه پس از اجراي دادگاههاي نمايشي و مشاهده وضعيت جسمي و روحي برخي عزيزان خود، در رابطه با سلامت جسمي و روحي آنان بسيار نگراناند.
ماجراي برخورد امنيتي با فعالان سياسي از يك سو و شهروندان معترض از سوي ديگر، پس از انتخابات سير ضدقانوني و ضدانساني خاصي داشته و توسط افراد و نهادهاي نهان و آشكاري اجرا و يا هدايت شده است.
برخورد مرحله به مرحله با تشكلهاي سياسي منتقد از سال 79 تاكنون، توسط اطلاعات موازي به صورت غيرقانوني پي گرفته شده كه گاه با مواضع معارضي از سوي بخشهاي رسمي امنيتي نيز مواجه شده است.
در اين مدت اطلاعات موازي با جريانهاي ملي – مذهبي و نهضت آزادي، تحكيم وحدت، طيف آيتالله منتظري، جمعي از وبلاگنويسان و... برخورد كرده و گاه دادگاههاي نمايشي، با كيفرخواستهايي در حد انشاءهاي ساده و يا يادداشتهاي سياسي حاوي سناريوهاي تخيلي كه آسمان و ريسمان را به هم ميبافد، برگزار كرده است. شيوه برخورد اين جريان با زندانيان بر اساس «مستندسازي» سناريوي از قبل طراحي شده در تئوريهاي توطئهمحور و دشمنمحورانه و دشمنهراسانه (فوبيا) قرار دارد و مبتني بر برخي برخوردهاي فيزيكي ولي عمدتا شكنجه سفيد ميباشد. اين جريان ابتدا زندانيانش را در زندان 59 يا عشرتآباد (و برخي زندانهاي ديگر مثل قصر فيروزه) نگهداري ميكرد. اما پس از روشنگري و افشاگري فراوان خانوادههاي زندانيان ملي - مذهبي، اين زندان غيرقانوني و غيررسمي به ظاهر تعطيل شد. اما در واقع با يك تمهيد به داخل يك زندان رسمي (اوين) منتقل گرديد و در بخش 2 الف (اندرزگاه 2) اين زندان مستقر گرديد. اما در باطن همچنان مستقل بود و مديريت اوين هيچ اطلاع و اجازه هيچ دخالتي در آن را نداشت و حتي نام زندانيان اين بخش (يعني يك زندان غيررسمي در پوشش يك زندان رسمي) هيچ گاه وارد فهرست كامپيوتري اوين نميشد.
اطلاعات موازي از مدتها پيش به دنبال برخورد با مشاركت و مجاهدين انقلاب بود. سناريوي اوليه براي اين برخورد، «پروژه استحاله» و «براندازي قانوني» بود كه در آخرين سناريوي پس از انتخابات به پروژه «انقلاب مخملي» تبديل شده است.
اينك اكثر فعالان سياسي زنداني در بخش 2 الف اوين زنداني هستند. معدودي از آنان نيز در بخش 209 زنداناند كه زير نظر بخش رسمي امنيتي قرار دارند و تاكنون ملاقاتهايي با خانواده خود داشته و برخي نيز آزاد شدهاند.
جدا از فعالان سياسي و حزبي زنداني، اما برخورد با شهروندان معترض به انتخابات كه به صورت ميليوني و به شكل مسالمتآميز و قانوني به طرح اعتراضشان به انتخابات پرداختند نيز سير خاصي داشته است. جناح غالب به جاي شنيدن صداي تظلمخواهي مسالمتآميز و اعتراض آنان و حل و فصل عاقلانه بحران پيش آمده به نفع مصالح و منافع ملي كشور (و نيز مصلحت خود نظام)، در پايان راهپيمايي گسترده 25 خرداد و در امتداد استراتژي «النصر بالرعب» خود، به سوي راهپيمايان تيراندازي كرد. به اين گمان كه با شهادت برخي معترضان، ترس و وحشت حاكم شود و ديگر كسي به اعتراض و راهپيمايي نپردازد. اما به دنبال تداوم اعتراضات، نيروي نظامي و امنيتي ويژه و لباس شخصيهاي مورد حمايت آنان نقش بيشتري در سركوب اعتراضات پيدا كردند. در اين مرحله بود كه بازداشتگاههايي همچون كهريزك با اختياراتي نامحدود به كار افتاد تا سياست ارعابي كه با تيراندازي مستقيم به مردم آغاز شده بود را با برخوردهاي خشن و ضدانساني و گاه ضداخلاقي ادامه دهد. و بنا به شنيدههاي مكرر (كه اخيرا از سوي آقاي عليرضا بهشتي نيز بدان اشاره شد)، در اين سركوبها برخي افراد خشن و لومپن به كار گرفته نيز اينك دستاندركارند. در همين راستا اخبار نگرانكنندهاي هم از برخي برخوردهاي غيراخلاقي با جوانان (و بعضا دختراني كه حضوري چشمگير در اعتراضات داشتهاند) شنيده ميشود كه بيانگر گسترش سياست ارعاب در حوزههايي است كه براي بسياري در گذشته (و حتي حال) غيرقابل باور به نظر ميرسد. احساس مسئوليت ملي در اين مورد، ضرورت روشنگري و تجزيه و تحليل بيشتري را ايجاب كرده كه با نامه آقاي كروبي، براي همگان به صورت يك امر اخلاقي، علاوه بر يك وظيفه ملي و ميهني، نيز درآمده است. انذارهاي آقاي كروبي، بيم و هشدارهايي كه ديري است توسط منتقدان مطرح ميشود را با رساترين صدا در اعماق حاكميت و جامعه انعكاس داد. باعث تأسف است كه حكومت و جامعهاي كه انقلابي به نام خدا، به نامش ثبت شده بود و آرزوي عدل علي را داشت كه بر ظلم به شهروندانش به سختي برافروخته و متأثر ميشد، اينك به جاي روشهاي علوي دچار روشها و راهكارهاي استاليني شده است.
برخورد دولايه با شخصيتها و فعالان سياسي از يك سو در بند 2 الف اوين و برخورد با شهروندان معترض در بازداشتگاههاي مختلف همچنان ادامه دارد. اما نحوه برخورد با هر دو طيف (كه اولي عمدتا مبتني بر شكنجه سفيد و دومي عمدتا متكي به برخورد شديد فيزيكي است) و هر دو در چارچوب استراتژي النصر بالرعب و مبتني بر سناريوي توطئهمحور و دشمنهراسانه است؛ به شدت ضدانساني و خلاف قانون اساسي و مغاير اصول اعلاميه جهاني حقوق بشر است.
اينك اخبار (و تصاوير) دلخراشي كه از برخورد با بازداشتشدگان (بويژه در اردوگاه كهريزك) به اطلاع همگان ميرسد آن چنان متأثركننده است كه به جز جناح غالب، همه آحاد جامعه، از جمله منتقدان دروني جريان راست، را نيز به اعتراض واداشته و به تعطيلي كهريزك منجر شده است. اگر روزي آيتالله منتظري عملكرد برخي مأموران امنيتي را باعث سفيدرويي ساواك دانست امروزه متأسفانه خبرها و تصاوير برخورد با معترضان به نتايج انتخابات، در خيابانها و بازداشتگاهها، تصاوير برخورد سربازان اسرائيلي با شهروندان فلسطيني و شكنجههاي زندانيان ابوغريب (و گوانتانامو و بگرام) را مقابل چشم ايرانيان كمرنگ كرده است.
در اين مدت احساس انساندوستي، اخلاق ديني و اعتقاد به اصول قانون و مفاد اعلاميه جهاني حقوق بشر، بسياري از ايرانيان، اعم از برخي مراجع و روحانيون بزرگ و افراد و گروههاي متعددي در داخل و بيرون از حاكميت و در عرصه افكار عمومي جهاني را به واكنش در برابر اين رفتارها واداشته است. اين اعتراضات، اما نبايد صرفا با تعطيلي كهريزك پاسخ داده شود. افكار عمومي و همه دلسوزان ملك و ملت در ايران خواهان رسيدگي دقيق و محاكمه طراحان و عاملان اين سركوبها هستند. وگرنه اگر جنايت بدون مكافات باقي بماند، زندان 59 عشرتآباد به 2 الف اوين جابجا و منتقل ميشود، حمله 18 تير به حمله فاجعهبار 25 خرداد به كوي دانشگاه ميانجامد و زندان كهريزك نيز احتمالا به ناكجاآباد ديگري نقل مكان ميكند و گناه و فاجعه عليه روح و جسم آدميان، اين جانشينان خداوند بر زمين، ادامه مييابد.
ما بار ديگر همه دلسوزان كشور و مردم را به احساس مسئوليت و ايفاي وظيفه ملي و ديني و اخلاقي خود در انتقاد و اعتراض به اين وقايع غمبار دعوت ميكنيم و جناح غالب را توصيه و نصيحت به رعايت قانون و اخلاق مينماييم و انذار ميدهيم نتيجه اين رفتارها و سياستهاي «مرغ يك پا دارد» جز به ضرر ايران و ايرانيان و حس ملي و اخلاقي و ديني مردمان و نيز به ضرر خود حاكمان نيست.
حاميان سياست النصر بالرعب بارها شكست و ناتواني سياستهاشان را در برخورد با جريانات سياسي و دانشجويي و... (كه عليرغم عزم نابودسازيشان، آنها همچنان حيات و حركت دارند) و عليه آحاد شهروندان اين سرزمين (كه اينك وسيعتر و قويتر از هميشه در جنبش فراگير اعتراضي سبز متبلور شده) ديدهاند. پس بهتر است كه از تجربه روزگاران درس بياموزند و راهي براي آشتي و اعتمادسازي با مردمان معترض بيابند. اين به نفع منافع ملي كشور و آينده ايران و ايرانيان است. وگرنه سنتهاي خداوندي جاري در تاريخ و رفتار مردمان، ستمگران را به بدجايگاهي خواهد فرستاد.
شورای فعالان ملی – مذهبي
۲۴ مرداد ۱۳۸۸