عصر نو
www.asre-nou.net |
به گزارش رویتر پلیس ایران برای متفرق کردن تظاهرکنندگانی که در اطراف دفتر این روزنامه زیر پل کریمخان شعار "مرگ بر دیکتاتور" سر می دادند از باتون استفاده کرد. مهدی کروبی صاحب امتیاز این روزنامه سه روز قبل از هوادرانش خواسته بود دوشنبه بعد از ظهر در واکنش به فشارها بر اعتماد ملی مقابل دفتر آن تجمع کنند که بعدا این فراخوان را لغو کرد. یک شاهد عینی به خبرگزاری رویتر گفت که شاهد بوده است پلیس دو مرد جوان را در یکی از چندین گروه کوچک از تظاهرکنندگان که در خیابان های اطراف دفتر اعتماد ملی حرکت می کردند کتک زده است. این شاهد گفت که همچنین شاهد دستگیری و انتقال یک تظاهرکننده به وسیله نقلیه پلیس بوده است. دولت ایران در هفته های اخیر از هرگونه تجمع اعتراض آمیز جلوگیری کرده است. این شاهد گفت: "آنها (مخالفان) سعی کردند در برابر ساختمان جمع شوند اما پلیس اجازه نداد و به آنها گفت آنجا را ترک کنند." به گفته وی حدود 400 تظاهرکننده چند صد متر آنطرف تر تجمع کردند و شعار "مرگ بر دیکتاتور"، "رای ما کجاست" و "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" سر دادند. یک شاهد دیگر نیز به خبرگزاری فرانسه گفت "مردم در گروه های 20 یا 30 نفری هنگام عبور (از مقابل دفتر روزنامه) شعار می دادند و من شاهد بازداشت چندین نفر بودم." این تازه ترین مورد تظاهرات مخالفان علیرغم بسیج گسترده نیروهای امنیتی پس از انتخابات برای جلوگیری از هر گونه تجمع اعتراض آمیز است. چهارشنبه هفته گذشته شماری از معترضان به نتایج انتخابات در بازار تهران حضور یافتند بود که بنابه برخی گزارش ها با حضور سنگین نیروهای پلیس به درگیری های خفیف و پراکنده منجر شد. مقام های دولتی روز دوشنبه مانع انتشار روزنامه اعتماد ملی شدند اما معلوم نیست که توقیف یک روزه است یا ادامه خواهد داشت. ![]() "دادسرای کارکنان دولت" دوشنبه اعلام کرد که خواستار جلوگیری از انتشار اعتماد ملی شده است زیرا "روزنامه اعتماد ملی به مدیر مسئولی جواد حق شناس بر اساس شکایات متعدد و عمومی تحت تعقیب بوده و به رغم کثرت شکایات و موارد اتهامی و تذکرات دادسرا و احضارهای مکرر، به انتشار مطالب خلاف قانون و مجرمانه اصرار ورزیده است." به اساس نامه این دادسرا، روزنامه اعتماد ملی در شماره های اخیر خود "به چاپ مطالبی پرداخته که برخلاف امنیت ملی و مصالح عمومی کشور است" و بر همین اساس وزارت ارشاد به "لحاظ اصرار آن نشریه بر انتشار مطالب مجرمانه" از انتشار این نشریه جلوگیری کند. حسین کروبی پسر مهدی کروبی پیشتر به "سحام نیوز" - پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی - گفت علت توقیف روزنامه، چاپ نامه ای است که آقای کروبی در پاسخ به انتقادهای تند اخیر در مورد احتمال تجاوز جنسی به معترضان در زندان ها نوشته بود. با این حال دادستانی تهران تاکید کرده است که این روزنامه توقیف نشده و به دلایل مشکلات داخلی در روز دوشنبه توزیع نشده است. توقیف روزنامه اعتماد ملی تازه ترین تحول در ارتباط با نامه جنجال آفرین آقای کروبی دایر بر آزار کسانی است که در پی اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دستگیر شده اند. نامه آقای کروبی که در آن به گزارش هایی دایر بر تجاوز احتمالی به زنان و مردان بازداشتی پس از انتخابات اشاره می کند باعث خشم محافظه کاران شده است. آن نامه همچنین باعث افزایش فشارها بر روزنامه اعتماد ملی شد. در جریان مراسم نماز جمعه هفته پیش تهران (23 مرداد) اطلاعیه هایی توزیع شد که از نمازگزاران می خواست بعد از ظهر شنبه مقابل این روزنامه تجمع کنند که نگرانی مدیر مسئول روزنامه را به دنبال داشت و او از دادستان تهران خواست امنیت کارکنان اعتماد ملی را تامین کند. البته چنین تجمعی برگزار نشد. همزمان حملات محافظه کاران به آقای کروبی در ارتباط با آن نامه ادامه دارد. به گزارش روزنامه کیهان احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در تازه ترین واکنش گفته است: "سخن اين است كه در فقه اگر كسی به یک فرد تهمت جنسی بزند و نتواند آن را اثبات كند حد قذف يعنی 80 ضربه تازيانه برای او تعيين شده است. حال آقای كروبی اين اتهام بزرگ را نسبت به نظام مطرح كردند و مستند دروغ بودنش در حقيقت تكذيب دو قوه از سه قوه كشور است." اما آقای کروبی روز یکشنبه در واکنش به مواضع مشابه محافظه کاران گفت که "با این تهمت ها و فحاشی کردن ها" از میدان کنار نمی رود. وی تا آنجا پیش رفت که رفتار حکومت جمهوری اسلامی با مخالفان را بدتر از زمان حکومت محمد رضا شاه پهلوی عنوان کرد و گفت "در عرض چند روز تعدادی کشته شده و برخی آسیب دیده اند به طوری که دندان ها و سرها شکسته شده است و حتی چشمانی کور شده و برخی تحت شکنجه ها جان باخته اند." فریاد الله اکبر و گاز اشکآور در خیابان کریمخان زند موج سبز آزادی: با آنکه مهدی کروبی اعلام کرده بود امروز (دوشنبه) تجمعی در حمایت از روزنامه اعتماد ملی در مقابل این روزنامه برگزار نخواهد شد، از ساعتی پیش خیابان کریمخان زند مملو از نیروهای نیروی انتظامي بود که با لباس فرم در محل حضور داشتند و بیپروا به ضرب و شتم مردم و توهین به عابران میپرداختند. شاهدان عینی از فریاد الله اکبر از سوی مردم و پرتاب گاز اشکآور از سوی پلیس خبر میدهند. به گزارش موج سبز آزادی به نقل از یک شاهد عینی، در حدود ساعت 18 در اطراف روزنامه نفرات نیروی انتظامی به فاصله یک قدم ایستادهاند و با فاصله کمتری در تقاطع خیابان خردمند، گروهی از لباس شخصیها که به نظر ميرسد نیروهای وابسته به یک نهاد مشخص مثل دادستاني یا سپاه باشند، مستقر شدهاند. این نیروها اغلب ماسکهای سبز رنگ به صورت دارند، اما از نظر هیکل درشت هستند و در یک نگاه از نظر وضعيت ظاهري به نظر میرسد که از نظر بدنی نیروهای دستچین شدهای باشند. این شاهد عینی میافزاید: مردم هم مثل همه روزهايي که قرار است اتفاقي بیافتد، در پیادهروهای اطراف راه میروند. جمعیت زیاد و فضای خيابان بسیار ملتهب است. به گفتهی وی، از آنجا اطراف دفتر روزنامه اعتماد ملی و در خیابان کریمخان زند تعداد نیروهای پلیس و لباس شخصی بسیار زیاد بود، گروهی از مردم به سمت میدان ولیعصر راه افتادند و سراسر خیابان کریمخان در التهاب است. این شاهد عینی همچنین گزارش کرده که گروهي از مردم که در خیابان کریمخان زند به سمت میدان ولیعصر راه میرفتند، در تقاطع خیابان حافظ تجمعی ناگهانی شکل داده و فریاد الله اکبر سر دادند. حضور جوانانی که حتی روي خود را نیز نپوشانده بودند، از نکات قابل توجه این تجمع بود. منابع دیگری به «موج سبز آزادی» خبر دادهاند که ماموران برای متفرق کردن جمعیت در خیابان کریمخان زند از گاز اشکآور استفاده کردهاند. همزمان برخی منابع نیز به «موج سبز آزادی» گزارش دادهاند که در خیابان ولیعصر حد فاصل میدان فاطمی تا انتهای خیابان شهید بهشتی (عباسآباد) نیز ماموران پلیس حضور پررنگی دارند و در مواردی به ضرب و شتم عابران پرداختهاند. گزارشی دیگر از تجمع در خیابان کریمخان "موج سبز آزادی: در این گیر و دار ناگهان متوجه ضربهی سوزناکی از پشت شدم و به خودم که آمدم، دیدم نیروهای انتظامی مشغول زدن ملت هستند. به شکل وحشیانهای به سر و پا و کمر مردم ضربه میزدند. به جز باتوم استفاده از شلاق محرز بود. با این کار مردمی که آرام فقط مشغول پیادهروی بودند به همریخته و عصبانی شدند و «الله اکبر»ها بود که از گوشه و کنار خیابان بلند شد..." در گزارشی درباره تجمع در مقابل روزنامه اعتمادملی که در وبلاگ آقبهمن منتشر شده آمده است: این گزارش را یکی از دوستان بسیار نزدیک و جوانم که از فعالان ستاد موسوی بوده و کلاً همیشه در خط مقدم هم هست، برایم فرستاده: حول و حوش ساعت 4 بود که به خیابان کریمخان رسیدم و از محوطه زیر پل کریمخان تقریبا از ورود به پیاده رو می شد فهمید که امروز مثل هر روز کریمخان نیست و جمعیت کمی تا اندازه ای غیر عادی مشغول پیاده روی هستند. عده ای به اسم کتاب دیدن جلوی کتاب فروشی ها می ایستادند و بعد از مدتی به گروهی از مردم که به صورت کلونی حرکت می کردند می پیوستند. نیروی انتظامی از زیر پل تا میدان هفت تیر با فاصله های کم از یکدیگر ایستاده بودند. جلوی دفتر اعتماد ملی که رسیدم 2 تا از «ون»های گشت ارشاد و چند نفر از درجه دارای نیروی انتظامی با خیل عظیمی از سرباز ایستاده بودند. لباس شخصی ها تقریبا همه جا دیده می شدند و طبق معمول هر برنامه ای دوربین چی های عزیز وزارت اطلاعات مشغول فیلم برداری از مردم [امیدوارم اگر دستگیرم کردن حداقل جرمم این نباشه که داشتم تو پیاده رو راه می رفتم]. نزدیک پل عابر پیاده [کمی جلوتر از اعتماد ملی] که رسیدم متوجه شدم مشکلی پیش اومده؛ جلوتر که رفتم فهمیدم یک نفر رو به شکل وحشیانه ای با کتک به داخل ون بردن و همراهاش و چند نفر از خانم های سن بالا مشغول فریاد زدن بر سر مأموران که «برای چی می زنید؟ برای چی گرفتینش؟ کاری که نداشت داشت راه می رفت» و مأمورها هم از یک طرف گیج شده بودند و از طرف دیگر هم با لحن تحکم آمیزی از مردم می خواستن که به راهشون ادامه بدن. در این گیر و دار ناگهان متوجه ضربه ی سوزناکی از پشت شدم و به خودم که اومدم دیدم نیروی انتظامی مشغول زدن ملت هستند. به شکل وحشیانهای به سر و پا و کمر مردم ضربه می زدند. به جز باتوم استفاده از شلاق محرز بود. با این کار مردمی که آرام فقط مشغول پیاده روی بودند جری شدند و «الله اکبر»ها بود که از گوشه و کنار خیابان بلند شد و به همراه آن «مرگ بر دیکتاتور» و مردم متشکل تر شروع به سر دادن شعار کردند تا اینکه سرانجام نوبت به موتور سواران رسید تا برای سرکوب جمعیت یک خودی نشون بدن. در اولین اقدام به یک سمت پیاده رو حمله شد و تعدای رو دستگیر و ضرب و شتم کردند که این امر منجر به آن شد که مردم به سمت دیگر پیاده رو بروند و ناخودآگاه بر حجم جمعیت بیش از پیش افزوده شد. تعقیب و گریز تا میدان هفت تیر ادامه داشت تا اینکه در میدان مردم به هم پیوستند و در چمن های میدان که یکی از درهای متروی «هفت تیر» هم آنجاست مردم یک بند شعار سر دادند. شعارها از این قرار بود: «درود بر کروبی قهرمان» - که خیلی زیاد گفته شد. «ما بچههای جنگیم، بجنگ تا بجنگیم» «اعتراف، شکنجه، کهریزک، دیگر اثر ندارد» «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد» - البته نمی دونم چرا مصرع دوم گفته شد چون بخش عمده و البته پیشروی جمعیت رو خانم ها تشکیل می دادند. به نظرم باید گفته می شد «به فرزندم بگویید دیگر مادر ندارد». این وضعیت دست کم برای مدت 20 دقیقه ادامه داشت و با هر بار حمله نیروی انتظامی «هو کردن»ها شروع می شد تا اینکه به واسطه یک حمله دو جانبه [که من از اون بی نصیب نمودم و جراحت سختی به کمرم وارد شد] مردم به داخل مترو هجوم آوردن و با صدای بلند داخل مترو شروع به شعار دادن کردند. به گونه ای که مسئولین مترو گیج شدن و از مردم می خواستن اینجا چیزی نگن. البته از چهره ی بلیط فروش ها معلوم بود که خیلی حال کرده بودن. مردم بلند بلند به هم هشدار می دادن که «مواظب دوربین های مترو باشید» یا «شعار دادن داخل واگن ها یادتون نره». خبرهایی که آخر شب بهم رسید این بود که در میدان ولیعصر یک هسته 20 الی 30 نفری از مردم تحرکات آرامی رو شروع کردن که در فاصله چند دقیقه به جمعیتی 400 الی 500 نفری تبدیل شدند و مشابه همین اتفاق در حوالی پل حافظ هم به وقوع پیوسته که به نظرم واقعا عالیه. تو کریمخان تا موقعی که من بودم یعنی تا ساعت 6 بعد از ظهر حداقل 5 نفر رو که ضربه باتوم به سرشون وارد شده بود و منجر به خون ریزی دیدم و خبرها هم حاکی از دستگیری 15 تا 20 نفر رو میده. از دیگر نکته های تجمع این بود که مطابق دفعات قبل رانندگان با غیرت شروع به بوق زدن به نشانه اعتراض کردند که به خاطر رژه موتور سوارها در خیابان و نیز لباس شخصی ها در میان ماشین ها (به خصوص وقتی که ترافیک هم شده بود) منجر به قطع این شیوه اعتراضی شد. گزارشی از خیابان کریمخان امروز آق بهمن: این گزارش را یکی از دوستان بسیار نزدیک و جوانم که از فعالان ستاد موسوی بوده و کلاً همیشه در خط مقدم هم هست، برایم فرستاده: حول و حوش ساعت 4 بود که به خیابان کریمخان رسیدم و از محوطه زیر پل کریمخان تقریبا از ورود به پیاده رو می شد فهمید که امروز مثل هر روز کریمخان نیست و جمعیت کمی تا اندازه ای غیر عادی مشغول پیاده روی هستند. عده ای به اسم کتاب دیدن جلوی کتاب فروشی ها می ایستادند و بعد از مدتی به گروهی از مردم که به صورت کلونی حرکت می کردند می پیوستند. نیروی انتظامی از زیر پل تا میدان هفت تیر با فاصله های کم از یکدیگر ایستاده بودند. جلوی دفتر اعتماد ملی که رسیدم 2 تا از «ون»های گشت ارشاد و چند نفر از درجه دارای نیروی انتظامی با خیل عظیمی از سرباز ایستاده بودند. لباس شخصی ها تقریبا همه جا دیده می شدند و طبق معمول هر برنامه ای دوربین چی های عزیز وزارت اطلاعات مشغول فیلم برداری از مردم [امیدوارم اگر دستگیرم کردن حداقل جرمم این نباشه که داشتم تو پیاده رو راه می رفتم]. نزدیک پل عابر پیاده [کمی جلوتر از اعتماد ملی] که رسیدم متوجه شدم مشکلی پیش اومده؛ جلوتر که رفتم فهمیدم یک نفر رو به شکل وحشیانه ای با کتک به داخل ون بردن و همراهاش و چند نفر از خانم های سن بالا مشغول فریاد زدن بر سر مأموران که «برای چی می زنید؟ برای چی گرفتینش؟ کاری که نداشت داشت راه می رفت» و مأمورها هم از یک طرف گیج شده بودند و از طرف دیگر هم با لحن تحکم آمیزی از مردم می خواستن که به راهشون ادامه بدن. تو این گیر و دار ناگهان متوجه ضربه ی سوزناکی از پشت شدم و به خودم که اومدم دیدم نیروی انتظامی مشغول زدن ملت. به شکل وحشیانه ای به سر و پا و کمر مردم ضربه می زدند. به جز باتوم استفاده از شلاق محرز بود. با این کار مردمی که آرام فقط مشغول پیاده روی بودند جری شدند و «الله اکبر»ها بود که از گوشه و کنار خیابان بلند شد و به همراه آن «مرگ بر دیکتاتور» و مردم متشکل تر شروع به سر دادن شعار کردند تا اینکه سرانجام نوبت به موتور سواران رسید تا برای سرکوب جمعیت یک خودی نشون بدن. در اولین اقدام به یک سمت پیاده رو حمله شد و تعدای رو دستگیر و ضرب و شتم کردند که این امر منجر به آن شد که مردم به سمت دیگر پیاده رو بروند و ناخودآگاه بر حجم جمعیت بیش از پیش افزوده شد. تعقیب و گریز تا میدان هفت تیر ادامه داشت تا اینکه در میدان مردم به هم پیوستند و در چمن های میدان که یکی از درهای متروی «هفت تیر» هم آنجاست مردم یک بند شعار سر دادند. شعارها از این قرار بود: «درود بر کروبی قهرمان» - که خیلی زیاد گفته شد. «ما بچه های جنگیم، بجنگ تا بجنگیم» «اعتراف، شکنجه، کهریزک، دیگر اثر ندارد» «توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد» - البته نمی دونم چرا مصرع دوم گفته شد چون بخش عمده و البته پیشروی جمعیت رو خانم ها تشکیل می دادند. به نظرم باید گفته می شد «به فرزندم بگویید دیگر مادر ندارد». این وضعیت دست کم برای مدت 20 دقیقه ادامه داشت و با هر بار حمله نیروی انتظامی «هو کردن»ها شروع می شد تا اینکه به واسطه یک حمله دو جانبه [که من از اون بی نصیب نمودم و جراحت سختی به کمرم وارد شد] مردم به داخل مترو هجوم آوردن و با صدای بلند داخل مترو شروع به شعار دادن کردند. به گونه ای که مسئولین مترو گیج شدن و از مردم می خواستن اینجا چیزی نگن. البته از چهره ی بلیط فروش ها معلوم بود که خیلی حال کرده بودن. مردم بلند بلند به هم هشدار می دادن که «مواظب دوربین های مترو باشید» یا «شعار دادن داخل واگن ها یادتون نره». خبرهایی که آخر شب بهم رسید این بود که در میدان ولیعصر یک هسته 20 الی 30 نفری از مردم تحرکات آرامی رو شروع کردن که در فاصله چند دقیقه به جمعیتی 400 الی 500 نفری تبدیل شدند و مشابه همین اتفاق در حوالی پل حافظ هم به وقوع پیوسته که به نظرم واقعا عالیه. تو کریمخان تا موقعی که من بودم یعنی تا ساعت 6 بعد از ظهر حداقل 5 نفر رو که ضربه باتوم به سرشون وارد شده بود و منجر به خون ریزی دیدم و خبرها هم حاکی از دستگیری 15 تا 20 نفر رو میده. از دیگر نکته های تجمع این بود که مطابق دفعات قبل رانندگان با غیرت شروع به بوق زدن به نشانه اعتراض کردند که به خاطر رژه موتور سوارها در خیابان و نیز لباس شخصی ها در میان ماشین ها (به خصوص وقتی که ترافیک هم شده بود) منجر به قطع این شیوه اعتراضی شد. و خبر آخر هم درباره تجمع روز چهارشنبه (28 مرداد) اینکه ظاهرا محل حرکت از سفارت آمریکا (لانه جاسوسی - تقاطع خیابان طالقانی و سعدی) به سمت سفارت روسیه (لانه کودتا - خیابان فردوسی، بالاتر از خیابان جمهوری) به «خیابان امام حسین» تا «خیابان آزادی» تغییر کرده که البته به نظر من اصلا خوب نیست چون هم مسیرش طولانی تره و هم معنایی که در حرکت از لانه جاسوسی به سمت لانه کودتا هست [آن هم در سالگرد کودتا] در این انتخاب مسیر جدید وجود نداره. http://bahmanagha.blogspot.com/2009/08/blog-post_9544.html فیلمی از تظاهرات خیابان کریم خان زند |