آدمی که نردبان قورت داده بود
Thu 10 12 2020
طاهره بارئی
دست یافتنی نبود رضایتش
ارتفاع توقعش از بیخ گوش فلک هفتم می گذشت
ارزشهائی مجهول آویخته از سینه
که بخاطرش، همیشه "پرداخت" باید گذاشت کف ِدست تنگش
//////
می گوید منحصر به فرد آمده است
و باور کردنش نه به تجربه، که به "باید" بند است
تجسم "فوق العادگی"
با ریخت و پاش قواره اش
پایش برای لگد زدن
دستش محض بوسیدن
یک سوال ساده ولی اگر پیش آمد
هزار دلیل تاریک خواهد جُست
تا بر تمارضش بیافزاید
//////
نرم نمیشود دلش با کلام مهر
ضخامت طلبکاریش لایه های تازه خواهد بست
باید گذاشت سر تکان دهد در تنهائی
به صدای جویدن دندانهایش
سر سفره ی خودش و خودش
//////
و بار خود را برداشت
به وادی ابر های ملایم سفر کرد
|
|