مرثیه ی سیاه
در سوگ آبان خونین
Wed 11 11 2020
رسول کمال
زخمی ست
با من
که
بهار هر لبخندش را
مرثیه های عزا
کرده سیاه
از رودهایِ پُر خون
وُ
از دشتهایِ سوخته
گذر کردم
از ویرانیِ خانه ها
و
شوره زارِ جنگلها
از سرهایِ بریده ی مردان
و
زنانی که
بکارتشان را
آیه های وحشت
دریده بود
من
از هزاره ها گذر کردم
از دریچه های اشک
و
کورسویِ امیدِ نا امیدان
تا
وحشتِ چکاوک و زاری قُمری ها
این زخم را نه التیامی
که
خنجری می بایست
در دست
برای رقصِ دوباره ی خورشید
در این دشتِ پُر ملال
تا روز انتقام
02/11/2020
این شعر را با صدای شاعر بشنوید
|
|