عصر نو
www.asre-nou.net

هموطنان بی مسئولیتی که در برابر امام جماران
به امامزاده ی کاخ سفید دخیل بسته بودن، یتیم شدند


Sun 8 11 2020

علی شاکری زند

دونالد ترامپ میلیاردر روانپریشی که با نیروی بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان بشریت را تهدید می کرد با رأی مردم آمریکا به پایان سناریوی خطرناک خود رسید. در حالی که او اعلام کرده که هنوز هم حاضر نیست کاخ سفید را ترک کند، مردم آمریکا با هلهله و اشک شادی بدرقه ی او از مقر حکومتش را، ولو به زور مأموران اجرا باشد، آماده می کنند.

ترامپ که علائم جنون عظمت طلبی و بریدگی از عقل در همه ی سخنان و حرکات او، حتی در آراییش ظاهری او، نمایان بود و همه ی ناظران داخلی آمریکا و بیشتر دست اندرکاران جهان از همان نخستین روزهای ریاست جمهوری اش به سرعت به عدم تعادل روانی او پی برده بودند، سرانجام با ارتکاب خطاهایی عمده و غیرقابل انکار در برابر اکثریت ملت آمریکا رسوا و با رأی آنان کنارزده شد.

یکی از نخستین کارهای او کوشش در لغو قانون بیمه های اجتماعی حداقل باراک اوباما بود که برای نجات بینواترین قشرهای جامعه ی آمریکا از عدم امکانات درمانی وضع شده بود. او با نهایت لجاجت همه ی کوشش خود را برای تحقق این هدف غیرانسانی بکاربرد و آنچه سرانجام از پیشبرد این کار از سوی او جلوگیری کرد رأی منفی مراجع قضایی بود. یکی دیگر از اعمال تبهکارانه ی او جداساختن هزاران تن از فرزندان از مادران در خانواده هایی بود که از مرز مکزیک وارد خاک آمریکا شده بودند و پس از آن که زیر فشار نهادهای قانونی کشور این تصمیم او ملغی شد صدها تن از آنان نتوانستند مادران خود را بازیابند.

او که از همان ابتدای کار خود گرمایش جو زمین را، به رغم نظر صدها کارشناس و مراکز علمی بسیار که ده ها سال درباره ی آن پژوهش کرده و خطرات وخیم ادامه ی آن را به انسانیت و مسئولان سیاسی جهان گوشزد کرده بودند، با لحنی جاهلانه و ابلهانه انکارمی کرد، و تعهد کشور خود به مشارکت در مبارزه با آن را که در پیمان 2015 پاریس داده شده بود شکست، پیوسته همین رویه را در همه ی امور حساس دیگر جهان و کشور خود دنبال کرد و نشان داد که مورد جو زمین یک خطای تصادفی در دید او نبوده بلکه از یک عقل معیوب و روحیه ی ناسالم اجتماعی و سیاسی سرچشمه می گرفته است. همین بیگانگی او با علم و دستاوردهای آن و عدم مسئولیت نسبت به دیگران، که خمینی و پیروان او را به یاد می آورَد، و همین عدم احساس مسئولیت در برابر اخطارهای کارشناسان در برابر خطرها نیز سبب شد که با ظهور همه گیری ویروس کووید 19 نیز او با مشتی شعارهای عامیانه از این قبیل که «این ویروس چینی هاست، چیزی نیست می آید و می رود و ما می مانیم»، در برابر خطر آن چندان انفعال نشان داد که کشور او، به رغم برخورداری از بزرگترین اقتصاد جهان و پیشرفته ترین مراکز علمی و پزشکی، با مرگ و میری به تعداد 230000 نفر، بیشترین قربانی به نسبت جمعیت خود در جهان را داد.

او، از آنجا که تحصیلات چندانی ندارد و جز در تجارت و ساخت و ساز که همیشه کار او بوده و بازی در نمایش های تلویزیونی در هیچ عرصه ی دیگری از دانش و تجربه برخوردار نیست، بیشتر و تنها می توانست اقشار عامی، عقب مانده و متعصب تر جامعه را جلب کند که با سخنانی میان تهی و بدور از استدلالات کارشناسانه جلب می شوند؛ درست مانند هواداران خمینی در ایران سال 57 و در فتنه ی خمینی. در کتاب های متعددی که درباره ی او نوشته شد، از جمله کتابی که خواهرزاده ی او که یک روانشناس است، نوشته است بر بیدانشی اش و از جمله فقر واژگان او که از چند صد واژه ی اصلی تجاوز نمی کند تأکید شده است. در همان سالهای نخست ریاست جمهوری او نیز بود که چندده تن روانشناس و روانپزشک بر جنون او رأی دادند. او، همچنین، در تمام مدت ریاست جمهوری خود، با اظهارات و رفتارش نژاد پرستان و سفیدپوستان برتری طلب را در بیان تمایلات افراطی و زننده ی خود تشویق کرد و سبب شد که دارندگان اینگونه گرایش ها هرچه بیشتر قبح افکار خود را فراموش کنند و به صراحت و گستاخی به پراکندن آنها بپردازند.

با خروج از پیمان پاریس او همچنین به استخراج نفت از طریق گاز شیست نیز که، علاوه بر افزایش منابع انرژی فسیلی، سبب آلودگی شدید محیط زیست در مناطق مربوط به آن نیز می شود، امکان عمل داد و زمینه را برای گسترش بیماری هایی اجتناب ناپذیر در این مناطق آماده ساخت.

در زمینه ی سیاست خارجی او یک پای آمریکا را از پیمان اتلانتیک شمالی بیرون کشید و سبب شد که اتحادیه ی اروپا برای مسائل دفاعی خود به اندیشه ی تکیه بر خود و دفاع مستقل بیافتد. همچنین در مسأله ی اسرائیل و فلسطین به دلائلی سیاستبازانه، از جمله برای جلب آراء اوانجلیست های آمریکا، یکسره و بطور یکجانبه طرف اسرائیل را گرفت، با به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت این کشور حق فلسطینی ها را در این مورد نادیده گرفت، و بر شهرک سازی های اسرائیلی ها در کرانه ی باختری اردن صحه نهاد.

رفتار او در سیاست خارجی برای همه ی راست های افراطی جهان، بویژه در بیگانه ستیزی و دشمنی با پناهندگان به الگویی تشویق کننده تبدیل شد. در برزیل بولسونارو، ارتشی بازنشسته ی فاشیست مآب با پیروی از او کوشید تا قدرت را به دست گیرد و، پس از موفقیتی که با زندانی شدن غیرقانونی لولا دو سیلوا رقیب او، رییس جمهور اسبق و کاندیدای محبوب مردم همراه بود، هم در بلیه ی کرونا ویروس مانند ترامپ عمل کرد و هم تخریب جنگل های آمازونی را افزایش داد. در فرانسه نیز او مورد ستایش مارین لوپن، دختر شبهِ فاشیست ژان ماری لوپن رهبر سابق حزب راست افراطی جبهه ملی فرانسه قرارگرفت.

او همچنین، برای کاستن از تعهدات جهانی آمریکا، حتی در زمینه های سازنده، به بهانه های واهی یا نارسا، آمریکا را از بسیاری از نهادهای بین المللی، مانند یونسکو یا سازمان بهداشت جهانی، خارج ساخت یا کمک مالی کشورش به آنها را قطع کرد.

در یک کلام او با رفتار دلقک وار خود آبروی آمریکا را در جهان به خطرانداخت. برای منافع تنگ نظرانه ی شخصی کوشید مردم آمریکا را به جان هم اندازد و تا اندازه ای در این راه موفق شد. رفتار هواداران هیستریک او نیز بر بی آبرویی اش می افزود.

در مورد ایران، که دولت پیشین آمریکا قرارداد برجام را با آن امضاء کرده بود، ترامپ یکجانبه از آن قراردداد خارج شد. این خروج او که به دستاویز ملحوظ نبودگی سیاست های متجاوزانه ی جمهور اسلامی در منطقه و موشک سازی ها و موشک پرانی ها ی آن بود، هر قدر هم می توانست از جهت سیاسی قابل توجیه باشد از لحاظ حقوقی و موازین بین المللی نادرست بود و سبب بی اعتباری امضاء کشورش در جهان می شد، همانگونه که در مورد پیمان 2015 پاریس شده بود. او می توانست بر سر اعتراضاتی که به رفتار ایران در منطقه داشت باب دیگری را بازکند و از راه های دیگری به اعمال فشار بپردازد بی آنکه امضاءِ رییس جمهور پیشین را نقض کند.

در مورد اخیر بود که دیده شد برخی از هموطنان که به حق از مخالفت با خصلت فاشیستی جمهوری اسلامی نالان بودند، بدون کمترین توجهی به خصلت شبه فاشیستی ترامپ، به نام رهایی ایران از شر ملایان به حرم این رییس جمهور نژادپرست آمریکا دخیل بستند. برخی از آنان با چنان حرارتی به دفاع از او روی آوردند که خود را مجبور دانستند تا بیشرمانه به حملاتی نادرست و ناجوانمردانه علیه اوباما یا رقیب او جوی بایدن بپردازند. برخی از اینان چنان از حول حلیم در دیگ افتاده بودند که حتی در آخرین روزهای انتخابات آمریکا نیز که دونالد ترامپ با ادعاهای دیوانه وار خود درباره ی برد خود و متهم ساختن طرف مقابل به تقلب بدون کمترین دلیلی، حاضر به پذیرفتن شکست خود نمی شد، همچنان، بریدگی او از واقعیت را ندیده، با شیفتگی از او ستایش می کردند. آنها می گفتند که اگرچه سران ج. ا. از ترامپ واهمه و نفرت دارند اما مردم کشور، به دلیل فشارهای او بر رژیم، هوادار او هستند. آنان برای این ادعای خود به شبکه های اجتماعی استناد می کردند، اما معلوم نیست که آمار موضعگیری ها در این شبکه ها را در کجا یافته بودند. علاوه بر این، به فرض آن که درایران هم، مردمی که چندین دهه از وسائل خبری دموکراتیک و امکان بحث و تبادل نظر آزاد محروم بوده اند، عده ای از یک نژادپرست آمریکایی هواداری کنند، کاری شبیه هواداری ازخمینی که در 57 کرده اند، این نمی تواند برای یک آزادیخواه درس خوانده که سالیان دراز در دموکراسی های غربی زندگی کرده و ریگی هم در کفش ندارد، ملاکی بر برتری ترامپ باشد.

آیا ترامپ می توانست برای آزادیخواهان کشور متحدی، وسیله ای، برای نجات ایران باشد؟ البته که نه. او با سواد محدودش، بدتر از ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در ایران در زمان فتنه ی خمینی که امیران ارتش را، برای کسب بیطرفی آنها، در کنار نمایندگان خمینی نشاند، از ایران چیزی نمی دانست که دوستدار ایران باشد. اما به فرض هم که می توانست چنین باشد باید بار دیگر پرسید آیا هدف هر وسیله ای را توجیه می کند ؟ تنها راه نجات ایران اراده ی ملت ایران و اتحاد آزادیخواهان ایرانی است.

آن آزادی که به دست و به اراده ی ملت به دست نیاید آزادی نخواهدبود، اسارت جدیدی خواهدبود که از آزادی جز نامی نخواهدداشت. هیچ قدرتی برای یک اپوزیسیون پراکنده و بی اعتقاد به ملت خود احترام نخواهد داشت. در سالهای جنگ جهانی دوم پرزیدنت روزولت که ترامپ از هیچ حیث به قوزک پای او نیز نمی رسد، دخالت های زیادی در کار نهضت مقاومت ملی فرانسه می کرد، اما رهبر شایسته این نهضت، ژنرال دوگل با دست خالی همواره در برابر آن دخالت های بیجا سرسختانه ایستادگی می کرد. ما نیز از یاری بدون چشمداشت قدرت های خارجی بی نیاز نیستیم. اما تنها با اتحاد میان خود و ابراز قدرت است که می توانیم متحدان خود را آزادانه و پیروزمندانه انتخاب کنیم. تنها در این صورت است که ما مورد احترام آنان خواهیم بود و آنان می توانند به حق مورد احترام ما باشند.