دشمن ما همین جاس
Sat 31 10 2020
س. حمیدی
وسط میدان پاستور تهران جوانی دستش را به سوی خیابان سمت شرقی میدان نشانه میرود و بیخ گوش او بلند میگوید: دشمن ما همین جاس. او هم ضمن همزبانی با دوستش پاسخ میدهد: دروغ میگن آمریکاس. چنین حرکتی خندهی سربازی را برمیانگیزد که در ابتدای خیابان به نگهبانی مشغول است. یعنی او هم به خوبی میفهمد که همه روزه به نگهبانی از دشمن مردم اشتغال دارد. سپس خیلی صمیمانه و خودمانی به هم نزدیک میشوند تا به گپ و گفتِ خودشان در همین زمینه ادامه بدهند. سرباز از آنان میپرسد: چرا سوراخ گوشهایتان را با پنبه پوشاندهاید. جوانها دوتایی با هم پاسخ میدهند: چون تلویزیون میگوید ویروس کرونا از سوراخ گوش هم امکان دارد به بدن سرایت کند. ولی سرباز، پاسخ آن دو نفر را همراه با پرسشی دیگر نفی میکند. چون میپرسد: آنوقت تکلیف سوراخهای دیگر چه میشود؟ باز هم دوتایی جواب میدهند: سوراخهای دیگر را باز گذاشتهایم تا در تغذیهی رهبر مشکلی پیش نیاید.
این روزها بیش از هر زمانی طنزهایی از این دست بین تودههای عادی مردم دهان به دهان میگردد. حکومت ضمن خشونتهای گستردهی خود، بهرهگیری از چنین زبان هتاک و هرزهای را به مردم تحمیل میکند. همان طور که عبید زاکانی و ایرج میرزا نیز در زمانهی خود نمونههای فراوانی از آنها را به کار میگرفتند. جوابِ هر "های"، به طور طبیعی "هوی" است و مردم هم با واکنشهایی از این نوع به استقبال خشونتهایی میشتابند که دولتمردان جمهوری اسلامی آن را بر پهنهی جامعه گستردهاند.
چندی پیش، حسن روحانی در نشست هیأت دولت یادآور شد که تمام مشکلات جامعه ریشه در کاخ سفید دارد. در واقع او پذیرفته است که این مشکلات در دشمنیِ کور مدیران جمهوری اسلامی با امریکا ریشه دوانیده است. سیاستی خودخواهانه که دولتمردان حکومت هزینههایش را به طور عادی به پای شهروندان ایرانی مینویسند. پیداست که رژیم موضوع خودتحریمی را به مردم تحمیل میکند تا در جامعهای آشوبزده و فلاکتبار همچنان بتواند دوام بیاورد. ولی حقارتهای سازمان مدیریتی حکومت در مقابل امریکا، ضمن جدال تبلیغی مدیران آن جبران نخواهد شد. در عین حال، مردم ضمن پرهیز از حکومت، در جایی دیگری از جامعه ایستادهاند. این موضوع نیز به سهم خود بر خشم و خشونت لجام گسیختهی مدیران جمهوری اسلامی میافزاید. در نتیجه، آنان روزِ روشن شمشیرهای خود را از رو بستهاند و میخواهند از مردم انتقام بگیرند.
در ضمن، از گفتار و رفتار سیاسی بالادستیهای حکومت به واقعیتی میتوان پی برد که شعار بیپشتوانهی"آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند"، برای همیشه در جامعهی امروزی ایران رنگ باخته است. چون در نهایت مشخص شد که آمریکا نیز در رفتاری ولانگارانه، خیلی غلطها میتواند بکند. گرانی و تورم نتیجهی طبیعی چنین رفتاری است که آسیبهای خود را به نام تحریم برای مردم عادی بر جای میگذارد. ولی بالادستیها هر روز بیش از پیش قبراق و قبراقتر میشوند.
گشت و گذاری هرچند اندک و کوتاه در سطح خیابانهای تهران بر این نکته صحه خواهد گذاشت که مردم بدون استثنا در مقابل بالاییها صف کشیدهاند. شکی نیست که حکومت و مردم در تقابل با هم، هر یک راه خودشان را در پیش گرفتهاند. چند قدم پایینتر از همین میدان پاستور، نرسیده به میدان حر، داروخانهای جانمایی میشود که بر سردرِ آن، نام بیست و نه فروردین چشم هر رهگذری را به بازی میگیرد. این داروخانه وابسته به نیروی زمینی ارتش است و به همین منظور هم نامش را بیست و نه فروردین گذاشتهاند. چون در تقویم رسمی حکومت، بیست و نهم فروردین را روز ارتش نامگذاری کردهاند. اکنون همین داروخانه که نام بیست و نه فروردین را با خود به همراه دارد، آیینهای تمامنما از ساختار فلاکتبار و وارفتهی حکومت به دست میدهد. چون همگی با فحش و دعوا به درون داروخانه پای میگذارند و با دنیایی از اعتراض و ناسزاگویی به ترک آن مجبور میشوند. اعتراضها اغلب از آنجا ناشی میگردد که به داروی مورد دلخواه خود دست نمییابند. تازه آنوقت هم که دارو گیرشان بیابد، باید آن را "آزاد" بخرند. دفترچههای بیمه را در مراکز درمانی دولتی به پشیزی هم نمیخرند.
خشم مردم از هر جایی که بگویی سرریز میکند. همگی بدون استثنا از دشنام به رهبر و رییس جمهور چیزی نمیکاهند. دشنام دادن و ناسزاگویی را، واکنشی طبیعی برای جبران کاستیهای معیشتی خود یافتهاند. حتا به کارمند و نسخهپیج داروخانه هم فحش میدهند. نسخهپیچی که او نیز دست کم در جایی دیگر، در صف مردم معترض قرار میگیرد. اما بالادستیها این همه فحش و ناسزا را میشنوند و هرگز دم برنمیآورند. فرق این حکومت با حکومت شاه نیز در همین جا خلاصه میگردد. چون جمهوری اسلامی بر خلاف رژیم پیشین، فحشخورش خوب است. همان گونه که گفته شد، مدیران بالادستی آن، خیلی راحت و آسوده فحشها را میشنوند و هرگز دم برنمیآورند. چون توان ادارهی جامعه را در خود سراغ ندارند.
از سویی جلوی داروخانهها، دلالهای سرپاییِ دارو پرسه میزنند. دلالها و پادوهای خیابانی از مردم میخواهند که داروی مورد نیازشان را از ایشان بخرند. در تهران جمهوری اسلامی پول که باشد، مشکل دارو هم با همین دلالها حل و فصل خواهد شد.
بدون شک و تردید، مشکلات مردم همه در پیوند با هم رشد مییابد. از سویی پدیدهی تحریم یا خودتحریمی به بیکاری و دربهدری مردم یاری میرساند و معیشت عادی برای ایشان کاری ناممکن مینماید. آنوقت در سامانهای بیسامان از شیوع کرونا هم، آسیبهایی از این نوع دو چندان میگردد. کمی آنسوتر از داروخانهی بیست و نهم فروردین، "فروشگاه مرکزی اتکا" در خیابان "امام خمینی ره" جانمایی میشود. این فروشگاه، به ارتش جمهوری اسلامی تعلق دارد. این روزها از بام تا شام، دهها کامیون مواد غذایی در آن به صف شدهاند تا بار خود را تخلیه کنند. اما مواد غذایی به محض تخلیه همه به فروش میروند. مردم به آیندهی خود بیاعتماد باقی ماندهاند. چون امکان دارد همین مواد غذایی فردا هم گیرشان نیاید. تازه، اگر هم گیرشان بیاید، قیمتها آنقدر قد میکشند که خرید آنها کاری ناممکن خواهد بود. قیمتها هرگز پایدار نمیمانند و عمرشان هم از یک هفته فراتر نمیرود. با همین ترفند است که دریافتی و قدرت خرید مزدبگیران جامعه را از ابتدای سال جاری تا کنون، دست کم به میزان صد در صد کاهش دادهاند. مردم به ریال مزد میگیرند و بهای ارزاق خود را با معادلی از قیمت روزانهی دلار میپردازند.
جدای از این، به شمار صفهای خیابانی هر روز افزوده میگردد. صفها همچنان طولانیتر میشوند. صفهایی بیشماری از خریداران، سکه، دلار، دارو، مواد غذایی و خوراکی در هر جایی از شهر تهران که به گویی خود را در دیدرس مردم میگذارند. تاریخ از نو تکرار میگردد تا مردم را دوباره به دههی شصت بازگردانند. انگار از نو بهزاد نبوی به همراه میرحسین موسوی و محسن نوربخش، به قدرت دست یافتهاند. مدیرانی که فقط برای ساماندهی به صفهای خیابانی، روزگاری پا به میدان سیاست نهادند. اینک نیز همان حرفها را از نو تکرار میکنند. چنانکه نمایندگان مجلس هم از نو برای دریافت کالاهای اساسی، توزیع کوپن را به تصویب رساندهاند. در همین صفهای خیابانی است که ناگفته نمونههایی از اقتصاد کرهی شمالی و ونزئلا بین مردم تبلیغ میشود تا به بهانهی برقراری عدالت، توزیع فلاکتبار فقر را برای لایههای پایینی جامعه به ارمغان بیاورند.
ولی مردم از زندگی در چنین نظم مفلسانهای خشمگین به نظر میرسند. این خشمها به دلیل بیگانگی مردم ازهم کمتر مجال مییابند که در پیوند باهم قرار بگیرند. احزاب سیاسی کشور هم به دلیل ممنوعیت از فعالیت قانونی خود، هرگز مجال نیافتهاند که به تشکلیابی مردم یاری برسانند. جدای از این، کرونا نیز به سهم خود در راستای اهداف جمهوری اسلامی گام برمیدارد. انگار کرونا را هم خداوند از آسمان برای دولتمردان جمهوری اسلامی فرستاده است تا شاید بتوانند به اتکای آن، خود را از آسیب تجمعات اعتراضی مردم وارهانند. با این همه، زیستن اجتماعی در تمام ابعاد آن بین لایههای محروم جامعه ادامه دارد. در تداوم زندگی اجتماعی است که بیش و کم همه روزه اعتراضاتی مردمی در بطن جامعه پا میگیرد. چنانکه در سالگرد اعتراضات عمومی آبان ماه نیز از نو همان مطالبات با شدت و حدت بیشتری در فضای جامعه جان میگیرد. چون مردم همگی از شمار کشتهها و بازداشتیهای خود میپرسند. میخواهند که قاتل فرزندانشان را بشناسند و جمهوری اسلامی به آزادی همیشگی این زندانیان و زندانیان سیاسی دیگر گردن بگذارد.
پیداست که گشودن راههای جدیدی از مبارزهی متحد و هدفمند خواهد توانست به تحقق مطالباتی از این نوع یاری برساند.