عصر نو
www.asre-nou.net

وفاداری «نوید» به میثاق معترضان آبان ماه


Thu 17 09 2020

س. حمیدی



نوید افکاری را دیگر همگان با نام نوید می‌شناسند. نوید هرچند روزی و روزگاری اسم عام بود ولی اکنون به عنوان اسمی خاص و ممتاز در ذهن مردمان سراسر گیتی به نمایش درمی‌آید. دیگر همگی از خُرد و بزرگ او را می‌شناسند. چون خیلی زود راه بی‌بازگشتی را آزمود که پیش از این کم‌تر سابقه داشته است. نام او هم به گروه همین بی‌بازگشت‌ها افزوده گردید تا راه‌ها ضمن تفکیک از کجراه‌ها و بیراهه‌ها، جاودانه باقی بمانند و هرگز گم نشوند. درنتیجه، او طلایه‌دار راهی شد که قهرمانانی هم‌چون او برایش باقی گذاشتند و اینک خود نیز به جمع همین قهرمانان پیوست.

پس از مرگ عکس و‌ فیلم فراوانی از نوید زینت‌بخش رسانه‌های خبری شد که او در آن‌ها پیراهنی بر تن نداشت. انگار می‌خواست از قبل تن بی‌عیب خود را به مدعیان بنمایاند. تا مبادا کسی را جرأت آن باشد که از سستی و کاستی تن او سخنی به میان آورد. گماشتگان حکومت، او را تندرست تحویل گرفتند تا زخم‌های نامردمی خود را در فضای تن سپیدش به یادگار بگذارند. گفتنی است که فقط حسنک و آرش، افسانه و قصه را به تاریخ گره زدند و چنین کردند. نوید نیز سرانجام چنین کرد.

همه نوشتند که اعدامش کردند. اما هیچ پزشکی به رسمیت این اعدام گردن ننهاد. حتا پزشکی قانونی نیز از صدور جواز دفن برای او طفره رفت. هم‌چنان که پیش ازاعدام نیز هیچ پزشکی به تندرستی او شهادت ننوشت. جمهوری اسلامی اجرای ضابطه و قانون خودنوشته‌اش را نیز از او پس گرفت تا راحت‌تر بتوانند داغ و درفش را بر جای جای بدنش بنشانند. موضوع کفن و دفن شبانه‌ی نوید نیز از همین واقعیت غیر قابل انکار حکایت دارد. حتا اجرای قانون دولتی و عرف حکومتی را نیز از او بازستانند. پیداست که حقوق شهروندی را از نوید پس گرفته بودند تا پای او را آن‌گونه که میپ‌سندیدند به مرگی فاجعه‌بار بکشانند.

ولی نوید برای این اعدام، هرگز حکمی "قانونی" را با چشمان خود ندید. هم‌چنان که بنا به خواست مردان بیدادگاه حکومت، از انتخاب وکیل هم محروم ماند. به عبارتی روشن‌تر آدمدزدان حرف‌های حکومت، او را دزدیدند تا قانونِ بی‌قانونی آدم‌ربایان را در قتل او به کار ببندند. هرچه باشد آدم‌ربایان هم قانون بی‌قانونی خودشان را در خصوص طعمه‌هایشان به اجرا می‌گذارند. چون از طعمه‌ی خود در ابتدا به زور شکنجه و آزار اعتراف می‌گیرند تا او را حین این اعتراف‌گیری خودمانی، سرآخر از پای دربیاورند.

بدون شک نوید طبق عرفی همیشگی در زندان‌های حکومت، می‌بایست که پای ناکرده‌هایش امضا بگذارد. آن‌وقت ضمن اعتراف به همین ناکرده‌ها، از رهبر جمهوری اسلامی عفو بخواهد، که او رأفت اسلامی خود را در این مورد به کار بگیرد. اما نوید چنین نکرد. او به میثاقی پایبند باقی ماند که همه‌ی معترضان خیابانی آبان ماه سال گذشته در کنش اجتماعی خویش، پای آن امضا گذاشتند. ناگفته نماند که جمهوری اسلامی ضمن نبردی خیابانی هزار و پانصد نفر از همین‌هایی را که پای میثاقی جمعی امضا گذاشته بودند، کشت. بنا به گزارش رسمی برخی از کارگزاران حکومت، قریب هفت هزار نفر را هم در سرتاسر کشور به زندان سپردند. ولی طی این مدت، ده‌ها نفر از همین اسیرانِ در بند را هم اعدام کرده‌اند. تازه ده‌ها نفر از ایشان را در آینده‌ای نه چندان دور به دار خواهند سپرد.

جمهوری اسلامی قصد دارد تا به اتکای اعدام، بهشت گمشده‌ی خود را به توده‌هایی از مردم عوام بباوراند. اما واقعیت به آن‌جا بازمی‌گردد که اکنون همین عوام‌الناس و مردم ناآگاهِ جامعه هم به هنجارهای نامردمی حکومت گردن نمی‌گذارند.

در ضمن، جمهوری اسلامی چنان می‌پندارد که اعدام شرایطی را برمی‌اگیزد که همگان از ترس هم شده به خواست و اراده‌ی رهبر نظام تمکین کنند. از این روست که فرمان حکومت به خواست خداوندی موهوم گره می‌خورد تا همگی رفتارهای سیاسی خود را به پای همین خداوند بنویسند. ولی خداوندِ حکومت، در الگویی از مردان سیاسی آن ضمنِ جهنمی نمادین همگی را در آتش جهل و حقارت خویش می‌سوزاند. حتا موعود و امام زمان حکومت هم شمشیری را برخود حمایل می‌کند تا زیر سایه‌ی همین شمشیر نامردمی، عدالت را برای مردمان زمانه به ارمغان بیاورد. در واقع جمهوری اسلامی به سر مردم همان می‌آورد که خداوند خودساخته‌اش قرار است آن را در جهنم برای آدمیان به اجرا بگذارد. امام زمان نیز در رفتار آخرالزمانی خود نمونه‌هایی کامل از خونریزی را به اجرا خواهد گذاشت. انگار امام زمان و خداوند هر دو به نمونه‌هایی کامل از شخصیت خامنه‌ای و خمینی شباهت دارند.

در عین حال پدیده‌ی اعدام برای جمهوری اسلامی اسم رمزی بیش نیست. چون آدم‌ها پیش از این‌که اعدام گردند، زیر شکنجه‌های قرون وسطایی حکومتیان به شهادت می‌رسند. حتا گماشتگان حکومت مستندات حقوقی یا اداری خود را هم پس از همین اعدام فراهم می‌بینند. مستنداتی ساختگی که تبلیغاتچی‌های جمهوری اسلامی ارایه‌ی آن‌ها را به مطبوعات لازم می‌شمارند. ولی محکمه‌ای آزاد و مستقل هرگز به پذیرش آن‌ها تن درنمی‌دهد.

بدون شک، پدیده‌ی قصاص بیش از موضوع اعدام نیاز بیمارگونه‌ی بالادستی‌های حکومت را برآورده خواهد کرد. چون متهم و زندانی را به همان شیوه‌ای به قتل می‌رسانند که در پرونده‌ای از اعترافگیری، برایش فراهم دیده‌اند. به همین دلیل هم مقتول رابه پزشکی قانونی نمی‌سپارند تا به ظاهر ابعاد روشن و ناروشن این جنایت همیشه مخفی باقی بماند.

نوید با مرگ خود صفی از اتحاد و یکپارچگی در ایران و تمامی جهان بر جای گذاشت. دستانی از سراسر گیتی دوباره همدیگر را یافتند. آنان همگی به رفتار غیر انسانی سیاستمداران جمهوری اسلامی "نه" گفتند تا بخواهند با همین "نه" گفتنِ همگانی از حریم انسان و انسانیت به دفاع برخیزند. چون جمهوری اسلامی این بار هم بیش از هر وقتی برای کشتار مردم بی‌دفاع، شمشیرش را از رو بسته است. چنان‌که در الگویی از تمام نظام‌های دیکتاتوری قصد آن دارند تا مردم را بترساند که برای نمایش مبارزه‌ای همگانی، هرگز به خیابان پای نگذارند. چون فروپاشی همیشگی نظام را در آن می‌بیند که روزی و روزگاری مردم خیابان‌ها را به تصرف خود دربیاورند.

هم‌چنین حکومت ضمن رفتار خودخواهانه‌اش تمامی نهادهای مدنی را نیز به سخره می‌گیرد. چون تصویری دوگانه از آن‌ها به نمایش می‌گذارد تا همگی بدون اعتنا به اراده‌ی عمومی مردم، خواست رهبر و مجموعه‌ی رهبری را به پیش ببرند. به همین دلیل "مجلس شورای اسلامی" همان طور که از عنوان اسلامی‌اش پیداست، فقط برنامه‌های اسلام دولتی حکومت را راهگشا می‌بیند. مجلسیان هم در الگویی از رهبر نظام فریادهای دادخواهی مردم را نمی‌شنوند و حتا نمی‌خواهند بشنوند. تا آن‌جا که فقط به مزد دولتی خود در این راه قناعت می‌ورزند. درنتیجه همگی بر عملکرد نامردمی قوه‌ی قضاییه و دستگاه آشکار و پنهان امنیتی حکومت صحه می‌گذارند. مجلس شورای اسلامی حتا برای تظاهر هم شده، موضوع "تحقیق و تفحص" از زندان‌ها و دادگاه‌های فرمایشی و سیاسی را چندان لازم نمی‌بیند. مجلسی‌ها ضمن تفاهم‌نامه‌ای خودمانی و نانوشته، از پیش در خصوص لاپوشانی مواردی ازاین دست به تفاهم رسیده‌اند.

خیابان در ایران جمهوری اسلامی بر خلاف تمامی دنیا، مشاع عام نیست. چون حکومت گذرهای عمومی را هم بخشی پایدار از حریم خودمانی خود می‌پندارد. با همین نگاهِ نامردمی است که پلیس و دستگاه امنیتی حکومت از تجمع مردم در مکان‌های عمومی جلوگیری به عمل می‌آورند. مراسم تدفین شبانه‌ی نوید هم از چنین رویکردی حکایت دارد. در واقع، هم خودشان می‌کشند و هم این‌که خودشان جلوی چشمان مردم جسد مثله‌ی مقتول را به خاک می‌سپارند.

جمهوری اسلامی در باوری آیینی شهروندان خود را قصاص می‌کند و می‌کشد تا به ظاهر از عذاب و گناه ایشان در آخرت بکاهد. انگار دارد رویکردی از خیرخواهی رابه پیش می‌برد تا همه را به بهشتی موهوم بکشاند. اما شهروندان ایران خود را به چنین بهشتی بی‌نیاز می‌بینند. چون می‌خواهند برای همیشه از دام جهنم جهل جمهوری اسلامی رهایی یابند. اما خیرخواهی دروغین مردان حکومت پرونده‌ای از قتل و جنایت برای شهروندان کشور فراهم می‌بیند. چنان‌که در پوششی از قصاص و قتل عمد، این خیرخواهی عوامانه را به نمایش می‌گذارند.

اکنون نوید هم‌چون قهرمانی استورهای بازتولد و جاودانگی خود را بین توده‌های مردم دوره می‌کند و جشن می‌گیرد تا جاودانه بماند. حتا آنگاه که هیچ نشانه‌ای از خاکستر جمهوری اسلامی باقی نماند، نوید همراه با هزاران استوره‌ی دیگر از نو در یاد و خاطرِ شهروندان ایرانی خواهد زیست و پایدار خواهد ماند.