تاریخچهی «کارگاه شعر و قصه- فرانکفورت»
Sat 18 07 2020
منوچهر دوستی

پیشدرآمد
در این متن قرار است به چگونگی شکلگیری و کارکرد "کارگاه شعر و قصه- فرانکفورت" پرداخته شود. اما اکنون که این جمع خود تاریخی بیش از بیست و شش سال دارد، بد نیست تا بهصورت مقدماتی نگاهی به پیش از آن بیاندازیم، و آن را در متن تاریخیِ وسیعتری ببینیم.
به این ترتیب پرتویی میافکنیم بر شرایطی کلیتر تا خواننده این متن نیز بتواند با فضای فکری و فرهنگی ایرانیان و چگونگی شکلگیری چنین محافلی، خارج از ایران، و در اینجا «فرانکفورت» آشنایی بیشتری حاصل کند.
اگر خروج نویسندگان و هنرمندان ایرانی را ظرف دو تا سه سال بعد از رفتن حکومت شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی و بازگشت فضای سانسور، خفقان و زندان و کشتار به جامعه، مبنایی برای این تاریخنگاری قرار دهیم، تشکیل "کانون نویسندگان ایران در تبعید"، در سال ۱۹۸۲ با امضاء پانزده تن از نویسندگان در پاریس،(۱ ) پیشدرآمد و اولین گام در راه یک اقدام فرهنگی - ایرانی با وسعتی چشمگیر و جهانی، و ادامه بانگ آزادی «بیان و قلم» در فضای خارج از ایران، و در میان ایرانیان بودهاست.
تشکیل «کانون نویسندگان ایران در تبعید» و اقدام به برگزاری برنامههای فرهنگی با دعوت از شاعران و نویسندگان در سایر شهرها و کشورهای جهان، علاوه بر دمیدن روحیه امید در میان ایرانیان تبعیدی، توجه بسیاری دیگر از علاقمندان به رویدادهای ادبی و فرهنگی را نیز به این واقعیت جلب نمود که آنان نیز میتوانند در شهرهای محل سکونت خود اقدام به نشستهایی در همین ارتباط و متناسب با نیاز خود کنند.
در همین دوره است که اندک اندک شاهد ایجاد کانونها و انجمنهای ادبی و فرهنگی دیگری میشویم که پایگاه فعالیتشان شهرهای محل سکونت فعالین خود آنها میباشد.
شکلگیری "کانون فرهنگی لاهوتی" در شهر فرانکفورت پیش از کارگاه شعر و قصه، نمونهای از این تلاشها بود. کانون لاهوتی که به ابتکار هایده ترابی و سعید یوسف، و بهرام قدیمی و همکاریِ تعدادی دیگر از هنرمندان و علاقمندان به کارهای هنری ایجاد شد، علاوه بر اینکه اقدام به دعوت از شاعران و نویسندگان از شهرها و کشورهای مختلف مینمود، در عین حال شامل یک بخش هنری بهنام "گروه تآتر تندیس" بود که با تلاش هایده ترابی به کار تآتر میپرداخت. بعدها کار رادیویی و انتشاراتی نیز به فعالیتهای این کانون افزوده شد(۲).
ویژهگی تاریخی آن شرایط چنان بود که علاوه بر فرانکفورت در دیگر شهرها از جمله در برلین و هانوفر، هایدلبرگ، و اشتوتگارت هم نهادهایی از همین دست شکل گرفتند که اما ما تنها به سهم خود در فرانکفورت اکتفا میکنیم.
ضمناً گفتنیست که در سالهای حدودا ۱۹۸۷ یا ۱۹۸۸ سعید یوسف جلسهای را اگرچه در محدوده ای بسیار کوچک، اما دوستانه راه اندازی کرده بود که در آن بهویژه با تمرکز بر شاملو به نقد و بررسی شعر پرداخته میشد.
اقدامی دیگر از ایندست در شهر فرانکفورت، ایجاد "کتابحانه عمومی اندیشه" بود. این کتابخانه نیز علاوه بر اینکه محل و مهمل مناسبی برای علاقمندان به کتاب بود، موقعیت و چشم انداز خوبی را برای دیدارها و حتا برگزاری دیگر برنامهها فراهم کرده بود. چنانکه ملاحظه میشود تا همینجا تلاشهایی به ثمر رسیده بود و برای کسانی که در عرصههای ادبی و هنری فعال بودند، بهقدر کافی تجربه و آشنایی با دیگران فراهم گشته بود.
کارگاه شعر و قصه- فرانکفورت
کارگاه شعر و قصه- فرانکفورت نیز در تابستان سال ۱۹۹۴ و در امتداد تلاشهای ذکر شده پیشین بوجود آمد.
بدینمنوال از نظر نیرو در این شهر جمعیتی حضور داشت که دستاندرکار فعالیت ادبی و هنری بود و اینک نیازمند اقدام به تشکیل نهاد ویژهتری که پاسخگوی تبادل کارهای نوشتاری آنها هم باشد.
سرانجام بنا به دعوتی خصوصی، از شاعران، نویسندگان و هنرمندانی که تا این زمان به نوعی در ارتباط و آشنایی با هم قرار گرفته بودند، اولین جلسه کارگاه بیآنکه هنوز نامی بر آن متصور بوده باشد، گرد هم آمدند.
در این جلسه که پایهگذاری همین جمع بود، افراد زیر حضور داشتند:
منوچهر دوستی (طراح و دعوت کننده)، هایده ترابی، سعید یوسف، سیروس سیف(میهمان هایده ترابی و سعید یوسف از هلند)، علی کامرانی، فرهنگ کسرایی، امید گرگین، اصغر جوادبلاغی، ژرژ مرادی. امیر کرآب نیز که خود یکی از مشتاقان این قضیه بود، عملاً به دلیل سفر نتوانست در این نشست حضور یابد.
اینکه چرا این جلسه بهطور خصوصی (در خانه) برگذار شد، نیازمند توضیحی ویژه است که در پایان به آن پرداخته خواهد شد.(۳)
کارگاه بهراه افتاد، اما دفعات دوم و سوم در محل کتابخانه اندیشه، (در زیر زمین ساختمان آستای دانشگاه گوته فرانکفورت)، برگزار گردید، اگرچه مجددا ناگزیر به خروج از آنجا شده و این بار به خانه علی کامرانی رفتیم.
در ماههای بعد که دوستان تازهتری از جمله صوفیا محرابیان، علی محمدی، اکبر محمدی، فریده تهرانی، احمد شاهی، و حسین زالزاده، و... نیز به جمع ما پیوسته، و جای ثابتی در کار نبود، به جاهای دیگری هم کوچ کرده و در عین حال در همین جلسات بود که برای گزینش یک نام برای این نهاد نوپا به گفتگو پرداختیم. پس از پیشنهادهای مختلف، سرانجام از ترکیبهای متفاوتی که عنوان شدند، از عنوان «کارگاه» که پیشنهاد علی کامرانی بود، بالاخره ترکیب «کارگاه شعر و قصه - فرانکفورت» مورد توافق عمومی واقع شد، و از آن پس تا کنون این جمع و این نام با حضور جمعی پیوستهتر همچنان بهراه و رفتار خود ادامه میدهد.
لوگوی کارگاه
لوگوی زیبایی نیز که سالها معرف «کارگاه شعر و قصه - فرانکفورت» است، و هربار بر پیشانی اطلاعیهها و برنامههای آن درخشیده نیز ایده و طراحی فرهنگ کسرایی(شاعر، نویسنده، و بازیگر تآتر) و از هموندان سالیان کارگاه می باشد.
کارکرد کارگاه
قرار اساسی کارگاه شعر و قصه از ابتدا این بوده و هست که شاعران و نویسندگان، محیطی جهت تبادل کارهای خود و همچنین نقد و بررسی آنها داشته باشند. این واقعیت تا کنون به قوت خود باقی است و اعضاء هر بار در آخرین پنجشنبه ماه گرد هم میآیند و به این روند ادامه میدهند.
کارگاه علیرغم اینکه مثل بسیاری از انجمنها و نهادهای فرهنگی از نظر رسمی و اداری در شهر فرانکفورت ثبت نشده است، اما با ۲۶ سال سابقه فعالیت اینک یکی از قدیمیترین نهادهای فرهنگی در شهر فرانکفورت است.
علاوه بر جلسات منظم ماهانه که تا کنون برگزار شده، بویژه در سالهای آغازین، کارگاه برنامههایی عمومی تحت عنوان «شبهای شعر و داستانخوانی» با حضور اعضاء و در موارد بسیاری نیز با دعوت از شاعران و نویسندگان دیگر برای علاقمندان در سطح شهر فرانکفورت اجرا نموده است.
نمونههای بسیار وسیعتر چنین برنامههایی از جمله «سمینار بررسی داستان فارسی در تبعید» است(تصویر پلاکارد در پائین)، که بطور مشترک با «کانون نویسندگان ایران در تبعید”(در اکتبر سال ۱۹۹۸) برگزار گردید، و دعوتی گسترده از شاعران و نویسندگان از شهرها و کشورهای دور و نزدیک به عمل آمده بود.
در این برنامه که در سه روز متوالی به اجرا در آمد، از جمله شهلا شفیق(فرانسه)، اسد سیف(کلن)، جلیل دوستخواه (استرالیا)، عباس میلانی (آمریکا)، رضا قاسمی (فرانسه)، عباس معروفی (برلین)، نسیم خاکسار (هلند)، بهمن سقایی(کلن، و نیز رابط کانون با کارگاه) و همچنین عسگر آهنین و بهمن نیرومند از دیگر اعضاء کانون نویسندگان (فرانکفورت) شرکت داشتند. در همین برنامه رضا براهنی نیز که جزء مدعوین از کانادا بود، متأسفانه بهدلیل نداشتن امکان سفر(ویزا) در آن زمان، نتوانست در این برنامه شرکت نماید.
این اساساً اولین برنامه و با چنین گستردگی در این زمینه بود، که توسط «کانون نویسندگان ایران در تبعید» مطرح و با همکاری همه جانبه کارگاه شعر و قصه فرانکفورت به سرانجام رسید. این طرح در آن زمان به نمایندگی بهمن سقایی (از اعضاء هیئت دبیران آن زمان کانون و ساکن کلن)، به کارگاه پیشنهاد و ظرف بیش از دو ماه تلاش و سازماندهی به اجرا در آمد. به علاوه این برنامه توسط احمد نیک آذر و همیاری علی کامرانی فیلمبرداری و ضبط شد، و همچنین پس از سمینار نیز مجموعه کارهای ارائه شده، به صورت یک کتاب، با صفحه آرایی آتلیه گردون (نشر دنا در شهر روتردام هلند- ۱۹۹۹) منتشر گردید.
دومین برنامه وسیع در سال ۲۰۰۴، برگزاریِ سه روزۀ شعر و داستانخوانی، و نقد بود که از جمله بهروز آکرهیی(سوئد)، زیبا کرباسی(انگلیس)، علی عبدالرضایی(از ایران)، پویه قهرمان(هانوفر)، سیاووش میرزاده(برلین)، فریار اسدیان(برلین)، همراه با جمع فرانکفورت: علی کامرانی، نینا کریمی، منوچهر رادین، سیاووش سرتیپی، و منوچهر دوستی در آن شرکت داشتنند. این برنامه هم مثل برنامه سمینار داستان در ساختمان آستای دانشگاه گوته فرانکفورت اجرا گزدید.
بطور کل کارگاه در برنامههای گوناگون دیگری نیز اقدام به دعوت از شاعران و نویسندگانی همچون مجید نفیسی، زیبا کرباسی، عباس سماکار، محمود دولت آبادی، اکبر سردوزامی، کامران بزرگنیا، و جلال سرفراز نمود، اما در این میان بهویژه ارتباط خوب و تنگاتنگیتری هم با شاعران و نویسندگان افغانستانی از جمله، خالده نیازی، مسعود قانع، کاوه شفق آهنگ، فاروق فارانی، عزیز آریانفر، بیرنگ کوهدامنی، واصف باختری، برقرار کرد.
اکنون که کارگاه دهه سوم خود را طی میکند، نشستهایش با توش و توان دیگری برگزار می شود. از جمله اینکه در سالهای اخیر کارگاه برنامههای ماهیانه خود را در دو قسمت «پیشبرنامه» و «خواندن شعر، داستان و نقد»، به اجرا در میآورد.
در ابتدا که شامل «پیشبرنامه» میشود، یکی از اعضاء کارگاه، موضوعی را که قبلاً خود پیشنهاد داده، به مدت نیم ساعت ارائه، و سپس به مدت نیم ساعت دیگر در مورد آن بحث و گفتگو صورت میگیرد.
در قسمت دوم نشست، اعضاء حاضر کارهای خود را برای جمع میخوانند، و در فاصله هر سه تا چهار شعر و داستان، به نقد و بررسی آنها پرداخته میشود.
یکی دیگر از نکات قابل اشاره در این تاریخنگاری، اینترنت و امکان دسترسی بیشتر به علاقمندان است که بهویژه فیسبوک در آن سهم بهسزایی داشتهاست.
کارگاه از طریق فیسبوک ضمن اینکه نقش یک خبررسان به اعضاء خود را بر عهده دارد، در عین حال با مجموعهای از دوستان شاعر و نویسنده و منتقد از راه دور و نزدیک هم در ارتباط قرار گرفته که به تبادل نوشتههای خود میپردازند.
گفتنیست که برخی از این شاعران و نویسندگان طی همین پیوندها و ارتباطات، آثار خود را از راه دور جهت معرفی به کارگاه ارسال و هدیه کردهاند، که از جمله میتوان به شاعر عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید آقای حسن حسام(فرانسه) و خانمها نسرین قربانی(داستان نویس از ایران)، خانم آذر کیانی (شاعر و نقاش از ایران)، و خانم رُزا جمالی(شاعر و مترجم از ایران) اشاره نمود.
ضمنا فیسبوک به جمع ما این امکان را داده تا علاوه بر متن، به صورت تصویر و فیلم، برنامههای خود را در دسترس افرادی فراتر از جمع کارگاه قرار دهیم. از نمونههای قابل ذکر این فیلمها میتوان به بسیاری از اجراهای شعر و داستانها توسط اعضاء و یا «پیش برنامه»های کارگاه شعر و قصه اشاره کرد که بهویژه هموند خوبمان مهدی استعدادی شاد تا کنون در آنها نقش بسیار فعال و قابل توجهی داشته و همچنین هادی محمدی، گودرز افشاری، فرشته وزیری، احمد اژدر و علی کامرانی به موضوعات متنوعی پرداختهاند. بخش قابل توجهی از این برنامهها از طریق یوتیوپ نیز در دسترس علاقمندان هم قرار میگیرند.
حالا که این تاریخچه نگاشته میشود، جا دارد نام کسانی که در کارگاه حضور داشتهاند، در اینجا یادآوری شوند:
ستاره سهیلی، علی کامرانی، مهدی استعدادی شاد، مرضیه طبائی، فریبا خسروان، توران ناظمی، حمید ابراهیمی، احمد اژدر، صوفیا محرابیان، علی محمدی، اکبر محمدی، هادی محمدی، مسعود فتحی، منوچهر دوستی، شیلان شهبازی، ماه پس عزیزی، بهروز دهقانی، امیر کراب، کسرا زارع، فرهنگ کسرایی، گودرز افشاری، رضا نجفی، فرشته وزیری، مجید خرمی، مونا امامی، شجاع اعتمادی(ش. ا. شیوا)، فریده تهرانی، بهزاد عزتی، سیاوش میرزاده، حمیدرضا مهنانی، نرگس چمنی، آزاده قاسمی، حمید سیاح زاده، محمد سیاح زاده، رضا مکوندی، رضا پارسا، احمد خلفانی، منصور فتوحی قیام، افسانه صبوری، نازی مهاجر، مژگان محمدی، فرانک احمدی، فریدون ارشدی، فریبا رها، رضا باقری، محمد مستوفی، حمید مشرف، ایرج زارع، یسنا احمدی، مسعود بهزادی، باقر زاهدی، کیانوش دوستی پور، میترا کوچکیان، بهرام قدیمی.
«کارگاه شعر و قصه» با پیشنهاد و راهنمایی احمد خلفانی(شاعر و داستان نویس و منتقد)، در یک مورد ویژه نیز اقدام به «گردش فرهنگی» (در سال ۲۰۱۸) نموده است، که این برنامۀ یک روزه هم در شهر ویسبادن و با موفقیت به پیشبرده شد. موفقیت و استقبال از چنین برنامهای نیزاین ایده را تقویت نموده تا احتمالاً اینگونه برنامهها در آینده از سوی کارگاه تکرار شود.
موقعیت مالی کارگاه
مورد مالی برای هر انجمن و گروهی همواره یکی از مسائل مهم بوده است و کارگاه شعر و قصه تا کنون با این مسأله هم تنها بر اساس همیاری اعضاء به پیش برده شده است. درواقع در هر جلسه بهجز میهمانان، سایر افراد ۲ اویرو به صندوق کارگاه پرداخت میکنند تا در مواقع ضروری مخارج برنامهها تأمین گردد. جز این کارگاه هرگز از طریق هیچ نهاد دیگری به دنبال تأمین هزینههایش نبوده است.
و اما در اینجا هنوز چیزی برای گفتن هست که بدون آن این تاریخچه نمیتواند به سرانجام رسد. معمولاً هر گاه که کارگاه اقدام به برگزاری برنامههای عمومی مینمود، سهم مهمی نیز به موزیک و موسیقی اختصاص داشته است که در این موقعیتها همواره یاران همراه ما مسعود دریا (و گاهی در همراهی با) مسعود والاتبار بودهاند که با اجرایهای خود، برنامههای کارگاه را جان و رونقی دیگر بخشیدهاند، و جا دارد تا در اینجا و به سبک ساده و همیشگی کارگاهیمان از هر دو این هنرمندان نازنین بهخاطر سهم بیدریغ و با ارزششان قدردانی کنیم، و این تاریخچه را هم همچنان با یاد آنها و همه یارانی که به گونهای در همه این سالها در ارتباط با جمع کارگاه بودهاند، به پایان بریم.
منوچهر دوستی
فرانکفورت ۱۴ فوریه ۲۰۲۰
توضیحاتِ مرتبطِ
۱- «کانون نویسندگان ایران «در تبعید» که در سال ۱۹۸۲ با امضای پانزده نفر، موجودیتش را اعلام کرده بود......
….... مدتها پس از حملۀ حزبالله و به تاراج رفتن خانۀ کانون به دست عناصر جمهوری اسلامی ایران، اعضای هیئت دبیران، جلسات خود را مخفیانه در خانههای اعضا برگزار میکردند. در یکی از همین نشستها تصمیم میگیرند منوچهر هزارخانی را به اروپا راهی کنند تا به نمایندگی آنها و همیاری اعضایی که به ناچار جلای وطن کرده بودند، کانون نویسندگان ایران را در خارج کشور تشکیل دهد. در پی همین تصمیم، منوچهر هزارخانی به فرانسه میآید و با دوستانی که به این کشور پناهنده شدهاند دیدار میکند و در یک شب فرهنگی ـ هنری که در پاریس برگزار میشود، در حضور جمع، کانون نویسندگان ایران «در تبعید» موجودیتش را اعلام میکند:
«ایرانیان
جهانیان
ما، اعضای کانون نویسندگان ایران «در تبعید» با توجه به این که:
…...«بیانیّۀ اعلام موجودیّت کانون نویسندگان ایران «در تبعید» که در حضور جمعی از ایرانیان مقیم پاریس خوانده شد به امضای پانزده نفر رسیده بود: منوچهر هزارخانی، ناصر پاکدامن، نعمت میرزازاده، غفار حسینی، هما ناطق، غلامحسین ساعدی، محمود راسخ، مهدی خانبابا تهرانی، بهمن نیرومند، کامبیز روستا، علی میرفطروس، رضا مرزبان، خسرو شاکری و علی شیرازی. دو یا سه روز بعد از اعلام موجودیت کانون «در تبعید» دو نفر از اعضای هیئت دبیران، از راه کوه به پاریس میآیند و به این جمع میپیوندند: محسن یلفانی «عضو اصلی» و حسن حسام «عضو علیالبدل»، چندی بعد، عضو دیگر هیئت دبیران، اسماعیل خوئی به پاریس میآید و بعد به لندن میرود و پناهنده میشود. این روند تا چند سال ادامه دارد و هر عضوی که از ایران به خارج میآید و پناهنده میشود، اگر ابراز تمایل کند، از اعضای کانون نویسندگان ایران «در تبعید» به شمار میآید،....»
لینک نقل قول در صفحه آقای حسین دولت آبادی
۲-"کانون فرهنگی لاهوتی": اولین نهاد فرهنگی در فرانکفورت بود، که بسیار جدی و وسیع آغاز به کار کرد و برنامههای بسیار خوب و ارزشمندی را در طول فعالیتش به انجام رساند. در بخش انتشاراتی آن، به ابتکار و سردبیری سعید یوسف «گاهنامه ویژه شعر»ی بیرون داده شد که متأسفانه تنها سه شماره از آن بیرون آمد و به دلیل رفتن سعید از فرانکفورت به آمریکا، دیگر امکان انتشار نیافت. نشریه ای که در نوع خود بسیار بینظیر بود. گروه تآتر تندیس هم بخش دیگری از فعالیت آن بود و همینطور رادیو «صدای آشنا» نیز که با همکاری آندریاس، هایده ترابی، فرهنگ کسرایی، مرضیه طبائی، منوچهر دوستی، هوشنگ امین، و عباس ئورنظری در شهر فرانکفورت و حومه پخش میشد، و سرانجام به عنوان آخرین جزء باقیمانده از کانون لاهوتی بعد از ۱۰ سال سابقه به کار خود پایان داد.
۳-اندکی پس از آنکه «کتابخانه اندیشه» توسط من(منوچهر دوستی) و با اعلام آمادگی به همکاری توسط چهار تن دیگر از دوستان راه اندازی شد، شرایط کار داخلی دچار دستانداز روابط شخصی و سیاسی غیر معمولِ کار فرهنگی و کتابداری گردید، که متأسفانه نهایتاً به زیان ادامه و چرخش روتین فعالیت کتابخانه انجامید. دلیل این نکته نیز این بود که دوستان همراه شده، از سنت رفتار سیاسی گروههای تا آن زمان، بهرهمند بودند و در اینجا نیز کار را به سطح جناح بندیها و درگیریهای معمول گروههای سیاسی تقلیل دادند.
من بناگزیر و از این جهت که بار دیگر چنین اتفاقی گریبان جمع جدید (کارگاه) را نگیرد، ابتدا از دوستان دعوت خصوصی نموده و مخصوصاً نشست در خانه تدارک دیده شد، و صرفاً افرادی در نظر گرفته شدند که دقیقاً مبنای حضورشان فعالیت مشخص ادبی و کار نوشتاری آنها بود.
اما بعداً جلسه دوم و سوم به حساب اینکه استارت کار با افراد و موضوع مرتبط زده شده، به کتابخانه انتقال داده شد که باز متأسفانه پیش از شروع جلسه سوم، یکی از همان همکاران(سیاسی) کتابخانه، جلسه را تهدید و ناگزیز به خروج از محل نمود. و این کاری عجیب و نو در عرصه برهم زدن چنین نشستهایی و آن هم از سوی کسانی بود که خود در حقیقت زخم خورده همین فرهنگ از سوی رژیم جمهوری اسلامی بودند. نکته جالب آنکه اغلب حاضرین در جلسه کارگاه نیز خود عضو کتابخانه بودند، و حق این را هم داشتند تا در محیط کتابخانه چنین جلسهای را برپا نمایند.
به هر حال آن جلسه بدین ترتیب دچار اختلال شد، و ما بایستی بهجای دیگری رفته و نشست را ادامه می دادیم. در این میان علی کامرانی خانه خود را در اختیار جمع گذاشت و باری جلسه آن روز کارگاه نیز نخستین دست انداز خود را تجربه نمود.
…....
نمونهای از اطلاعیههای ماهانه کارگاه
به دیدار عشق
به خانه برگردیم
دل ها را بیاوریم
قلمها را ردیف کنیم
روی کاغذ بزرگ سفید
بنویسیم:
شعر و قصه
دیالوگ، دیالوگ، نقد و ....
روز پنجشنبه ۲۸ فوریه در کارگاه این کار را خواهیم کرد.
دانشگاه فرانکفورت - ساختمان آستا
از ساعت ۱۸ عصر تا ۲۲
به نقل از «آوای تبعید» شماره ۱۴
|
|