عصر نو
www.asre-nou.net

زنان و «اتاقی از آنِ خود»


Tue 19 05 2020

asad-seif.jpg
چرا زنان از تاریخ و فرهنگ غایب‌اند؟ این سئوالی بود که هشتاد سال پیش فکر ویرجینیا وولف را، آن‌گاه که قرار بود در کالج «نیوهام» و «گرتن» در لندن، برای دختران دانشجو سخنرانی کند، به خود مشغول داشت. «اتاقی از آنِ خود» حاصل فکر بر همین موضوع است که بعدها در شش فصل، به شکل کتابی مستقل انتشار یافت.

وولف در این اثر می‌کوشد پرسش‌هایی را که برای وی پیش آمده، بدین‌وسیله عمومی کند. چیزی که بعدها گامی بزرگ به راه جنبش فمینیسم شد؛ چرا زنان در تاریخ و فرهنگ جایی ندارند؟ آیا فاقد نبوغ و خلاقیتِ لازم هستند؟ و یا همان‌طور که مردان گفته‌اند، از مغز و عقلِ کمتری نسبت به مردان بهره‌مندند؟ چرا زنان باید تحت نظارتِ مردان و در خدمتِ آنان باشند؟ «چرا مردان شراب می‌نوشند و زنان آب...چرا یک جنس این‌قدر در رفاه و پیشرفت است و آن دیگری چنین فقیر؟ تأثیر فقر بر رمان چیست؟ چه شرایطی برای خلق آثار هنری لازم است؟»
وولف از جمله نویسندگانی بود که پس از مرگ پدر و ارثیه‌ای که عمه برای او به جای گذاشته بود، آزاد و رها، فارغ از بندِ اقتصاد و خانه و مرد، به نوشتن روی آورد. با چنین پشتوانه‌ای دیگر مجبور نبود هم‌چون "جین آستین" و خواهران "برونته" در خفا و یا اتاق نشمین، پس از فراغتِ از کار خانه، بنویسد. او در چنین موقعیتی خلاقیت خویش به کار گرفت، تا آن‌جا پیش رفت که از نوابغ ادبیات جهان شمرده می‌شود. آثار داستانی و نقدهای ادبی او در تاریخ ادبیات جهان گامی نو بود.
علت غیبت زنان در ادبیات موضوعی‌ست که ویرجینیا وولف در "اتاقی از آن خود" پی می‌گیرد تا عللی دیگر آشکار گردند و به تحلیل جامعه‌شناختی موضوع پرداخته شود. کتاب زمانی منتشر شد که جامعه فکر می‌کرد، مشکلی برای نوشتن از سوی زنان وجود ندارد. وولف اما سوی پنهانِ این واقعیت را نشان داد. از عدم شانس و امکان واحد برای دو جنس سخن گفت. برای نخستین‌بار بود که زنی از دانش ادبیات و محدویت‌های آن برای زنان سخن به میان آورد.

در سال ۱۹۱۹ زنان در انگلستان به حق رأی دست یافتند و امکان پیدا کردند تا آزادانه شغلی برای خویش انتخاب کنند. وولف خود در سایه این حق بود که با استفاده از امکان مالی خویش، نوشتن پیشه کرد. ابزار اطمینان برای وولف اهمیتی خارق‌العاده داشت. درآمد و اتاقی از آنِ خود از آن جمله‌اند. تا قرن نوزدهم زنان شخصیتی از آنِ خود نداشتند، موجوداتی بودند وابسته؛ خانه‌دارهایی که می‌پختند و می‌شستند و می‌رُفتند و فرزند تربیت می‌کردند.

آنجا که دنیا مردانه است، داشتن اتاقی از آنِ خود، برای زنان حداقلِ امکان است که در آن هر زن، آن‌چه خود دوست می‌دارد، می‌تواند انجام دهد. "اتاقی از آنِ خود" نمادی‌ست از آزادی زن در برابری او با مردان در جامعه؛ "زنان میلیون‌ها سال در اتاق‌های دربسته به سر برده‌اند." از اتاقِ در خانه می‌توان جهنم ساخت، اما اتاق مورد نظر، اتاقِ رهایی‌ست. "اتاقی از آن خود" یعنی اتاق تولید فکر، تولید ادبیات، اتاقی خارج از محیط آشپزخانه و اتاق خواب و نشیمن، اتاقی که بتوان بی هیچ مانعی در آن نشست و نوشت، اتاقی که هیچ احساس وابستگی در آن دیده نمی‌شود، اتاقی آزاد از هرچه قید و بند، آزاد از قید شوهر و بندِ فرزندان و کارِ بی‌پایانِ خانه.

وولف در این اثر طنز گزنده خویش به کار می‌گیرد، موضوع "خواهر شکسپیر" را طرح می‌کند که بعدها مثالی می‌شود نمونه در ادبیات فمینیستی؛ اگر شکسپیر خواهری با نبوغ فوق‌العاده به نام مثلاً یودیت داشت، غیرممکن بود هم‌چون برادرش چنین نمایشنامه‌هایی بنویسد. آن‌گاه که شکسپیر امکان حضور در لندن و تماشاخانه‌های آن را یافت، خواهرش مجبور بود، جوراب‌های او را وصله پینه کند و یا در آشپزخانه مراقب باشد تا غذا نسوزد. او اگر از وظیفه خویش سرپیچی می‌کرد، کتکِ جانانه پدر در انتظارش بود. اگر هم شهامت به خرج می‌داد، و به تئاتری نزدیک می‌شد، از مدیر آن آبستن می‌شد و نتیجه آن‌که، در شبی زمستانی به زندگی خویش پایان می‌داد.

وولف در همین‌جا به یاد سخنان اسقف پیری می‌افتد که می‌گفت؛ "غیرممکن است زنی در گذشته، حال و یا آینده بتواند استعدادی چون شکسپیر داشته باشد." و پاسخ می‌دهد که؛ "چه حجمی از اندیشه و نظراتِ این‌چنینی این آقایان برای سلامت فکری ما صرف کرده‌اند؟ محدوده‌های نادانی با این نظرات چقدر تنگ‌تر شده‌اند؟ گربه‌ها به بهشت نمی‌روند، و زنان نمی توانند نمایشنامه‌هایی چون شکسپیر بنویسند."

به نظر وولف، "وقتی از ادبیات مردانه صحبت به میان می‌آید، به سرشتی نظر داریم که تاریخی‌ست." در جامعه مرسالار، زنان همیشه قربانی بوده‌اند، فرودستانی که اگر به سنت خانواده گردن نمی‌نهادند و در استقلال، ذوق خویش به کار می‌گرفتند، یا ساحره می‌شدند و یا فاحشه. آنانی هم که چون کوربل (تخلص شارلوت برونته)، ژرژ الیوت، ژرژ ساند، زنانی که زیر لوای نامی مردانه نوشتند، قراردادهای مردانه را رعایت می‌کردند و نوشته‌هایشان "شدیداً توسط مردان تأیید می‌شد." در این دنیای سراسر تحقیر، حتا در قرن نوزدهم نیز زنی شهامت هنرمند شدن نداشت، زیرا جامعه زیر سلطه "عقده‌های مردانه" قرار داشت و راه زنان را در عرصه هنر و سیاست سد می‌کرد. ناپلئون و موسولینی هر دو بر حقارت زنان تأکید داشتند، زیرا "اگر زنان حقیر نبودند، آن‌ها نمی‌توانستند بزرگ باشند."

او "اتاقی از آن خود" را با فکر بر "زن" و "رمان" آغاز می‌کند تا بکوشد، موضوع را آن‌چنان که خود کاویده، به خواننده منتقل کند. امر به ظاهر ساده‌ای که در عمل به بحث‌هایی دیگر می‌انجامد.
با این‌که "اتاقی از آن خود" سال‌ها در مجامع ادبی ایران مورد بحث بود، ولی ترجمه آن با بیش از هفت دهه تأخیر صورت گرفت. این اثر را نجمه موسوی به فارسی برگردانده و نشریه "آرش" چاپ پاریس منتشر کرده است.[۱]

ویرجینیا وولف را اثرگذارترین نویسنده فمینیسم قرن بیستم می‌دانند، داستان‌نویسی که نظراتش به عنوان یک فمینیست، تأثیر به سزایی در مدرنیسم ادبی گذاشت. مترجم به درستی متذکر می‌شود که؛ به نظر وولف، "برای نشان دادن شخصیت‌های داستان باید اندیشه‌ها و محیط اطراف آن‌ها را شناخت و شناساند. او در طرح مسائل زنان در دنیای مردسالار، نقش مهمی ایفا کرد."

وولف می گوید؛ "در طول قرون، زنان مانند آیینه عمل کرده‌اند. آیینه‌ای با قدرتی سحرآمیز و جذاب که چهره مرد را با دوبرابر کردن ابعاد انسانی‌اش منعکس کرده‌اند."، زن "سرتاسر عرصه شعر را اشغال می‌کند، اما با اختلافی جزئی در عرصه تاریخ غایب است. در ادبیات تخیلی و نوشته‌های خیالی بر زندگی پادشاهان غلبه دارد و بر آن مسلط است اما در عمل، برده‌ی هر پسر جوانی‌ست که طبق خواستِ خانواده، ناچار شده باشد حلقه‌اش را به دست کند."

نویسنده اما داهیانه آینده را دگرگونه می‌بیند و به درستی می‌نویسد: زنان "صد سال دیگر...در تمام فعالیت‌ها شرکت خواهند کرد. در همه مشاغلی که پیش از این برایشان ممنوع بود...زمانی که بر زنان چون جنسی محتاجِ حمایت برخورد می‌شد، از بین خواهد رفت."

______________________

[۱] - همزمان با ترجمه نجمه موسوی، دو ترجمه دیگر نیز از این اثر در ایران منتشر شده است. صفورا نوربخش (انتشارات نیلوفر) و آزاده ساجدی (انتشارات شیداسب) آن را ترجمه کرده‌اند. نقل قول‌های مورد استفاده‌ی من در این نوشته از ترجمه نجمه موسوی می باشد.