عصر نو
www.asre-nou.net

مرجان


Tue 24 03 2020

بهمن پارسا

اشک هایت را کجا خرج کردی ،
که اینگونه مُفلِس آمده ای؟
دیدم که در پس پای مسافری که منم
آبی نپاشیدی!
سبزه هایم راهمین امروز
به آبراهی در همان نزدیکای خودت بیانداز
من امسال سیزده را زود بِدَر کردم!
دیری بود که حوصله ام
از همه چیز
از همه کس ،سر رفته بود.
هرکس با تو گفت : زود بود این سفر
نمیباید که می رفت!
از قول من سلام برسان و بگو:
با وفا ،تا بود ،کجا بودی
بکدام لبخند
با چه زبانی سلامی گفتی و بی پاسخ ماند؟!
اینرا محض اطّلاع گفتم، چرا که،
در گلدان من هرگز گیاه گلایه گُل نکرد
و من حتّی گوشم در انتظار،
یادش بخیر ی که شاید گفته شود
ناشنوایی پیشه کرده
که یعنی خویشتن را درد ِ سَر نده.
امّا اگر
درگرمای یک روز تابستانی
گذارت به سواحل استوایی افتاد
در زلال آبی آبها نگاه کن
هنوز میشود مرا به فراوانی دید.

***************************************

برای مسافری که می شد نَرفته باشد
5 فروردین 1399 مریلند.