عصر نو
www.asre-nou.net

عکسی هنری و به روز


Sun 15 03 2020

عباس هاشمی



عکسی هنری و به روز، که نمیدانم از کیست . البته بیش از یک عکس هنری ست . یک انستلاسیون ( چیدمان ) است چون پیش از عکاس ، راننده یا هنرمندی مردمی و با ذوق چنین «چیدمان» ی را آفریده و در مقابل چشمان ترس زده ی ما از کرونا قرار داده ، او برای بینندگان و عابرینی که «شتابان» در جاده ها بویژه به سوی شمال میرانند ، چند پیام دارد :

۱- «یا محمد بن زکریای رازی»

روی سخن این شعار ، هم از رسم الخط عربی اش و هم موضع جمهوری اسلامی نسبت به الکل ، البته که حکومت اسلامی ست . حکومتی که بر اثر خرافات و بی تدبیری هایش در مقابل این«بلای آسمانی» (واینگونه بلایا که عمری مردم را از آنها ترسانده و گفته که نماینده ی خدا و صاحب قدرتی ویژه و الهی و آسمانی ست ) و اینک چنین زبون و خار ، خلع سلاح و نقش بر زمین شده است.
‌و نیز ادای احترامی ست به کاشف الکل «زکریا رازی»که لااقل امکان ضد عفونی کردن محیط را بویژه در حال حاضر برای بشر فراهم کرد ... و شُربِ بهنگام اش هم که جای خود دارد

۲- «به کجا چنین شتابان »

میدانیم که مردمان بسیاری بویژه قمی ها پس از آلوده شدن شتابان به شهرهای شمال رفتند و آن جا را بشدت آلودند ! حالا هنرمند مردمی ما میخواهد نگاه و فلسفه ی زندگی خودش را به موضوع از زبان شعر کدکنی بیان کند ؛ گَوَن از نسیم ‌پرسد : « به کجا چنین شتابان ؟ دل من گرفته زین جا ...زغبار این بیابان ...چه کنم که بسته پایم ...» گفتن « به کجا چنین شتابان » در این برهه ی مهم به « امت همیشه در صحنه» و آنها که به «شور حسینی» مبتلایند دعوت جدی به تامل است و پر عین حال طنزگونه نیز هست .

او ابتدا از اسارت و اجبار یک گَوَن که ریشه در خاک دارد میگوید . اما گَوَن ما گویا با شعور تر از بعضی انسانهاست ؛ او برای نسیم رونده سلامتی و سفری خوش آرزو میکند : «...چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی ، به شکوفه ها به باران / برسان سلام ما را » و هنرمند ما ضمن اشاره به سرزمین وحشت اسلامی که حالا علاوه بر اسلام کرونا هم بخود دیده و وحشتناک تر هم شده ، به محدودیت های بشر و ارتباط بد اش با طبیعت هم توجه دارد و آرزو میکند چنانچه از این بلا رست ، با تامل عمیق و احساس مسئولیتی انسانی اجتماعی به شکوفه ها که سمبل زایش و زندگی نوین اند و به باران که شوینده کثافات و پلشتی ست بیاندیشد و زندگی اش را طبیعت محور و انسانی ادامه دهد !؟

۳-«شمال خبری نیست»

او میتوانست بنویسد در شمال هم کرونا هست ، یا بگوید «بهر کجا که روی آسمان همین رنگ است» که یعنی کرونا همه جا رفته . اما میگوید «شمال خبری نیست ».
به نظر من ظرافتی در این انتخاب هست که اولا پای کرونا را به میان نمیکشد چون همه جا هست و حتی این واقعیت را که آسمان همه جا به یک رنگ است را هم تعمدا ذکر نمیکند ، «در شمال خبری نیست» اما کوبنده است و شباهت به « در غرب خبری نیست » دارد و اهمیت تامل را برجسته میکند .

۴- «رضایم به رضای تو»

بر بالای شیشه ی کامیون با حروف لاتین شعاری ظاهرا مذهبی نوشته شده :
«رضایم به رضای تو » این نوشته بسیار قابل تامل است درست در زیر «یا محمدبن زکریای رازی» که اولا به لاتین نوشته شده ، یعنی از اهمیت ثانوی بر خوردار است ، دوما در سایه ی سایبانی نیمه تاریک و عریض پنهان است ! آیا این بدان معنی نیست که شعاری ست ترد شده و اگر هم نویسنده اش در گذشته کم و بیش رضایتی از روزگار داشته و بدون هیچ نقدی ریش اش را بدست او داده بوده ، حالا بخودش آمده و آن را در سایه گذاشته یا به موزه سپرده و قصد انتخاب آگاهانه و مستقل دارد؟!

و این چنین چیدمان هایی به ما نمیگوید که ما برغم همه ی خسران ها و رنج‌ها داریم پیش میرویم و از خرافات و خزعبلات دینی دور میشویم و مردم ما با این همه مصائب و رنج ، شگفت انگیز و زیبا هستند ؟!

عباس هاشمی
۱۴ مارس ۲۰۲۰