عصر نو
www.asre-nou.net

اسدالله کشتمند

توافقنامه امریکا وطالبان هاتف صلح است ویاعامل بغرنجی اوضاع؟


Thu 5 03 2020



اندیشه نو: با توجه به موافقتنامه امضا شده اخیر بين آمريكا و طالبان از آقای اسدالله کشتمند در مقام يك سياستمدار مترقی، دمکرات و مطلع خواستیم تحليل خود را در این مورد، در قالب مقاله اى براى انديشه نو بنويسند. آقای کشتمند از جمله سياستمداران دولت ترقيخواه و دموكرات افغانستان قبل از غلبه نيروهاى اسلامگرا ارتجاعى بودند. علاوه بر مسئولیتهای ایشان در کمیته مرکزی حزب دمکراتیک خلق افعانستان در دورهٔ حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، رفیق همچنین در مقام سفیر کشورش در مجارستان، اتیوپی، و ایران انجام وظیفه کرده است و تجربه‌های ارزنده‌ای در دیپلماسی منطقه دارد. با تشکر از زحمت و تحلیل ارزنده ایشان خوانندگان محترم سایت اندیشه نو را به خواندن این مطلب وزین دعوت میکنیم.

بعدازسروصداهای زیاد تبلیغاتی وپنهانکاری های نه چندان ضروری بالاخره موافقتنامه ای بین طالبان و«زلمی خلیل زاد» که بنام مذاکره کننده امریکائی یاد میشود به امضارسید. هنگام امضای این موافقتنامه وزرای خارجه امریکا وپاکستان ونمایندگان ودیپلوماتهای بیشترازسی کشوروبرخی ازسازمانهای بین المللی جهان حضورداشتند. دراین سند طالبان متعهد شده اند که درازای بیرون رفتن عساکرامریکائی ازافغانستان، به هیچ نیروئی(بخصوص القاعده) اجازه ندهند تا ازسرزمین افغانستان برعلیه امریکا ومتحدین آن دست به عملیات تروریستی بزنند وبه هیچ نیروئی که برعلیه امریکا ومتحدین آن خطرایجادکنند، پناه ندهند؛ آنها متعهد شده اند که ازسربازگیری، آموزش نیروهای تروریستی وجمع آوری امکانات مالی درخاک افغانستان جلوگیری کنند. دراین سند حل اساسی ترین مسئله یعنی آتش بس موکول به مذاکره بعدی طالبان با دولت افغانستان شده است. براساس این توافقنامه عده کنونی سربازان امریکائی ازنزدیک به 14000 نفر به 6800 نفردریک فاصله زمانی 135 روزتقلیل می یابد و بقیه سربازان امریکائی افغانستان را طی نه ماه ترک میکنند. همچنان دراین سند ذکرشده که طالبان پای میزمذاکره با دولت افغانستان حاضرشوند. جانب امریکا متعهد شده که تحریمهای علیه طالبان را با درنظرداشت پیشرفت مذاکرات بین الافغانی رفع نماید. دریکی ازبخشهای این توافقنامه چنین آمده است «ایالات متحده و متحدانش از تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی افغانستان یا مداخله در امورد داخلی این کشور خودداری خواهند کرد.». (!)

قبل ازهرگونه ارزیابی ای درباره این توافقنامه باید به این سوالهای عمده واساسی پاسخ گفت که آیا صلح به معنای واقعی کلمه میتواند دراوضاع ژئوپولیتیک کنونی افغانستان خواست درونی وصادقانه امریکائی هاوبه نفع آنها باشد؟ آیاحضورطالبان درصحنه جنگهای داخلی افغانستان توانسته است تاکنون تهدیدی جدی برای نیروهای امریکائی باشد؟ اگرتسلیم این توهم شویم که طالبان امریکا را شکست داده اند پس سیستم سیاسی ایجاد شده به وسیله امریکا درافغانستان با بیرون رفتن نیروهای امریکائی هیچگونه اقبالی برای تداوم نخواهد داشت. آیا چنین فرضیه ای با سیاست وخواست امریکا میخواند؟ برای هیچکسی پوشیده نیست که امریکا افغانستان رابخاطرتنها ترور«اسامه بن لادن» وهمراهانش اشغال نکرده است ورنه چنین کاری برایش ازراه دوربسیارباصرفه تروآبرومندانه ترمیتوانست باشد. بیست سال گذشته نشان دادکه اولویتهای سیاست امریکا درجهت اشغال افغانستان وابسته به ملحوظات استراتیژیک بوده است وحضور«بن لادن» به عنوان یک واقعیت نه چندان بااهمیت ازلحاظ سیاستهای درازمدت امریکا بهانه ای بیش برای اشغال افغانستان نبود؛ همان طوریکه وجودسلاح های کشتارجمعی درعراق نیزبهانه ای برای اشغال آن کشورشد. امریکائی ها درطول این نزدیک به بیست سال درافغانستان با این جنگ زرگری خود را مصروف نشان داده اند. اگربپذیریم که طالبان امریکا را شکست داده اند ودرنتیجه امریکا ازترس تن به صلح با آنها داده است، ساده اندیشی خواهد بود. درواقع این بزرگ نمائی طالبان ومطرح ساختن آنان درلوژبالائی سیاست جهانی اهداف دیگری رادنبال میکند. امریکائی ها بارها گفته اند که به این زودی ها ازافغانستان بیرون نمیشوند. نه این توافقنامه ونه هیچ سند سیاسی ودیپلوماتیک دیگری نمیتواند امریکائی ها را ازاین خوان نعمت استراتیژیک که همسایگی افغانستان با چین وایران وکمی دورترروسیه است، دوربراند. امروزه بزرگ ترین بازی سیاسی جهانی پیرامون افغانستان درجریان است وازقضا وبه انتخاب امریکائی ها طالبان درمرکز این بازی دارای ابعاد تاریخی واستراتیژیک قرارداده شده اند. حوادث بعدی نشان خواهد داد که طالبان بنا برطبیعت سیاسی وروانی واعتقادی خود قادربه اجرای این نقش؛ طوریکه امریکائی هابرنامه ریزی کرده اند، نخواهند بود. مسلماً امریکائی ها مانند هرمورد دیگری برنامه «ب» رادرآستین خواهند داشت. ولی درشرایط کنونی شاید امریکائی ها یکی ازآخرین واریانت های استفاده ازکارت طالبان را آزمایش میکنند. بازی سیاسی درافغانستان دارد بغرنج تر میشود. گذشت روزگارنشان خواهد داد که این توافقنامه مانند بسیاری ازچنین اسنادی سرنوشتی جزرفتن پیش ازوقت به بایگانی تاریخ نخواهد داشت.

پایگاه های نظامی امریکائی؛ مهمترین عامل تداوم اشغال افغانستان

در این توافقنامه تخلیه پنج پایگاه نظامی امریکائی قید شده است. مذاکرات وموافقتنامه برآمده ازآن نشان داد که درورای بحث ضرورت حفظ سربازان درکشوراشغال شده افغانستان، امریکائی ها دریگانه موردی که عقب نشینی نخواهند کرد، مسئله پایگاههای نظامی است؛ این پایگاه ها نه به اجازه کسی برپاشده اند ونه به اجازه کسی نیازدارند که باقی بمانند ویا نمانند. نفس اشغال افغانستان بوسیله امریکائی ها روی مسئله پایگاه های نظامی می چرخد، فقط تغییربزرگ تناسب نیروهای جهانی ومنطقه ای وشکل گیری اپوزیسیون واقعی چپ، ملی ووطنپرست درداخل افغانستان میتواند درسرنوشت این پایگاه ها نقش تعین کننده داشته باشد، نه فرآیند جاروجنجال های سیرک سیاسی امروزی افغانستان. آنچه امریکا درافغانستان برای تداوم بی دردسراشغال کشورما نیازداردعبارت است از: 1 -سیستم اداری واقتصادی-اجتماعی وابسته مانند رژیم کنونی، 2- پایگاه اجتماعی دروجود قشرطفیلی مجاهدین قبلی ومقاطعه کاران وابسته به خانواده ها وایل وتبارشان که خاک افغانستان رابه امریکا فروختند و3- پایگاه های نظامی باقدرت. ضرورت حفظ این سیستم سیاسی افغانستان که زمینه پیاده ساختن سیاستهای امریکا را فراهم میسازد بهرحالی باقی خواهد ماند. مهم نیست چه کسی درراس آن قرارداشته باشد؛ مهم همان سیستم اداره است که حتی شکل آن هم برایشان بی اهمیت است وهرقدرخواسته باشند میتوانند قانون اساسی وهرچیز دیگری رادرآن تغییربدهند. دراین صورت وجود سربازان امریکائی نیازمبرم نیست. مسئله عمده وجود پایگاه های امریکائی است که فقط پنج تای آن مسدود میشوند. امریکائی ها ازآغازهم به طالبان اجازه دادند همین رقم پنج پایگاه رامطرح سازند. آخرا چرا پنج تاپایگاه؟ اگر می روند چرا با همه پایگاه های خود نمی روند؟ وانگهی چه کسی میداند ویا میتواند برود وتحقیق کند که چند تا پایگاه دیگر درافغانستان دارند؟ مزید بر آن پایگاه های نظامی امریکائی، آنهم درکشوری چون افغانستان که بین چین، پاکستان، ایران، ترکمنستان، ازبکستان وتاجیکستان واقع است میتوانند بدون وجود افسران وسربازان عمل کنند؟ رهبری رسمی طالبان که باامریکا درزدوبند اند، به این سوال چگونه میتوانند جواب بگویند؟ طالبان ماهرانه قیافه فاتح رابه خودگرفته ومیگویندما امریکائی هارا بیرون کردیم! جنابان چنین نیست؛ امریکائی ها ازدربیرون میشوند ازپنجره بازمیگردند؛ اینرا شماهم خوب میدانید. اگر روزی خود جنابان طالبان یا کسان دیگری پا کج بگذارند وهواپیماهای پیشرفته امریکائی ازاین پایگاه هابرخیزند وهمه را باخاک یکسان کنند، این راچگونه میتوانیدتوجیه کنید؟ همچنان ممکن است روزی ازهمین پایگاه ها تجاوزعلیه یکی ازکشورهای همسایه رخ بدهد.

سرنوشت صلح واقعی وتوافقنامه امریکا وطالبان

آنچه دراین سند سردرگم است؛ مسئله صلح واقعی میباشد. آن قدرکلی گوئی درآن وجود دارد که بیشتر چهره یک سراب را مینماید تا اقدام درجهت صلح واقعی. خصوصیت عمده این سند فقدان پایه وضمانت اجرائی آن میباشد. تاکنون به استثنای افراد ساده لوح واهل مراد دراین زمینه، کسی به محکم بودن این توافقنامه اطمینان چندانی ندارد. چنانچه به گفته صدای آلمان «دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده امریكا شنبه به طالبان هشدار داد که اگر آنها (طالبان) به وعده های شان که در توافقنامه درج است، وفادار نمانند، ایالات متحده «با قدرتی که تا حال هیچ کس تجربه اش نکرده، باز خواهد گشت….

همچنین مارك اسپر، وزیر دفاع ایالات متحده امریکا در یک کنفرانس مشترک مطبوعاتی با ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو و رئیس جمهور اشرف غنی در کابل گفت که اگر اسلامگرایان توافقنامه را نقض کنند، ایالات متحده از فسخ آن دریغ نخواهد کرد.»

یعنی که ازهمین اکنون درباره عمراین ورق های امضا شده میتوان حدس زد. شوخی ای درزمینه این توافقنامه درشبکه های اجتماعی درگردش است که براساس آن درعکسی هنگام امضای موافقتنامه، ملابرادرنماینده طالبان رانشان میدهد که باپنسل(مداد)توافقنامه راامضامیکند گوئی میداند که بهرحال این توافق آینده چندانی ندارد وآسان پاک خواهدشد. ولی اگر جدی صحبت شود؛ واقعیت آشکارروی صحنه اینست که فاصله زیادی رهبری رسمی طالبان راازصفوف جنگنده آن جدامیکند. به طورقطع میتوان گفت که یکی، دوویا سه بارنه بلکه صدها بارازآنچه رهبری رسمی طالبان وعده داده است، ازجانب صفوف این تنظیم نامتجانس وهیجان زده تخطی صورت خواهد گرفت. این راامریکائی هاهم مسلماً خیلی خوب میدانند. علاوتاً هرلحظه ای که طالبان کوچکترین اشتباه ازدید واشنگتن رامرتکب شوند، شمشیرداموکلس سنتکوم امریکا را بالای سرخود خواهند یافت. هم اکنون امریکائی هابه یک توافق رسمی درجهت برد«ترامپ» درانتخابات آینده وبرای انجام بازی های اوپراتیفی منطقه ای خویش نیازدارند. یقیناً حوادث باسرعت رخ خواهند داد وما را منتظربخشهای بعدی این سریال پرهیجان نخواهندگذاشت. امریکائی هابه امضای این توافقنامه ضرورت داشتند تا به جهانیان وبه درجه اول به مردم امریکا نشان بدهندکه گویا طالبان یک نیروی قهار وخطرناک است وشکر باید کشید که سربازان امریکائی ازدم تیغ آنان جان سالم بدربرده وبه خانه های خودبرمیگردند، ولی امریکاپایگاه های خودرادرآن کشورنگهداشته است تاازمردم افغانستان درصورت خرابی اوضاع دفاع کند(!). عده ای ساده لوح پیداخواهدشدکه امریکائی راکه به امریکای جهان خوارشهرت یافته است، چنین ساده درنقش نیکوکاری بیابند اماواقعیتهای سرسخت جهان کنونی چنین تصوری راازبیخ وبن ردمیکند.

القاعده وطالبان

امریکائی ها ادعادارند که طالبان رامجبورساخته اند ازالقاعده دیگرپشتیبانی نکنند. وجودالقاعده درافغانستان بعدازاشغال امریکائی هابیشتربه شوخی شباهت دارد.القاعده که مخلوق امریکائی هابود، درزمان حاکمیت انقلابی افغانستان درکشورماحضور سنگینی داشت. درافغانستان چهل تاپنجاه هزارنفرعرب به جنگ علیه حاکمیت انقلابی درگیربودند. بعدازاشغال افغانستان توسط امریکائیها ماکه شاهد فعالیتهای القاعده درافغانستان نبوده ایم. تاجائیکه دررسانه هاچنین مطالب انعکاس می یابد، ازاشغال افغانستان بوسیله امریکا تاکنون هیچ گزارش مهمی ازوجودآنان درافغانستان دا ده نشده است. (اما داعش باقوت واطمینان پایگاه های خودرادرجوار آسیای میانه تحکیم میکند. امروزدیگربرای کسانی که ازاوضاع بین المللی سردرمی آورند، امرپوشیده ای نیست که امریکا دراین جابجائی داعش ازسوریه به افغانستان آنچنان بیگناه هم نیست که ادعامیدارد.)

امریکاچه نوع اسلامی رابرای افغانستان درنظردارد؟

بند سوم بخش سوم این توافقنامه چنین اشعارمیدارد:«ایالات متحده به دنبال همکاری اقتصادی با حکومت اسلامی جدید پسا توافق که توسط مذاکرات بین‌الافغانی تعیین می‌شود، برای بازسازی [افغانستان] خواهد بود و در امور داخلی آن دخالت نخواهد کرد.» دراینجا نمیتوان ازوسوسه یادآوری بنیانگذاری حکومت اسلامی افغانستان ازطریق کنفرانس سال 2001 دربن آلمان نجات یافت. درواقع آن کنفرانس واین توافقنامه که هردوسنگپایه های معماری سیستم دولتی افغانستان درطول این بیست سال اخیراست به روشنی نشان میدهندکه امریکائی ها نه تنها بی علاقه نیستند بلکه دراین آرزو میسوزند که افغانستان باید حتماً پسوند یاپی شوند اسلامی داشته باشد. دراینجا درورای موافقت یامخالفت برسراسلامی بودن افغانستان، بایدگفت که امریکائی ها علاقه فراوانی دارند تا به نحوی اسلام راوسیله پیشبرد سیاستهای خودبدانند. ورنه دربن برخلاف امروزهیچ اجباری آنهارا بسوی اسلامی ساختن نام رسمی افغانستان نمی کشانید. به اندازه ای که امریکا با اسلام واقعی یعنی اسلام توده های ملیونی مردمان کشورهای مختلف ورهبران برخاسته ازمیان آنهاازسالهای دهه شصت قرن گذشته که مصادف باآغازروند جهانی استعمارزدائی بوده است تاکنون، دشمنی داشته است ، به همان اندازه درتلاش برای استفاده ازاسلام مطیع زورگویان جهانی بوده است. دوران «جمال عبدالناصر»، «کریم ابوالقاسم»، «حافظ الاسد»، «معمرالقذافی»، «سوکارنو»ودیگران وبرخوردامریکا نسبت به آنان رابیادآوریم که همه این مثالهای تاریخی سیاست دوگانه امریکادرقبال اسلام رابرملامیسازد. امریکائی ها دولت اسلامی رابرای افغانستان مانند دولتهای اسلامی مطیع خود چون عربستان سعودی میخواهند ودراین توافقنامه با قوت تمام این تمایل دیده میشود. گوئی دربرابرطالبان یک نیروی ظعیف بی ارداه قرارداردنه یک ابرقدرت قهاردارای نیروی عظیم جهانی. بندآخر این پراگراف قدری خنده داربه نظرمیرسد:«درامورداخلی آن دخالت نخواهدکرد»راچگونه میتوان دروضع کنونی تعبیرکرد؟

درموافقتنامه وقتی ازامریکا ومتحدینش ذکر میشود منظورامریکا درعمل کدام متحدین است.؟ دورتا دورافغانستان پرازدشمنان امریکا است. درتوان طالبان به عنوان ضررسان به دیگران که ازحدودمرزهای افغانستان فراتر نمی رود. دیده میشودکه «متحدین» امریکاتنها وتنها دولت کنونی افغانستان است.

جالب اینست که درهمه جا دراین توافقنامه طالب رادربرابرداعش قرارمیدهند گوئی این داعش بیچاره فرزند نامشروع خود امریکا نیست؟ خوب این راهم به حساب چاشنی تبلیغاتی سیاست امریکا درمنطقه ما بایدگذاشت.

جای دولت کنونی افغانستان دراستراتیژی امریکادرکادراین توافقنامه وپیامدهای آن

نقش دولت افغانستان دراین میان چه خواهد بود؟ دراینکه این دولت به طورعام وتام فرمانبردارامریکا است، حتی ساده ترین ارواح هم به آن شکی ندارند. ولی این بیچاره دولتمردان افغانستان درموقعیت ترحم انگیزی قراردارند. مسلماً با امضای این توافقنامه رقابتها با طالبان به طور طبیعی افزایش می یابد. آیا سیاست مدارانی که سکانهای دولت رادراختیاردارند مانند همیشه به بی اعتنائی ها وکم لطفی هائی که ولینعمت به اقتضای ضرورتهای روز دراین گیرودارازخودنشان داده است، سرخمانه تمکین خواهند کرد ویا سربه طغیان خواهند نهاد؟ طبیعی است که آقایان ازوضع ناراض هستند چنانچه دربرابرتصمیم امریکا درباره آزاد ساختن پنجهزارزندانی طالبان که درتوافقنامه درج شده است، آقای «اشرف غنی» باصراحت گفته است :« صلاحیت آزادی زندانیان طالب را تنها دولت افغانستان دارد نه کشوری دیگر.»و« دولت افغانستان هیچ تعهدی برای رهایی زندانیان طالبان ندارد و این موضوع پیش‌شرطی برای آغاز گفتگوهای میان افغانان در پروسه صلح نیست.» «امریکا در این موضوع صلاحیت ندارد و هیچ کسی دولت افغانستان را مجبور به این کار نمی‌تواند.» برای لحظه ای هم نمیتوان تصورکردکه دولت مردان تکیه زده برسریرقدرت درکابل، به همه ثروتهای بادآورده شخصی ونام ونشانی که ازبرکت امریکا نصیب شده اند بیک بارگی پشت پازده وسربه طغیان بردارند. به خصوص ازجنابانی که دراسمان ستاره ودرزمین سایه نداشتندوامروزه ثروتمندان چندصدملیون دلاری وملیارد دلاری شده اند، چنین شهامت وبه گفته خودشان«مردانگی» رابسیاردوروحتی ناممکن میتوان دانست. نتیجه اینکه هرآنچه امریکا خواسته باشد، همان خواهد شد.

درسراسراین ماجرا دولت کنونی افغانستان به طوربیسابقه ای مورد توهین قرارگرفته است. یکی ازنمونه های آن موضعگیری آقای «استانکزی» مذاکره کننده ارشد طالبان است: خبرنگارازومی پرسد:« از یکسو شما خواهان آزادی ۵۰۰۰ تن از زندانیان تان از زندان های افغانستان هستید وسوی دیگر اشرف غنی و حکومتش را به رسمیت نمی شناسید ، در این حال طبیعی است که آقای غنی اعلام داشت که ۵۰۰۰ زندانیان شما را رها نخواهیم کرد.

استانکزی:
غنی چه کاره است، آمریکایی ها در امضا توافق نامه صلح به ما تعهد دادند که ۵۰۰۰ زندانیان ما را رها میکنند.»

دوروز قبل «مایک پومپیو» وزیرخارجه ی امریکا درصحبت با تلویزیون سی بی اس امریکا درارتباط با اظهارات «اشرف غنی» گفت : « توافق صلح با طالبان عملی میشود … برخی ها برای مطرح شدن خود چیزهایی میگویند و سر و صدا هایی براه می اندازند ؛ اما آنچه مهم است اقدامات عملی امریکاست …»

واین گفته سخنگوی طالبان که گفت:«مجاهدین ما به نیــروهای خــارجــی حمله نمی‌کنند، اما عملیات ما علیه نیـــروهای دولت کابل ادامه خواهد یافت.»به اندازه کافی سروته ماجراراروشن میسازد.

برای زمامداران کابل جای شکرش باقی است که همزمان بابرگذاری محفل امضای توافقنامه صلح بین امریکا وطالبان دردوحه ، برای دلداری آنان«مارک اسپر» وزیر دفاع امریکا و «ینس استولتبرک» دبیر کل ناتو به کابل آمدند و طی یک کنفرانس خبری باشرکت آقای «اشرف غنی» به حمایت شان از افغانستان تاکید کردند.

واقعیت اینست که درسایه تبلیغات نیرومندامریکائی هاو به تبع آن دوستان داخلی شان، نوعی امیدبه صلح وآرامش که این قدرمردم مادرآرزوی آن میسوزند، درجامعه بیدارشده است ولی حیف که بسیارزودبه یاس مبدل خواهدشد.

درنظراست تااین موافقتنامه بوسیله شورای امنیت سازمان ملل موردتائیدقرارگیرد. درعمل بادرنظرداشت عرف وموقعیت کنونی هردونیرو، نیازچندانی به اینکارنیست علیرغم اینکه ازلحاظ شکلی مشکلی نمیتوان درآن دید ولی هدف ازاین کار، سیاسی ساختن هرچه بیشتر ودرنتیجه هرچه قابل قبول ترساختن پدیده طالب درعرصه سیاست بین المللی میباشد.

عده ای خوش باورانه وضع کنونی راباوضع اواخر ریاست جمهوری دوکتورنجیب الله مقایسه میکنند وحتی همانند میدانند. این حداعلای برخوردتجریدی با تاریخ است که حتی نیازی نیست درباره آن صحبت کرد.

عده ای «اشرف غنی» وهمقطاران مجاهدش در حاکمیت کنونی رابه وحدت عمل فرامیخوانند؛ تاجبهه نیرومندی رادربرابرطالبان ایجادکنند. به این طرزتفکر که ازروی دلسوزی ابرازمیگردد بایدگفت: این آقایان ازخود درچنین مواردی استقلال عمل واراده خودی ندارند که بتوانند برخلاف سیاست امریکا عمل کنند. بناً تلاش شریفانه شما به نتیجه ای نمیرسد.

اوضاع افغانستان پیچیده ترمیشود

این توافقنامه نه تنها آورنده صلح نخواهدبودبلکه معادله صلح درکشورراپیچیده ترمیسازد. باید بپذیریم هرآنچه امریکا دراین موردانجام میدهدبرای منفعت خودش است واتفاقاً منفعت خودش درتداوم درگیری های حساب شده ومحدود( طوریکه دراین دودهه بوده است)میباشد. بااین توافقنامه دوردیگری ازخونریزی هادرافغانستان باپیچیدگی بیشترواردمیدان خواهدشد. دراین عرصه رهبری رسمی طالبان خدمات بزرگی به طور غیرمستقیم برای امریکا انجام داده اندواین توافقنامه درامتداداین خدمت به ارباب ماورابحاراست که واردصحنه سیاست میشود.

قراراست به زودی مذاکرات بین الافغانی شروع شود. فقط افرادساده اندیش میتوانند تصورکنندکه این مذاکرات به اصطلاح بین الافغانی میتواندمعضله امروزی افغانستان راحل کندوحتی باجرئت وازهمین حالا میتوان گفت که همه با دشمنی وپیشداوری به پیشوازاین مذاکرات خواهندرفت. درچنین وضعی آیامیتوان به دستیابی به نتیجه مطلوب امیدواربود؟ وانگهی هیچ نیروونهادی قادرنخواهدبودازتوده طالب که بنابراعتقادات خشک ومتعصبانه دینی وغریزه ابتدائی وطنپرستی درکشور محشربرپاکرده است، به طور واقعی نمایندگی کند. آیا ماسکهای این آقایون طالب قطرنشین به زودی برداشته نخواهدشد؟ وآیا توده طالب به آنها باور ودَین پیروی خواهندداشت؟ اینهاسوالهای ساده نیستند. واقعیت امروزی میدانی افغانستان اند. روزهای پیشروبه درستی ازکنه بسیاری موضوعات پرده برداری خواهدکرد.