عصر نو
www.asre-nou.net

تاریخ و حافظه تاریخی


Sun 1 03 2020

اسماعیل رضایی

آدمی در نبردی مداوم با جامعه و طبیعت برای کشف ناشناخته ها و در نوردیدن ضرورت های مانع و رادع تحول و کمال جامعه و انسان، بسترهای تحول و دگرگونی های مداومی را تدارک دید که وی را بسوی نگاهی بهتر و انسانی تر به روابط و مناسبات اجتماعی رهنمون شد. دراین تضاد و تقابل که با رشد شناخت و شعور آدمی همراه است؛ تعامل و تکامل جامعه و انسان با ابعادی نوین و متفاوت روند بهیابی و بهزیستی عمومی را در پیش می گیرد. و اما پروسه مبارزاتی در عرصه های اجتماعی ضمن درگیرشدن با ضرورت های دست و پا گیر، عرصه مبارزات درون اجتماعی را که با فواصل و رذایل انسانی پیوند دارد؛ موجد است که در پروسه تکمیل و کمال خود سازوکارهای نوینی را برای تحقق آرمان های انسانی فراهم می سازد. پس تاریخ تحولات اجتماعی محصول مبارزات و کنش های متمادی انسانی برای برونرفت از چالش ها و کسب زیستی مطلوب تر و بهتر می باشد.

تاریخ پل ارتباطی گذشته و حال است. رویدادی که رویکردهای کنونی را تحت تاثیر خود داشته و در پیوند با عادت و سنت به عامل چالشی و عنصر بازدارنده تحول و دگرگونی های مورد لزوم عمل می کند. بنابراین تاریخ درک و فهم سازوکارهای گذشته برای بهینه سازی روندهای حال می باشد.توقف درسازه های فکری و ماترک گذشته، نگاه عامیانه و عوامانه به تحولات تاریخی را نهادینه می سازد که نگاه توصیفی به رویدادهای تاریخی را اشاعه داده و ازتبیین و تحلیل علل و عوامل رویدادها و رویکردهای تاریخی فاصله می گیرد. نگاه توصیفی بررسی عامیانه و عوامانه ای است که با تجرید و انتزاع عناصر تاریخساز به توجیه و تاویل ناکامی ها و روندهای نامطلوب گذشته روی می آورد. این نمود نامتعارف که از نگاه علمی و تبیین و تحلیل علمی می گریزد؛ بدلیل سهولت درک و دریافت و نهادینگی آن، در بین عوام و عوام پسند از اقبال و استقبال بالایی برخوردار می باشد. بارزه های استدلالی و تاویل و تحلیلی نگاه ضدعلمی به روندهای تاریخی بر مشهودات و مشاهدات عوامانه و مبهمی استوار است که برای خروج از بن بست های فکری و عملی به ابزار فرافکنی و عوامفریبانه متکی می باشد. براین اساس است که برخی مورخین عوامگرا با نگاه عامیانه به گذر تاریخی، برای توجیه نگاه ضد علمی و عوامفریبانه خویش از واژه ها و مفاهیمی بهره می گیرند که ابزار تداوم و استمرار حاکمیت مستبدین و قدرت و مکنت بوده و هست. برجسته کردن مفاهیمی چون ایدئولوژی ویا ایدئولوژی زدگی در پیوند با مقاصد سیاسی برای نفی دیگران و تائید و توجیه عملکرد نافرجام و بدفرجام برخی دیگر از سیاست ورزان تاریخ تحولات اجتماعی اقتصادی، مشخصه بارز نگاه عوامفریبانه و یا مصداق کامل درک عوامانه و عامیانه به گذر تاریخی محسوب می شود. چرا که ایدئولوژی بعنوان یک مفهوم عام برای درک خاص روندهای تحول و تکامل، اگرازعلم و دانش علمی فاصله گیرد به ابزار تحریف و تخریب ایده و عمل مبدل می شود.1

تاریخ وقوع واقعه دربستر زمان و مکان خاصی است که با خود بار معنایی پویایی و پایایی روند حیات اجتماعی انسانی را یدک می کشد. چرا که تاریخ از بطن و متن رخدادها و رویدادهایی شکل می گیرند که بارزه های هویتی و پیوندهای درون اجتماعی در نمود و ظهور آن نقش اصلی و اساسی را بازی می کنند.پس بدون حضور و حدوث کنش و واکنش جمعی برای هدف و آرمانی، تاریخ مفهوم واقع و حقیقی خود را نمی یابد. پس تاریخ را توده ها می سازند و هماره دارندگان قدرت و مکنت دستاوردهای آن را به تاراج برده اند. وصف و توصیف نمودهای تاریخی، با ویژگی های عامیانه و عوامگونه خویش، درک طبقاتی و مبارزات توده ای را در خاطره نویسی ها و قصه پردازی های انباشته از غلو و دروغ وا می نهد.

تاریخ توصیفی، وصف خاطره ها است. وصفی که با خود هیجان و هذیان درک ناملموس و فهم نامفهوم روندهای تحول و تکامل جامعه و انسان را یدک می کشد. بنابراین تاریخ توصیفی درک عامیانه و عوامگونگی شور و شعور عمومی در فعل و انفعالات و رویکردهای محیطی را به نمایش می گذارد. روندی که با بار عادت و سنت و خاطر خاطره ها، ضمن تعلق خاطر عمومی، جامعه را از چرایی و چگونگی رخدادهای گذشته برای رهیابی به اشکال نوین و بهینه باز داشته است. چرا که به حافظه تاریخی آسیب رسانده و رسالت و تعهد انسانی را در پس تکرار مکرر حوادث تلخ و ناگوار گذشته، در تاسف و تالم مداوم وانهاده است. زیرا حافظه تاریخی چون با علیت و چرایی حوادث و رخداده ها پیوند نخورده در پروسه تاریخی تحول و تکامل جامعه و انسان، با تغییر ماهیتی خویش، به قصه پردازی ها و افسانه سازی های تاریخ نویسان مبدل شده است. تاریخ توصیفی وجدان عمومی را متاثر و متالم می سازد در حالیکه درک علّی پروسه تاریخی وجدان بیدار و آگاهی را می پروراند که در برابر مظالم و تعدیات عوامل و عناصر متجاوز به حقوق اجتماعی و انسانی واکنش نشان می دهد. براین اساس وصف صرف رویدادهای تاریخی با توهمات عامیانه و پندار بافی های عوامگونه پیوند دارد و تاریخ تحلیلی و تبیینی با علم و علیت عناصر و عوامل تاریخ ساز همراه است. یکی ذهن و اندیشه را بیمار و دیگری بیداری و پیکار بی امان در برابر تجاوزات و تعدیات را نهادینه می سازد.

خاطره و خاطرات اگرچه با رویدادهای تاریخی پیوند دارد؛ ولی در حد و حصری محدود می شود که بیشتر فرایندی فردی و خصوصی را پوشش می دهد. بنابراین زمانی که فهم تاریخی در محدوده خاطره ها متوقف شود؛ درک و شناخت بنیادین عوامل تاریخ ساز و عناصر در گیر با کنش و واکنش رویدادهای تاریخی از نگاه و نظر دور می مانند. تاریخ با نمودهای تحولی و تکاملی نیروهای مولده همراه است و بازگوی چگونگی و چرایی روندهای روبه رشد جامعه و انسان در پروسه طولانی حیات اجتماعی می باشد. این فرایندی است که خاطره ها را پشت سر می گذارد و با نگاه عامیانه و عوامانه تحلیل و تبیین تاریخی بیگانه است. بررسی تبیینی، بررسی نهادی و سازه ای گذر تاریخی بوده و از توقف و ایستایی که در بطن خود نابودی و انهدام بنیان ها اجتماعی را می پروراند؛ اجتناب می ورزد. چرا که در تاریخ توصیفی عموما ارتباط بین نهادها و ارگان های اجتماعی از نظر دور مانده و از ترکیب و تعمیم پدیده های اجتماعی برای درک علّی و بهینه پدیده های محیطی ممانعت می شود.

تاریخ توصیفی با تاریخ شفاهی ملازمت و همراهی دارد. تاریخ شفاهی روایتی است که راوی آن متاثر از روندهای محیطی و جایگاه و پایگاه طبقاتی و همچنین درک و فهم وی از چرایی و چگونگی گذر تاریخی رخدادها و رویدادها، وقایع نگاری می کند. بنابراین احساسات، تاثیرات عاطفی و هیجانی، گرایشات ایده ای و......... در ضبط و ثبت آن تاثیر موثر دارند. براین اساس، تاریخ توصیفی برای توجیه و تاویل رویکردهای خویش عموما از تاریخ شفاهی که تحت تاثیر عوامل و عناصر متکثر و متفاوت تغییر ماهیت داده و با نمودی داستانی و افسانه ای بروز می یابد؛ بهره می گیرد. چراکه تاریخ شفاهی اصولا بیان بیان هاست. تداخل و تفاصل ایده و عمل انسانی را در پروسۀ پویش های اجتماعی در خود جای داده است. براین اساس تاریخ شفاهی عنصر بی بدیل و جدایی ناپذیر دینخویی و دین باوری می باشد. تحجر دین با افسانه سازی ها و پندار بافی های تاریخ شفاهی پیوند دارد و با نگاه عامیانه و عوامگونگی رای و نظر تداوم خویش را تضمین کرده است. چرا که تاریخ شفاهی با تلوّن پذیری و تالّم گزینی خاطره ها و رویدادهای گذشته، تمامی ناکامی ها و ضعف و ناتوانی را با وقایع نگاری های کاذب و دروغین و هیجانات مداوم عمومی پوشش می دهد. براین اساس است که نظام سلطه سرمایه و استبداد سیاسی به اشکال مختلف از تاریخ توصیفی و شفاهی برای ارعاب و تمکین توده ها در راستای اهداف شوم و نا انسانی خویش بهره می گیرند.

نظام سلطه سرمایه و نظام های استبدادی بااستفاده گسترده از ابزارهای توسعه یافته ارتباطی و رسانه ای، و با توصیف و تحریف جانبدارانه تاریخ تحولات اقتصادی اجتماعی، افکار عمومی را برای اهداف ضدانسانی خویش همواره ملتهب و درک ناواقع حیات اجتماعی هدایت می کنند. براین اساس، دروغ می گویند؛ مبالغه می کنند؛تحریف، تخریب و تکذیب را عمومیت می بخشند؛ ناکامی ها را کامیابی و شکست ها را با حادثه سازی ها و اشتغالات کاذب مداوم پوشش می دهند؛ بالاخره اینکه تاریخ توصیفی و شفاهی ابزار بلامنازع تمامی دشمنان واقعی توده ها برای تخدیر، تخریب و وارونه گویی های گذر حیات اقتصادی اجتماعی محسوب می شوند. و مسلما تاریخسازان و تاریخ نویسان با گرایشات فکری و توهمات ذهنی خود قادرند با جهل و جعل تاریخی به دشمنان واقعی توده ها مدد رسانند. این فرایندی است که به حافظه تاریخی توده ها آسیب جدی رسانده و آن ها را در پس اما و اگرهای مجهول و مجعول تاریخ نویسانِ عوامل قدرت و مکنت از دستیابی به آرمان های انسانی خویش باز می دارد.

نتیجه اینکه: گذر حیات اجتماعی در پیوند با تکاپو و تلاش آدمی برای گذر از ضرورت ها و موانع و مصائب محیطی مفهوم می یابد. این فرایند وقایع و رویدادهایی را به همراه دارد که در بازسازی و بازیابی هویتی و درک و شناخت چگونگی بهیابی و بهسازی روند حیات نقش اساسی را ایفا می کند. این روند عمومی که تاریخ را می سازد و موتور محرکه تحول و تکامل جامعه و انسان می باشد؛ اگر از تبیین و تحلیل علمی و عینی تهی گردد؛ به ابزار فرافکنی و شبهه افکنی در راستای گریز از مسئولیت ها و رسالت انسانی برای شدن و گشتن مبدل می گردد. براین اساس است که وصف و توصیف محض رویدادهای تاریخی، به ابزار استحکام تفکر ارتجاعی و عوامگونگی و عامیانه نگری به تاریخ و تحولات تاریخی تبدیل می شود. تاریخ توصیفی در پیوند با تاریخ شفاهی که نقل و انتقال رویدادها را در پیوند با جایگاه و پایگاه طبقاتی و اجتماعی بسوی غلوگویی ها، دروغ پردازی ها و افسانه سازی های مصلحتی و منفعتی هدایت می کند؛ به خاطره سازی ها و خاطره پردازی های محض اکتفا نموده و از تاریخ بعنوان نمودی از تحول و تکامل نیروهای مولده و گذار نهادی و سازه ای جامعه و انسان فاصله می گیرد. براین اساس است که نظام های توتالیتاریستی اقتصادی و سیاسی با تاریخ توصیفی به ارعاب و القای روندهای کاذب روی آورده و جامعه و انسان را از درک واقع و حقیقی روند حیات اجتماعی دور می سازند. دینخویی و دین باوری نیز با تاریخ توصیفی و شفاهی محض پیوند داشته و با بازسازی مداوم رنج و الم تاریخی، انسان ها را ار درک علّی و حقیقی تاریخ تحولات اجتماعی دور می سازند. تاریخسازان و تاریخ نگاران عوامل قدرت و مکنت نیز با اتکای به تاریخ توصیفی، روند عامیانه و عوامانه بررسی رویدادهای تاریخی را تداوم بخشیده و توده ها را از مبارزه برای احقاق حقوق حقه خویش دور ساخته اند.بنابراین تا زمانی که درک علّی و تبیین و تحلیل علمی جایگزین تاریخ توصیفی نگردد؛ تشتت و نابسامانی های ایده ای و عملی نیز ره صواب نمی یابند.

اسماعیل رضایی
پاریس

02/03/2020
ــــــــــــــــ

1اخیرا آقای میرفطروس در نقدی برکتاب آقای میلانی در بحثی عامیانه و عوامگونه و با تجرید و انتزاع پدیده ها و رخدادهای تاریخی وبا درکی وارونه و غیرعلمی از مفاهیم کارکردی و کاربردی، به توجیه و توصیف رویکردهای تاریخی مبادرت کرده که خواسته یا ناخواسته در بطن خویش به عوامفریبی و تخریب ایده و عمل روی آورده است.این شیوه بررسی تاریخی که امروزه شیوه مرسوم و غالب در رسانه ها و ابزارهای ارتباطی صاحبان قدرت و مکنت می باشد؛ با تحریف و تخریب خویش عامل عمده و اساسی تداوم توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی در سطح جهان محسوب می شود. چراکه توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی برای عوامفریبی و توجیه رویکردهای نامتعارف تاریخی به توصیف محض اکتفا کرده و از تبیین و تحلیل علّی می گریزند. روندی که جامعه را دراسارت داشته ها از یافتن راهی بسوی رهایی از سازوکارهای اسارت بار و تخریبی بازداشته است.