عصر نو
www.asre-nou.net

کارگران عسلویه برای خانواده‌هایشان سرطان سوغات می‌برند


Tue 14 01 2020

س. حمیدی

عسلویه شهری است در استان بوشهر که آن را بر کناره‌ی خلیج فارس بنا نهاده‌اند. شهری که با پالایشگاه‌ها و شرکت‌های بزرگ پتروشیمی شناخته می‌شود. اما شمار این شرکت‌های پتروشیمی یا پتروپالایشی از شصت واحد هم فراتر می‌رود. چون همه‌ی شرکت‌های هلدینگ نفت، گاز و پتروشیمی کشور بدون استثنا در همین منطقه‌ی اقتصادی حضور دارند. شمار این شرکت‌های هلدینگ از پانزده مجموعه‌ی بزرگ صنعتی نیز فزونی می‌گیرد که هر کدام از آن‌ها به سهم خود ده‌ها واحد تولیدی و خدمانی بزرگ و کوچک را تحت پوشش گرفته‌اند. به همین منظور بیست سال پیش از این منطقه‌ی انرژی پارس را در عسلویه راه انداختند و پس از آن نیز منطقه‌ی ویژه‌ی اقتصادی پارس پا گرفت تا در تولید و صادرات فرآورده‌های گازی و نفتی کشور تسهیل بیشتری به عمل آید. اما این هدف‌گذاری و جانمایی غیر کارشناسی شرایطی را فراهم دید تا محیط زیست منطقه را برای همیشه به نابودی بکشانند. همچنان که آلودگی محیط زیست عسلویه اینک تنها به هوا محدود باقی نمی‌ماند بلکه مدیران ناکارآمد دولتی ضمن تولید بی‌رویه و غیر کارشناسی خود، خاک و آب منطقه را هم به آلودگی کشانده‌اند.

آمارهای دولتی حکایت از آن دارد که در سال گذشته، واحدهای تولیدی عسلویه در مجموع چیزی حدود سیصد هزار تن فلر (فلور) را راهی هوا کرده‌اند. چنانکه مدیران محلی همگی از آن گله دارند که زنان منطقه به دلیل آلودگی بیش از حد هوا کودکانی ناقص‌الخلقه می‌زایند. حتا بزرگسالان عسلویه نیز از آسیب‌های این همه آلودگی بر کنار نمانده‌اند. چنانکه مردم منطقه از انواع و اقسام بیماری‌های تنفسی و قلبی رنج می‌برند و آمار رشد سرطان در محدوده‌ی عسلویه هم‌چنان شیب صعودی را طی می‌کند. تمامی گزارش‌هایی از این دست در آمارهای دولتی هم خیلی راحت انعکاس می‌یابد. اما واقعیت‌ها و بررسی‌های محلی و میدانی همچنان از آسیب‌هایی فراتر از این حکایت دارند.

تکنولوژی به کار گرفته شده در این واحدهای تولیدی به تمامی همان تکنولوژی کهنه‌ی فلر است. اکنون بسیاری از واحدهای تولیدی کشورهای جنوبی خلیج فارس از به کارگیری این تکنولوژی کهنه و قدیمی دوری می‌جویند. اما در ایران پدیده‌ی تحریم یا خودتحریمی را بهانه کرده‌اند تا از امروزی شدن این واحدهای تولیدی بپرهیزند. کارگزاران حکومت حتا تعمیر و اورهال کردن این مجموعه‌های گازی و نفتی را نیز به هیچ می‌شمارند. آنان این آرزوی ناصواب را در دل می‌پرورانند که شاید روزی و روزگاری بتوانند در این واحدهای تولیدی، تکنولوژی "نوفلر" را به جای فلر بنشانند. چون نه به متخصص و کارشناس امروزی دسترسی دارند و نه آن‌که می‌توانند تجهیزات لازم را برای تعمیر آن‌ها از خارج کشور وارد کنند. دولت تلاش می‌ورزد برای حل و فصل این موضوع شرکت‌هایی را در کشورهای اروپایی راه بیندازد تا در استخدام کارشناسان خارجی اقدام گردد. اما این کارشناسان که به ایران پا می‌گذارند از رفع کاستی‌های پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها جا می‌مانند. چون دولت به همین آسانی نمی‌تواند در واردات ماشین‌آلات و تجهیزات مورد نیاز اقدامی به عمل آورد. در واقع رهایی از دام گستره‌ی تحریم همچنان امری ناممکن می‌نماید.

پیش از تحریم هم دولت قصد داشت که سیستم نوفلر را در این کارخانه‌ها راه بیندازد. اما تحریم چنین مجالی را از کارگزاران دولتی بازگرفت. در شرایط حاضر استهلاک ماشین‌های قدیمی این مجموعه‌های بزرگ تا به حدی است که واحدهای تولیدی یک به یک از تولید جا می‌مانند و یا به دلیل کهنگی خود ضایعات بیشتری را به محیط زیست تحویل می‌دهند. هم‌چنان که چندی پیش واحد الفین پتروشیمی جم به کلی از کار ایستاد و از تولید آن تنها توده‌هایی از گازهای سمی راهی هوا می‌شد. کمپرسور کارخانه به حتم می‌بایست تعویض می‌شد. اما دستیابی به چنین کمپرسوری ناممکن می‌نمود. سرآخر کمپرسور یکی از واحدهای دیگر را بازکردند تا برای رفع موقتی مشکل، از همین کمپرسور دست دوم استفاده شود.

در تمامی واحدهای پالایشگاهی و پتروشیمی منطقه‌ی عسلویه برای دفع اصولی و سالم ضایعات کارخانه هرگز تدبیری نیندیشیده‌اند. درنتیجه توده‌هایی از گوگرد، ضایعات نفتی، مواد شیمیایی و پتروشیمیایی و انواع و اقسام پسمانده‌های صنعتی همچنان در فضای باز و محوطه‌ی کارخانه‌ها به امان خدا رها می‌شود. از ابتدا هم در این مجموعه‌ها نصب دستگاه‌های زباله‌سوز صنعتی را نادیده گرفته‌اند . تازه آن‌گاه که چنین دستگاه‌هایی در کار باشند امروزی و سالم نیستند و در عمل توده‌هایی از مواد سمی را به هوا انتقال می‌دهند. آسیب‌هایی از این دست به تمامی به بدسوزی فلر در این مجموعه‌های تولیدی بازمی‌گردد. ولی عطش تولید شرایطی را فراهم می‌بیند تا همچنان این شیوه‌ی قدیمی و کهنه در واحدهای گاز، نفت و پتروشیمی کشور دوام بیارود.

کارهای خدماتی، پشتیبانی و تعمیراتی مجموعه‌های پتروپالایشگاهی و پتروشیمی عسلویه را به دو شرکت بزرگ مبین و فجر سپرده‌اند. آن‌ها وظیفه دارند تا به واحدهای تولیدی منطقه برق، سوخت و آب برسانند و ضمن تعمیرات خود ادامه‌ی فعالیت این واحدها را تضمین نمایند. اما وقتی که کارخانه‌ای کهنه و قدیمی است چه‌گونه می‌توان کارکردی امروزی از آن انتظار داشت؟ تازه تعمیر این واحدهای تولیدی نیز قطعاتی را می‌خواهد که هرگز در ایران تولید نمی‌شوند و واردات آن در شرایط تحریم کاری ناممکن خواهد بود. جدای از این چه‌بسا کارشناسان و متخصصان پتروشیمی فجر و پتروشیمی مبین هم به دانش امروزی برای تغییر اساسی در شکل و شیوه‌ی تولید واحدهای تولیدی نفت و گاز دسترسی ندارند. آنوقت بالادستی‌های حکومت تاوان همه‌ی این آسیب‌های به هم تنیده را از آلودن محیط زیست انسان‌ها می‌پردازند. تا آن‌جا که فریاد دادخواهی ساکنان بومی یا کارگران مهاجر هرگز در گوش ناشنوای مدیران بالادستی حکومت کارگر نمی‌افتد.

عسلویه در اواخر دهه‌ی شصت چیزی حدود دوازده هزار نفر جمعیت داشت. ولی اکنون ضمن رشدی بی‌وقفه جمعیت آن را به حدود صد هزار نفر رسانده‌اند. دو سوم جمعیت عسلویه را کارگران مهاجر تشکیل می‌دهند. این گروه از کارگران همگی بدون خانواده‌ی خود به عسلویه می‌کوچند تا شاید به کاری مناسب دست بیابند. در واقع آلودگی عسلویه چنان بالاست که کارگران غیر بومی، آن را به عنوان محلی برای سکنای خانواده‌ی خود قبول ندارند. از سویی کارگران مهاجر انتظار دارند تا ضمن کار در عسلویه بتوانند معیشت خانواده‌های خود را در اقصا نقاط ایران تأمین نمایند. ولی هزینه‌ها در این شهر کارگری چنان بالاست که هرگز نمی‌توانند از درآمد خود چیزی برای خانواده بیندوزند. اجاره‌ی خانه به تنهایی نصفی از حقوقشان را می‌بلعد و مابقی درآمد هم در گذران عادی زندگی مجردیشان ته می‌کشد. با این همه اشتیاق کار در عسلویه برای بسیاری از جوانان ایرانی به عنوان رؤیایی دوست داشتنی باقی می‌ماند. تا جایی که بسیاری از جوانان، آینده‌ی خود را به کار در عسلویه پیوند می‌زنند تا شاید روزی بتوانند از همین راه زمینه‌های کافی برای تشکیل خانواده‌ی خود فراهم ببینند. چون همراه با کار کردن در عسلویه رؤیای شیرین زن گرفتن و خانه خریدن هم در دلشان پا می‌گیرد.

چنان‌که گفته شد جمعیت عسلویه جمعیتی کارگری است. بیش از هفتاد در صد جمعیت شهر را کارگرانی تشکیل می‌دهند که از شهرهای دیگر کشور به عسلویه روی آورده‌اند. به همین دلیل هم قریب هشتاد در صد جمعیت آن را مردان تشکیل می‌دهند. مردانی که اکثر آنان به امید کار و شغلی مناسب در آنجا سکنا گزیده‌اند. این گروه از کارگران مهاجر اغلب در کمپ‌هایی به سر می‌برند که آنها را نزدیک واحدهای تولیدی و محل کارشان راه انداخته‌اند. آسیب‌های زیست محیطی کارخانه‌ها بیش از همه جان و سلامتی همین گروه از کارگران را هدف می‌گیرند. کارگران خیلی راحت در مقابل کاری آسیبزا، کلیه، کبد، ریه و قلب خود را وثیقه گذاشته‌اند تا از سر ناچاری سرآخر بیماریهای لاعلاجی را شاهد باشند. چون خیلی زود گونه‌هایی متفاوت و نادر از سرطان در جسم کارگران پا می‌گیرد. آن‌وقت آنان به جای تأمین معاش خانواده، همین گونه‌های ویژه از سرطان را برایشان سوغات می‌برند.