عصر نو
www.asre-nou.net

نئولیبرالیسم


Mon 23 12 2019

اسماعیل رضایی

روند تکامل اجتماعی انسانی تابعی از روند رشد و بالندگی زیربنای مادی و به تبع آن روبنایی است که بار ارزشی و تعاملی را در پیشبرد اهداف و آرمان های انسانی با خود دارند. مسلما زیربنای مادی با رشد و تکامل نیروهای مولده و محرک واقعی و حقیقی اش رشد و توسعه تکنیک و فن بهره گیری از مواهب و منابع مادی و انسانی، مفهوم واقعی خویش را می یابد.در ترکیب و انتزاع عناصر و عوامل متشکلۀ پویایی و پایایی بنیان های مادی و ارزشی اجتماعی، بایستی با نگاهی واقع بینانه برگذر تاریخی و تحولات ناشی از آن به تبیین روندهای حال و آینده مبادرت ورزید. چرا که تکامل در بطن خود کمیت مطلوبی را یدک می کشد که در پروسۀ تاریخی و تحولی، بستر ساز روندی کیفی و سازوکارهای نوین می باشد.

بنابراین روند تکامل روند تراکم کمی وبه تبع آن جهشی کیفی برای ایجاد فازهای نوینی از حیات اجتماعی انسانی محسوب می شود. این امر الزامی و اجتناب ناپذیر گذر تاریخی حیات اقتصادی اجتماعی با مبارزات مطلوب و بهینه و درک واقع و حقیقی از گذر تاریخی فرماسیون های اقتصادی اجتماعی، روند تکامل تاریخی و تحولات اجتماعی را فراهم می سازند.این فرایند است که تاریخ تحول و تکامل جامعه و انسان برآن ها استوار بوده و خواهد بود. مسلما این فرایند خطی نبوده و با اعوجاج و زیگزاگ هایی همراه هستند که بعنوان وقفه های تاریخی روند تکامل و تحولات لازم اجتماعی را کند می سازند. مبارزات اصولی و خستگی ناپذیر انسان های آگاه و فهیم این روندهای تاریخی را تسریع و تسهیل نموده و می نمایند. نگاه کلی به پدیده ها و نمودهای عینی محیطی و ناتوانی در تجزیه و ترکیب عناصر مسلط بر حیات اجتماعی، روند تحلیل و تبیین را در بی راهه ها و کجراهه های مبارزاتی از توش و توان لازم باز می دارد. تمایز و تبعیض از بطن سازه های مسلط برمی خیزد و از ماهیت ذاتی و درونی آن ها پیروی می کنند. بنابراین از بطن یک سازه مسلط و معیوب، نمی توان دوماهیت مجزا و منفک و یا فرعی را متصور بود.

نظام سلطه سرمایه بعنوان یک نظام مسلط با سازواره های معیوب و ناتوان در پاسخگویی به الزام و نیاز جامعه و انسان، در گذر از مراحل مختلف تاریخی خویش، با استعانت از توسعه و پیشرفت دانش و فن، روند تحول و تکامل خود را پی گرفته است. درک مراحل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه نیازمند شناخت ماهیتی و فهم ادراکی از سازوکارهای مراحل مختلف گذر تاریخی آن می باشد.تمامی مراحل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه، محصول فراروییدن آن از تراکم کمی به روندهای کیفی نوین است که تحول و تکامل آن را ممکن ساخته است. بدون توجه به مراحل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه، روندهای تکامل تاریخی و نقش انسان بعنوان عامل اصلی و اساسی این فرایند مغفول می مانند.این غفلت مبارزات را به بیراهه و توهمات سیاسی را فزونی می بخشد. اینکه برخی ها در کنار فرماسیون مسلط نظام سلطه سرمایه می پندارند که امکان برقراری فرماسیون نوین ممکن است؛ یک نشان بارز توهم سیاسی محسوب شده و مبارزات را در بیراهه ها به نفع سلطه و استبداد رها می سازد. چرا که تجربه تاریخی به وضوح نشان داده که هر فرماسیون نوینی در کنار فرماسیون مسلط، یا از کارآمدی لازم باز مانده و یا در فرماسیون مسلط تحلیل می روند. این ویژگی مبارزات را بجای تدارک و بسترسازی های لازم برای یک کمیت مطلوب برای دگرگونی های بنیادی ساختاری، بسوی توهمات سیاسی و همکاری با عناصر سلطه و استبداد هدایت می کند. نظام سلطه سرمایه با «لیبرالیسم» که عموما با نظام اقتصادی ملی و چارچوب های مرزبندی شده منافع آن تعریف می شود؛ آغازگر عصری شده است که در آن معنا و مفهوم آزادی و رهایی از قید و بندهای ضرورت های طبیعی اجتماعی در خشونت و سیادت طلبی های ذاتی اش به یغما رفت و ارزش ها و اصالت های انسانی در مادیت محض حیات جاخوش کرد.این فرایند با فراروئیدن نیاز و الزام نظام سلطه سرمایه به الزام و امکان فراملی اشکال نوینی یافت و وی را وارد عصر نوینی از گذر تاریخی خویش نمود. این ویژگی که بستر های آن به بعد از دو جنگ خانمانسوز جهانی فراهم آمد؛ به تدریج با ادغام و پیوند دارندگان منافع و مصالح ویژه، شکل نوینی از روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی را آغاز کرد.

«نئولیبرالیسم» محصول رهاشدگی سرمایه و قدرت در افسارگسیختگی تراکم و تقابل است که جامعه های انسانی را در یک رقابت کور و تقابلی بسوی یک عدم تعادل و تطابق با طبیعت و جامعه هدایت کرده است. سیالیت سرمایه به سیالیت قدرت در اعمال و اجرای سیاست های ضد مردمی منجر شده که فقر و فاقه و اختلاف و اتلاف منابع مادی و انسانی از شاخصه های بارز آن محسوب می شود. مرحله ای از گذرتاریخی نظام سلطه سرمایه که دولت ها به نام عدم مداخله در نظم بازار به ابزار کارچاق کنی دارندگان قدرت و مکنت مبدل شده که گستره فقر و نابسامانی های اجتماعی را تشدید کرده و فوران خشم توده ها را برای برقراری یک تعادل و نظم نوین موجد گشته است. این فرایند با نمودی عام در سطح جهانی و اشکالی خاص متناسب با بارزه ها و شاخصه های محلی و منطقه ای، در تلاشی مداوم برای برقراری نظم نوینی که منافع و مصالح استثماری و استعماری شان را تامین و تضمین نمایند؛ بشریت را در تنگناهای مناسبات انسانی و روابطی ناسالم وغیر سازنده، از درک و دریافت واقع حیات اجتماعی انسانی باز داشته است. در واقع نئولیبرالیسم مرحله ای از گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه است که عدم تعادل ناشی از عدم توازن و بحران زایی ذاتی اش، آن را بسوی گندیدگی و اضمحلال هدایت می کند. مرحله ای که جامعه های انسانی آبستن زایش متدهای نوین اجرایی بوده و برای تعدیل و تعادل لازم گام برخواهند داشت.

در حقیقت نئولیبرالیسم موجد از هم گسیختگی نظم کلاسیک نظام سلطه سرمایه بوده و همچنین موجد بی نظمی هرج و مرج گون برای انباشت بی رویه محسوب می شود. انباشتی که با بازتولید کاذب خویش، جامعه های انسانی را بسوی فقر مزمن و نابسامانی های اقتصادی اجتماعی هدایت کرده است. این روند نامتعارف تا برقراری نظم نوینی که با قاعده و قانون جدید بتواند سازه های نوینی متناسب با الزام و نیاز جامعه و انسان برقرار سازد؛ ادامه خواهد داشت. چرا که در تداوم و تعمیق فقر و نابسامانی های اقتصادی اجتماعی ناشی از اجرای سیاست های ضدانسانی نئولیبرالیسم و بن بست های حاکمیت سرمایه در رفع و دفع موانع و محدودیت های ناشی از انباشت و تراکم بی رویه سرمایه و همچنین لجام گسیختگی آن در بهره برداری مخرب از مواهب طبیعی اجتماعی، سقوط محتوم را برای مرحلۀ کنونی گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه رقم خواهد زد. سقوطی که به دگرگونی ساختاری منجر شده و تعدیل بسیاری از شاخصه های نامتعارف کنونی نئولیبرالیسم را به همراه خواهد داشت.

نئولیبرالیسم مبدع نوعی توتالیتاریسم اقتصادی و سیاسی است، که با اتکا به آن سیاست های توسعه طلبانه و تجاوزکارانه خویش را به‌ جامعه های دیگر تحمیل می کند. خصوصی سازی ها، تحریم ها، جنگ های نیابتی و حمایتی، فرافکنی و هنجارشکنی مداوم برای توجیه رویکردهای غلط و ناانسانی خویش، و.......از ابزارهای نیو لیبرالیسم است که با کمک ابزارهای ارتباطی و رسانه ای تلاش می ورزد؛ به هموار سازی مسیرهای پرچالش خویش بپردازد.عموما‌ تعدیات و تحمیلات توتالیتاریستی نئولیبرالیسم در پیوند با میلیتاریسم و رعب و هراس میلیتاریستی مفهوم خود را می یابد. عموما فرافکنی در نئولیبرالیسم برای تخریب افکار عمومی و توجیه رویکردهای نظام سلطه سرمایه در روند تکامل تاریخی اش، با اتکا به ایده های ارتجاعی و واپسماندۀ موجود بروز می یابد.واین یکی از خطرات عمده و اساسی است که جنبش های مردمی و توده ای را تهدید و وقفه های تاریخ تکامل اجتماعی را تشدید می کند. چرا که نئولیبرالیسم مرحله ای از گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه است که جامعه های انسانی به یک کمیت مطلوب برای یک روند کیفی نوین نزدیک می شوند و این فرایند مقاومت مرتجعان و واپسگرایان را برای تداوم حیات خویش برانگیخته است.

نئولیبرالیسم بعنوان یک سازه مسلط نظام سلطه سرمایه، تمامی جامعه های انسانی را تحت تاثیر و تخریب خود دارد. بنابراین نظام مستبد دینی درایران نیز از تاثیر ناکارآمدی و تخریب آن بدور نبوده است. منتهی نظام مستبد دینی بدلیل فاقد بودن سازه های مورد لزوم اداره امور اجتماعی، اصولا با کپی برداری و الگوگیری های ناقص و سطحی و همچنین تلاش برای انطباق روبنای فقهی و شرعی با این ساختار معیوب، جامعه را بسوی فروپاشی و اضمحلال هدایت کرده است. نئولیبرالیسم با بی نظمی هرج و مرج گون خویش، در نظام مستبد دینی در ایران، بصورت ملغمه ای آشفته و درهم ریخته ای در پیوند با روبنای عهد جاهلیت و ارتجاعی نمود یافته و جامعه را از تمامی توش و توان لازم برای شدن و گشتن باز داشته است. بنابراین حضور عینی نئولیبرالیسم بعنوان یک ساختارغالب در عرصه جهانی در ایران حتمی و قطعی می باشد؛ ولی کارکرد آن با توجه به رویکردهای واپسگرایانه و ارتجاعی نظام مستبد دینی درایران، از بارزه ها و شاخصه های خاصی برخوردار می باشد که جنبه های غارتگرایانه و اتکایی آن بدلیل ناتوانی و ناکارآمدی ذاتی و بنیادینش در پیوند با روندهای نوین تحول و تکامل، نمودی غالب داشته و دارد. بنابراین نظام مستبد دینی درایران از تاثیرات مخرب نئولیبرالیسم برخوردار بوده و یکی از عوامل مهم و اساسی نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی اش محسوب می شود.

نتیجه اینکه: تکامل و تطور جامعه و انسان در تراکمی کمی مداوم بسوی روندهای کیفی نوین مفهوم واقعی خود را می یابد. روندی که با مبارزات مداوم مبارزین راه آزادی و رهایی وهمچنین وقفه های تاریخی واپسگرایان همراه می باشد. دینامیسم اجتماعی در مراحل مختلف گذر تاریخی همواره تابع فراروئیدن کمیتی مطلوب برای کیفیتی نوین بوده است. هر چه قدر مبارزات مطلوب تر و با درک واقع گذر تاریخی تحول و تکامل همراه باشد؛ گذر کمی به کیفی سهل تر و سریع تر نمود می یابد. نظام سلطه سرمایه در گذر از مراحل مختلف تاریخی خویش، اکنون به مرحله نوینی از تحولات تاریخی اش پا گذاشته که بحران های ساختاری و عدم تعادل اقتصادی اجتماعی از نمودهای بارز و شاخص آن محسوب می شود. این عدم تعادل گستره فقر و نابسامانی های اجتماعی را توسعه بخشیده و جامعه های انسانی را آبستن زایش مولود نوینی نموده که با بارزه ها و شاخصه های حاکم کنونی تفاوت بارز و اساسی خواهد داشت. نئولیبرالیسم یکی از مراحل گذر تاریخی نظام سلطه سرمایه، ضمن بهره گیری از ایده های ارتجاعی و واپسمانده برای گذر از بحران و نابسامانی های کنونی، از توتالیتاریسم افتصادی و سیاسی همراه با سیاست های میلیتاریستی نیز برای تداوم سیاست های استعماری و استثماری خویش بهره می گیرد. نظام مستبد دینی در ایران نیز تحت تاثیر سیاست های ضد انسانی نئولیبرالیستی حاکم بر سازه های اقتصادی اجتماعی جهانی همراه با باورهای عصر جاهلیت، جامعه را بسوی اضمحلال و فروپاشی هدایت کرده است. بی نظمی هرج و مرج گون نئولیبرالیسم، در پیوند با سیاست های غارتگرانه و اتکایی نظام مستبد دینی در ایران، راه هرگونه اصلاح و ابداع شیوه های نوین را مسدود کرده است که تنها با گذار از این نظام مستبد امکان نگاه نوین و درک واقع الزام و نیاز مقدور می باشد.

اسماعیل رضایی
23/12/2019