عصر نو
www.asre-nou.net

اصلاح‌طلبان، بدفهمی از اپوزیسیون و اعتراضات اقتصادی


Mon 22 04 2019

علی افشاری

new/aliafshari.jpg
توصیه‌های چندگانه اخیر سعید حجاریان فرصت مناسبی برای درک صورت بندی غلط از اعتراضات اقتصادی ۹۶ به بعد و موقعیت اپوزیسیون در عرصه عمومی ایران از دید برخی از فعالان اقتصادی است. اگرچه نظرات آقای حجاریان دیدگاه های یک فرد است اما با توجه به جایگاه وی در بین اصلاح طلبان می توان آنها را بازتاب نگرش بخشی مهمی از آنها دانست.

حجاریان در تحلیل وضعیت موجود اولا اعتراضات اقتصادی و معیشت بنیاد را فاقد چشم انداز برای موفقیت دانسته که شورش کور سرنوشت محتوم آنها است. بر این اساس و بهره برداری دستگاه امنیتی به اصلاح طلبان پیشنهاد کرده اکیدا از این اعتراضات خیابانی به دلیل بحران اقتصادی حمایت نکنند. وی در پیشگویی قطعی امکان موفقیت اپوزیسیون را محال دانسته است که به زعم او نتوانسته اند حول یک فرد یا جمع مشخص همگرایی و وحدت ایجاد کنند. از سویی دیگر حجاریان بر تمایز اصلاح طلبان با اپوزیسیون تصریح کرده و سپس با برجسته سازی جمعی که وی آنها را اپوزیسیون دست ساخته دونالد ترامپ معرفی کرده تاکید می کند که اصلاح طلبان با تکیه بر هویت خود واتخاذ راهکاری بین “آرامش فعال “و “حضور تمام عیار” به تقابل با این جریان بپردازند. در ادامه به تقد این دیدگاه و چرایی برداشت نادرست آن از فرجام اعتراضات اقتصادی و موقعیت سیاست ورزی اپوزیسیون پرداخته می شود.

در ارزیابی حجاریان یک قطعیت و اعتماد به نفس کاذب دیده می شود که از یک دانش اموخته علوم سیاسی بعید به نظر می رسد و کسی که ذهنیت پویایی دارد. همانطور که نمی توان فراروئیدن ابرجنبش سیاسی از اعتراضات اقتصادی اخیر را سرنوشتی قطعی بشمار آورد، منتفی دانستن مطلق این اتفاق نیز نادرست است و نوعی پیشگوئی پیامبرانه است که بیشتر آرزوی یک نگاه رفورمیستی را بازتاب می دهد که به هر دلیل نسبت به حرکت های ساختار شکنانه همدل نیست و نظر مساعدی به آن ندارد و ترجیح می دهد پویش تغییرات سیاسی با حفظ نهاد های پایه ای قدرت جلو برود.

اما حجاریان غافل از ان است که ملاک ارزیابی وی اشکال سنتی سازماندهی سیاسی است و بر مبنای الگوی ۵۷ و حرکت های سیاسی کلاسیک به گمانه زنی پرداخته است. در حالی که جنبش های اجتماعی سال ها است در مسیر متفاوتی به جریان افتاده است. در بهار عربی که جوامع دستخوش تحول در آن شباهت های زیادی با جامعه ایران داشته و جدید ترین برآمد های آن در کشور های الجزایر و سودان به بار نشسته است، به هیچ عنوان سازماندهی سنتی با محوریت نیروهای اپوزیسیون سیاسی با سابقه رخ نداده است. در این جوامع وضعیت وخیم معیشتی و بحران اقتصادی عمیق توده های خشمگین و مستاصل را راهی خیابان ها کرده است و بعد از اینکه کنش اعتراضی .و مطالبه محورانه آنها از توان واراده دولت یا حکومت مستقر برای حل مشکلات و پاسخ به تقاضاها ناامید شده است، و از طرف دیگر دستگاه سرکوب دچار فترت شده است به سرعت در طی پروسه پیوسته، اعتراضات سیاسی شده و یک ابرجنبش سیاسی را شکل داده است. این اتفاق بسرعت وبه صورت غافلگیر کننده رخ داده و در طی حرکت رهبران ارشد و میانی خود را تربیت کرده است که عمدتا از نیروهای جامعه مدنی بوده اند و اپوزیسیون کلاسیک سیاسی نقش پررنگی در شکل گیری و آغاز این جنبش ها نداشته است.

دیگر خصیصه متمایز این جنبش‌ها مدل شبکه‌ای بخصوص در تعاملات غیر رسمی است که در کتاب پورتا دیانی به عنوان تعاملات شبکه ای غیر رسمی صورت بندی شده است. در این شبکه ها که بین افراد و گروه ها شکل می گیرند منابع اصلی فعالیت اعم از اطلاعات، تجربیات، مهارت ها ، تخصص ها، دارایی ها و امکانات فیزیکی را فراهم کرده و زمینه را برای بسیج سریع اجتماعی با حقظ تنوع هویت ها و سبک های زندگی مساعد می سازند. تکیه این جنبش ها به جای ایدئولوژی بر هویت مشترک است که بر فراز تنوع هویت های موجو حول تعریف دیدگاه ها و خواسته های همگانی و تاکید صرف بر مشترکات و صورت بندی دقیق مفهومی و هویتی آنها حاصل می شود. این جنبش ها قالب سازمانی و حزبی مشخصی ندارند ودر عین حال پذیرای احزاب و سازمان ها نیز هستند ولی شکل فعالیت شان سازمانی و بوروکراتیک نیست اما در عین حال وجهی از سازمان دهی نه چندان گسترده و سفت و سخت را با انعطاف پذیری بالا در خود حمل می کنند.

افراد به عنوان کارگزاران معنابخشی ( (significant agent نقش فعالانه ای در این جنبش ها دارند که فعالیت آنها و هم افزایی آگاهانه شان در پرتو توافقات و ادارک سیاسی منجر به بروز هویت جمعی و تنظیم کنش های جمعی معطوف به اهداف مورد نظر می شود. جایگاه حرکت در در جنبش‌های قدیم «جذب فزاینده در درون دولت و عرصه سیاسی» بود اما در در جنبش‌های جدید «جامعه‌ی مدنی» است. واحد فعالیت جنبش ها طبقه و سوابق فعالیت سیاسی، ایدئلولوژی و یا هویت حزبی نیست، بلکه شهروندی واجتماع آگانه افرادی افرادی است که به دنبال ایجاد یک آلترناتیو مفهومی و هویتی در تعارض با وضعیت موجود هستند. فرد به‌عنوان یک عامل منحصر به فرد که علائق و خواسته‌های وی لزوما قابل تقلیل ویا ادغام در خواسته‌های جمعی نیست، مطرح است.عامل شکل دهنده جنبش های اجتماعی جدید لزوما نیروهای حرفه ای و با سابقه سیاسی و اجتماعی نیستند، بلکه نیروهایی می توانند به یک باره فعال شده و در هیات الهامبش و هدایت کننده ظاهر شوند و نقش رهبری را بر عهده گیرند.

بنابراین ارزیابی حجاریان از عارضه شتابزدگی و جایگزینی واقع بینی با آرزو اندیشی رنج می برد.

اما دیگر انتقادی که به اظهارات حجاریان می توان داشت نوع نگاه وی به اپوزیسیون و شرایط کارامدی آن است. او با ملاک قرار دادن مدل سازماندهی قدیمی متشکل شدن حول یک فرد و یا یک گروه و نمایش رهبری در خارج از کشور را شرط موفقیت اپوزیسیون برشمرده است! همچنین وزن گروه هایی خاصی از اپوزیسیون برون مرزی که نگاه مثبتی به سیاست های سخت گیرانه دولت ترامپ در خصوص جمهوری اسلامی دارند را بیش از حد جلوه داده است!

برخورد های تند برخی از حامیان این جریان در فضای مجازی بحق باعث نگرانی برخی از کوشندگان سیاسی مخالف و دمکراسی خواه شده است اما آنها با ارزیابی غلط می پنئارند گویی این جریان دست بالا را در اپوزیسیون در دست دارد! در حالی که به لحاظ کمی و کیفی این جمع وزن بالایی در صفوف اپوزیسیون برون مرزی و ایرانیان خارج از کشور ندارد. هیاهوی تبلیغاتی آن بالا است و بین بود و نمودش توازن برقرار نیست. اما بدترین واکنش این نیروها ان است که از ترس حملات این جریان به بیراهه محافظه کاری سیاسی کشیده شده اند!

حجاریان نیز با تقلیل مواجهه اصلاح طلبان با اپوزیسیون به این جمع عملا به اعتبار زدایی از اپوزیسیون پرداخته است. در حالی که تنوع و گستردگی اپوزیسیون به مراتب بیشتر از جریان یادشده است. بخشی از نیروهای اپوزیسیون برون مرزی با مدل سازماندهی و فعالیت سیاسی مورد نظر حجاریان و اصلاح طلبان مشکل دارد که در سالیان اخیر با نادیده گرفتن فعالیت تشکیلاتی عملا حول رهبری فردی و از بالا به پایین سید محمد خاتمی جمع شده و نوعی ولایت فقیه اصلاح طلبانه را به نمایش گذاشته اند!

این بخش از اپوزیسیون به دنبال رهبری از جنس کاریزماتیک و مرید و مرادی و دنباله روی از یک فرد نیست که جمعی انتصابی را فراسر احزاب و گروه ها برگزیده و در موقعیت تصمیم گیری بالادستانه قرار دهد، بلکه در چارچوب پذیرش کثرت گرایی و توافق بر سر مشترکات رهبری جمعی و پویا را دنبال می کند. آلترناتیو سازی آن از جنس دولت سازی در تبعید و یا مدیریت گذار از خارج از کشور نیست، بلکه آلترناتیو سازی مهومی برای نظام سیاسی جایگزین جمهوری اسلامی و مشارکت در تبیین نقشه راه دوران آزاد سازی و گذار بی خشونت به دمکراسی است. رهبری سیاسی با توجه به اشکال جدید جنبش اجتماعی باید از دل مبارزات وفعالیت های میدانی در داخل کشور بوجود بیایید که حالت مقطعی و موقت تا پایان دوران گذار و تشکیل دولت انتقالی دارد.

ازاین رو بخش مهمی از اپوزیسیون برون مرزی اولا به خوبی می داند که پراتیک سیاسی و اهداف آن با اصلاح طلبان قابل جمع نیست و تعارض راهبردی دارد، ثانیا به هیچوجه میدان را به اصلاح طلبان نباخته است. ثالثا شرایط کنونی را برای فعالیت سیاسی از جنس اپوزیسیونلی ورهیافت ” گذار انقلابی” مساعد می داند. رابعا دنبال رهبری از خارج نیست بلکه تلاش برای شکل گیری رهبری جمعی با محوریت نیروهای داخل کشور که لزوما از چهره های شناخته شده نیستند را دنبال می کند. بنابراین بر خلاف تحلیل غیرواقع بینانه حجاریان نه تنها پرونده اپوزیسیون بسته نشده بلکه به طور نسبی در شرایط بهتری از اصلاح طلبان قرار داردو چشم انداز آینده عرصه عمومی برای کنش نیروهای ساختار شکن و معتقد به تغییر جمهوری اسلامی مثبت تر به نظر می رسد.

دیدگاه‌نو