خورشید می آید
Mon 25 03 2019
رسول کمال
تلخ می سرود
با صدای قدمهایش
باران
در دالان دلتنگی دل من
عطر غریبی داشت پائیز
که پر کرده بود
آوایم را از تنهائی
اما
تو می رقصیدی بی مهابا
با بال نگاهت
بر اندوه مه زده چشمان من
و
می ریختی بهار سبز دلت را
با نرمای بوسه ای
در ابراندوه پائیز دلم
و
می خواندی برایم
که فردا خورشید می آید
فردا
خورشید
می
آید