عصر نو
www.asre-nou.net |
انقلاب یعنی دگرگونی در پیشروی و نه دگرگونی در پسروی. حتا رئیس جمهور محبوبِ انگشت بنفش ها وقتی از رژیم پیشین سخن می گوید، رژیم خود را مترقی تر و پیشرفته تر از آن بیان می کند بنابراین انقلاب در تعریف محتوایی و علمی، به آنگونه دگرگونی گفته می شود که از آن نظامی بهتر، مترقی تر و پیشرفته تر برخیزد. اینکه «انقلاب» بهمن چنین نشده دال بر صحت سخن ماست که ۲۲ بهمن چهل سال پیش را شورش کور نامیدیم. حتا وقتی سخن از ماشین تخریب انقلاب در میان باشد منظور از این تخریب، تخریب نظام پوسیده گذشته و جایگزین شدن نظام متناسب با رشد اجتماعی ست. بنیانگذاران جامعه شناسی کلاسیک مانند مارکس، وبر و دورکهایم بعلاوه جامعه شناسی مدرن انقلاب را قبل از هر چیز پدیده ای اجتماعی دانسته و آن را جهش به فاز نوین صورتبندی یعنی دگرگونی به مثابه پیشروی نظام اجتماعی و سیاسی در جامعه بازتعریف کردند. لنین نیز از انقلاب چنین می فهمید و قصدش جایگزین کردن نظامی عادلانه تر بر نظام پیشین بود. و همچنین هانا آرنت در کتابش با عنوان «انقلاب»، به دو خصیصه انقلاب یکی «نوآوری» و آن دیگری «آزادی» می پردازد. هم «نوآوری» و هم «آزادی» موضوعات، اساس و اصالتی هستند که انقلاب در معنای اصیلش بدانها پیوند دارد و شرط پیشروی ست برای بنای نظام و الگوی های جدید اجتماعی و سیاسی. بنابراین نبایست در تعریف و محتوا و مزیت انقلاب اجتماعی و مناسب اش با نظام سیاسی مشکل وجود داشته باشد. از این منظر رویداد ۵۷ هیچ مشابهتی با انقلاب ندارد؛ نه اینکه صرفاً بگوییم نوآوری و آزادی نداشت بلکه تمام قد بر ضد آنها بود تا جائیکه حتا بر آزادی پیروان ادیان دیگر شمشیر کشید تا حق به جانب شیعه گستری کند. بر این مبانی معنایی و تعریف از انقلاب، «انقلاب» ۵۷ دارای خصیصهء دگرگونیِ اجتماعی و تکوین سازمان اجتماعی جامعه نبوده تا نظام سیاسی متناسب با آن شکل گیرد. برعکس از قِبل آن نظام شیعی بر سرکار آمد که پیوند عمیق به یکنواختیِ سنت های نیرومند ارزشی که در لایه های فرهنگ ما جاخوش کرده بود داشت. این رویداد شورشی محتمل نمی شد اگر فرقه شیعی ایرانی به تبعیت از انشعاب دیرینه علویان پس از مرگ محمد با انگیزه دستیابی به خلافت که علویان جانشینی و خلافت را حق مسلم خود می دانستند، در فکر خلافت(حکومت) و تصاحب قدرت سیاسی نمی بودند. سرچشمه انقلاب نتیجه تنازع اجتماعی میان پیشروی و پسروی اجتماعی ست. برجسته ترین نیرو و محرک اجتماعیِ پیشروی(انقلابی) مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون در دوره نظام پیشین بود که راه را بر تداوم ساختار سنت و روابط اجتماعی بدین منوال، می بست. «اصلاحات ارضی و انقلاب سفید» با همه کم و کاستی هایش(که وجود داشت) چهره روستای ایران و ساختار سنتی آن را دگرگون می کرد تا جائیکه حتا حزب چپ توده آن را بالحاظ تحول تاریخی، گام به جلو و پیشروی قلمداد کرد. کسب حق رأی زنان و برابری حقوقی شان با مردان و امکان دستیابی به مناصب گوناگون در تناسب با همان پیشروی انقلابی ست که در نظام پیشین تحقق می یافتند. «انقلاب» ۵۷ خمینی در واقع شورش بود بر پیشروی جامعه، با اتکاء به عقب ماندگی فکری و ساختار سنتی اجتماع در لایه های فرهنگ ما. بعبارت دیگر رویداد چهل سال گذشته بهمن ماه در ایران، شورش پسروی بر پیشروی بود. اگر پیشروی همان دگرگونی انقلابی باشد پسروی و از ملت به امت رسیدن نتیجه نفوذ محافظه کاری شیعی در فرهنگ ما بوده که با یک شورش کور همه جانبه، روند پیشروی مدرنیزاسیون و سکولاریزاسیون را در جامعه پس زد. زنده یاد کسروی گفت مردم ایران یک حکومت به «آخوند» بدهکار هستند اما این اصل موضوع را نمی رساند. اصل موضوع این بود که مردم ایران یک حکومت به «آخوند شیعی» بدهکار بودند. تبیین تأثیر «آخوند شیعی» در رویداد شورشی ۲۲ بهمن ۵۷، ما را بیشتر ظنین کرده تا با پیگیری جدی حقیقت تاریخ رویداد شیعی و انشعاب آن و تشکیل این فرقه پس از مرگ محمد و نفوذ شان بر ایرانیان را بکاویم و به خاطر آوریم که آخوند شیعی «حق خلافت» دیرینه شیعه را، در ایران برآورده. و این هیچ ارتباطی با جنبش های اجتماعی بکر، سرجمع شده در کلیت مضمونی و مفهومی انقلاب به مثابه آغازی برای نظم نوین اجتماعی و سیاسی، نداشته. |