عصر نو
www.asre-nou.net

حسن حسین کورکمازگیل

مرگ در خرداد سخت است!

بهرام غفاری
Mon 28 01 2019



در خیابانم
از سرِ کار می آیم
سر و صورتم
تمامیِ بدنم
بویِ روزنامه می دهد.

خیابان پُر از تانک
خیابان پُر از نفربر
خیابان پُر از آژیر
خیابان پُر از ممنوع هاست
خیابان بویِ گلِ یاس، بویِ غنچه می دهد.
وای، وای
چون شاهینی زخمی ست دلم
مرگ در خرداد سخت است!

در هوا نسیم
درهوا پرنده و بویِ آرامش او
در هوا بوی یاس بویِ غنچه،
پاره ی تنی مانده در خیابان
زخمی
افتان و خیزان.
از درد چه می فهمد خردادِ زیبا
از درد چه می فهمد بهارِ زیبا
از درد چه می فهمد!

کارکرده ام پانزده ساعت
رنجیده ام پانزده ساعت
خسته ام
بی رمقم
گرسنه ام...
در چاپخانه ای که کار می کنم
صاحب کار به مادرم فحش می دهد
دندان برروی دندان فشرده ام
با سوتِ لبانم صدا زده ام امیدهایم را
با سکوتِ خود صدا زده ام آرزوهایم را
آرزوی خانه ای گرم
نانی و غذایی گرم
و در رختخوابی گرم
بوسه هایی که بتوانم با آن
رنجهای هرروزم را فراموش کنم.

از مجادله ای بیرون آمده ام
زده ام به خیابان ها
خیابانها پُر از تانک
خیابانها پُر از آژیر
گوئی همراه برگهایِ زرد
آویزان شده اند از شاخه ها
اسکلتِ انسانها.

حلق آویز می کنند این را و آنرا
خیلی ها را
صورتم می سوزد
در آتشی تند افتاده صورتم سخت می سوزد
می سوزد و گوشت های صورتم می ریزد
چون برگهای زرد از شاخه های خشک...
دارزدن چه ثمری دارد
کشتن انسان چه ثمری...؟
یک درخت با برگهای کنده شده
و شاخه های خشکیده اش
کدام زیبایی را می تواند به ما بدهد؟
کو نسیم
کجاست پرنده
کو، کجاست نسیمِ آوازِ پرندگان؟
...
چرا این همه درد؟
چرا اینهمه عذاب؟
چرا، برای چی اینگونه خیابانها خالی؟...

از سرِ کار می آیم...
چون آبی که در تاریکی روان است
خودم را زدم به تاریکی جاده ها
در هوا بوی یاس بویِ غنچه
در هوا کورکورانه راه رفتن
در هوا بی گناه و بی تقصیر
ترس از درراه بودن.
آه!...
مگر با آه، ذوب میشوند
میله های آهنیِ بیم و ترس؟
مگر با آه آرامش می گیرم؟
این دردها، این عذاب ها
چی را از کی پنهان می کنند؟
این خیابانهای سرد چون یخ
این درختها چطور اینگونه بی برگ
این خیابانها چطور اینگونه بی انسان
این انسانها چطور اینگونه بی فردا
این چطورها، چطور اینگونه بی دلیل؟
به نام کی؟ برای کی؟
چیست این ترس؟
چیست این امید؟...

شب بوی یاس، شب بوی غنچه می دهد
یک کارگرِ چاپخانه ام
دست و صورتم، تمامیِ بدنم، بوی روزنامه است
اگرچه سایه ی تانکها و نفربرها بر رویم نشسته اند
اما در سینه ام چلچله ای آواز می خواند
آه، آه...
سخت است، سخت
مرگ در خرداد سخت است!

1976

_________________

*ترجمه آزادِ بخشهائی از منظومه یِ بلندِ " هازیراندا اولمک زور/ مرگ در خرداد سخت است!"

در واقع شاعرِ، "حسن حسین کورکمازگیل" حال و هوای دردناکِ ترکیه در سالهای 1962 تا سالِ سرودن این منظومه 1976 را با اتفاقاتی از جمله کودتا، خفقان، اعدام و سرکوبها... و ممنوع بودن آثار ناظم حکمت را در این شعر با مرگ ناظم حکمت در ماه خرداد، سومِ ژوئن (هازیران) 1963 در هم آمیخته است. جملاتی از اشعار ناظم حکمت در میان بندهائی از منظومه آورده شده که به اندازه ای که در اصل شعر بسیار زیبا، گویا و جا افتاده است، متاسفانه در ترجمه فارسی آشفتگی بار می آورد و برای هر جمله ی کوتاهی که از آثار و بیوگرافی ناظم حکمت آورده شده توضیحی مفصل لازم است. به همین خاطر از ترجمه ی آن بخشهای منظومه چشم پوشی شده و به حال و هوای اصلی شعر قناعت شده است.

* حسن حسین کورکمازگیل از شعرای رئالیست و جامعه گرای ترکیه، در سال ۱۹۲۷ در گورون سیواس به دنیا آمد. او که فرزند یک کارگر راه آهن بود و در محیطی صمیمی و گرم، اما بی چیز و فقیر پرورش یافت. بعد از اتمام آموزش دوران ابتدائی، ادامه تحصیل برایش امکان پذیر نبود. او سه سال بعد امتحان تحصیل در مدرسه شبانه روزی مجانی را برنده شده و در سال ۱۹۴۵ به دبیرستان پسرانه شهر آدانا وارد شد. بعد از اتمام دبیرستان، در سال ۱۹۵۰ برای آموزگاری از دانشکده ادبیات دانشگاه آنکارا فارغ التحصیل شد.
در سال ۱۹۵۱ به علت حضور در گردهمائی اعتراضی دستگیر شده به سه سال حبس و اخراج از آموزگاری محکوم شد. بعد از آزادی از زندان، از سال ۱۹۵۴ تا سال ۱۹۶۰ به تابلو نویسی، کشیدن نقاشی، عریضه نویسی و کارگری در مزارع مشغول شد.
سال ۱۹۶۰ دوباره به آنکارا رفته و با مجلات متعدد ادبی و فرهنگی آغاز به کار کرد. نوشته های طنز، حکایات و داستانهای کوتاه از آن جمله هستند. دادگاههای متعددی برای اجازه نشرِ آثار ممنوعه او از سال ۱۹۶۰ برگزار شد.همچنین جوایز متعدد و مهمی را آثارش برای او در ترکیه به ارمغان آوردند.
او که به شعر سرائی از همان دوران کودکی رو آورده بود به سرعت از سالهای دهه شصت بعلت اشعار عدالت طلبانه، خیرخواهانه، مبارزه جویانه و شعارگونه در راه آزادی و حقوق زحمتکشان، امید پرورئی و توصیف رنج و سختی های مردم وموضوعات روزمره سیاسی و اجتماعی و در پیوند با شرایط تاریخی دهه هفتاد معروف شد. بعضی از اشعار معروف اورا زنده یاد "احمد کایا" خواننده و مبارز معروف ترکیه که خود شاعر و آهنگساز بود بصورت ترانه اجرا کرده است. از حسن حسین کورکمازگیل پانزده مجموعه شعر، سه کتاب طنز، چندین کتاب کودک و یک سفرنامه به یادگار مانده است. او در سال ۱۹٨۴ در آنکارا درگذشت.
شعر معروف "کارد به استخوان رسیده" شعریست معترض و عدالت جویانه که سالهاست در گردهمائی ها و تظاهرات اعتراضی مردم ترکیه قرائت میشود.