عصر نو
www.asre-nou.net

گلاله شکوهی

نگاهی به بشنو این نی ...


Thu 24 01 2019

Beshnaw_in_ney1.jpg
بشنو این نی....
محمود کویر
۲۰۱۹
نشر آفتاب

تا کنون ده ها برابر آثار مولانا در باره ی او نوشته اند و خواهند نوشت و اینک روایتی دیگر از زندگی و روزگار و آثار جلال بلخ . جستارهایی در باره ی عشق،عقل،تقدیر،جبر و اختیار در اندیشه و باور جلال بلخ. رمزگشایی از برخی داستان های مثنوی و نگاهی دیگر به دیوان شمس. این ها در کتاب تازه ی محمود کویر با نام بشنو این نی، آمده است و داستان ها و حکایت هایی دیگر. کتابی خوشخوان و پرکشش.
نویسنده در درآمدی بر کتاب می نویسد:
بر آنم تا شما را بخوانم، تا بر کنارههای دریای مولانا قدمی بزنیم و دامنی از مروارید گرد آوریم.بگذاریم تا نور و شور و سور، تا دانایی و خرد، تا عشق و مهربانی چون آفتابی بر ما بتابد.
اندککی رهایی از تیرگیها و سنگ دلیها. دریچه ای به سوی آفتاب. به سوی چشمههای رخشان و پاک کلمه.
در چشم انداز ما اقیانوسی است. کشتی بر بارانداز در انتظار. قدمی برداریم و به کشتی نور در شویم و بر اقیانوس شعر سرزمینمان پارو کشیم. بادبان جانتان را برافرازید تا جزیره جزیره پارو کشیم و از ژرفای هر دریا، مرواریدهای غلطان برداریم و بر پیشانی بگذاریم و بانگ در جهان دراندازیم: که جهان بیا تماشا!

نگاه کنید! آن سوی همین خیابان خیس و خسته ی هر روزه را میگویم! گلدستههای سبز قونیه را میبینید. آن درناهای سپیدبال را میبینید. و مولانا را که بال میزند و بال میزند و شما را میخواند به شهر طرب. شهر شادمانی. شهر امید و آرزو و رویا. شهر بازی و بازی و بازی، که این قونیه هیچ نیست و این مثنوی هیچ نیست مگر بازی سرخوشانه ای با هستی. سرخوش و شادمانه بر شبنم راه رفتن و دنبال خرگوشهای آرزو دویدن و سر به سر پروانههای رویا گذاشتن و بازی کردن با تیلههای باران و گیسوی باد و تن برهنهی باد. و این مولانا است که پشت گنبد سبز بلخ با کودکان رویا گردو بازی میکند و شما را دعوت میکند به بازی. بازی با بوسه و با تبسم. با باران و باد. با پروانه و گندم. با سنگ و با آب. آب بازی است این جهان مولانا. نرم. سبک. آبی. روان. آب! آب. آبی آب!
خرده مگیرید که میدانم و بر این باورم که عرفان نیز همانند دیگر پارههای اندیشگی انسان، فراز و فرودها داشته و چه بسا با نادانستگیها و اوهام در آمیخته است و آن بخشها بی گمانی به کار این روزگار نمیآید و تنها برای شناخت ریشههایمان است. هم چنین این گونه نگرش به هستی، در برهههایی، از تاریخ پر شور و ستیزندهی خویش دور افتاده و با قدرت در آمیخته و خرد و دانایی را فروهشته،اما این داستان سویی دیگر هم داشته است: در جان این عرفان گوهر تابناکی است که باید از خاک برداشت و بر پیشانی زخمدار تاریخ نهاد و به قول آن دانای روزگار خویش:
ابا تیمار اندکی شادیه باید...
این درآمد البته که نگاه پژوهشگر به عرفان و مولانا را برای ما روشن میدارد. برای من،
این بخش از کتاب به راستی دیدگاهی تازه است و مانند همیشه همراه با انبوهی از منابع دست اول که خوانشی دیگر از زندگی و روزگار مولانا ست.
کتاب دو بخش دارد. در بخش اول کتاب ما با رویدادهای زندگی و کارهای مولانا روبروییم.
در نخستین پاره از بخش نخست کتاب، تاریخچه کوتاهی از عرفان آمده است:

کی بود جانا که:
آتش اندر این عالم زنیم
ملت کفرومسلمانی بهم در هم زنیم
وانگهی، از جنت و فردوس و دوزخ بگذریم
خیمهی جان را برون از کون و کان محکم زنیم
و محمود کویر نگاهی ویژه و انتقادی به عرفان دارد که پیشتر هم در کتاب تاریخ جنبش درویشان او شاهد آن بوده ایم. وی در باره عرفان می نویسد:
ریشه و آبشخور این راه و شیوه نگرش بر هستی، در ژرفای اساتیر، تاریخ و فرهنگ این مردم است. زبان، زمین و راز و رمزهای آن ایرانی است.یعنی كه بزرگترین دستاوردها و بازماندههای فرهنگی این منش و روش و كنش به زبان ایرانی( فارسی، كردی،دری، آذری،بلوچی و...) و در ایران پدید آمده و دریایی از اساتیر كهن ایرانی در خود دارد و در درازای تاریخ نیز به همین زبان زبانه كشیده، سخن گفته و راز و رمز هستی را برشكافته است.
این شیوهی نگرش به هستی، در گذر تاریخ به خرافهها، قهرمان پروریها و كژاندیشیهای بسیار آلوده شده و اما بارها پالایش یافته و پویا و جویا بوده است. مانند هر نگرش دیگری در این جهان، بسی خزف و خار و هم چنین مروارید و در خوشاب دارد.نگاهی است سرمستانه به هستی
محمود کویر تا آنجا که می دانم بیشتر برای جوانان می نویسد و آثارش شناخته شده و مورد استقبال است به همین سبب این کتاب نیز دارای نثری روان و پخته است. نثر او در بخش دوم کتاب گاه به شعر پهلو می زند و سرشار از بازی زیبایی با واژگان است.
در بخش دیگر کتاب، با روایتی آمیخته از داستان و واقعیت روبرو می شویم. گذری از دیروز تا امروز. چند روایت از یک راوی غریب به نام دارومای شاعر. روایتی که به باور من در بخش های زیادی مستند است و خبر از رازها و رمزهایی از زندگی مولانا می دهد. در این داستان است که ما از انگیزه واقعی مهاجرت پدر مولانا و نقش ایرانیان مهاجر و بویژه در قونیه با خبر می شویم. داستان هایی که گویی از دیروز اغاز می شود و تا امروز ادامه می یابد.
کتاب بشنو این نی چنین پایان می گیرد:
آنچه در این دفتر آمد، کلمه به کلمه را،او آموختم و او بر لبم نهاد. کلماتی مشکبار، کلماتی همه شقایق داغدار.کلماتی همه مشک و عبیر، عود و عنبر.و این کلمات اگر خوشبوست، بوی دستنبوی دست اوست.
و کلمات، نوشته میشدند بی منی. بی کاغذی و بی قلمی.روایت من در او. روایت او در من.
حکایتی از نی و نیزار و نی زن.
و چون به پایان رسید این دفتر:
هم چو گل خنده زنان از سر شاخ افتادم.
کتاب بشنو این نی با کیفیتی خوب انتشار یافته و صفحه بندی و طرح زیبا و استواری دارد و دست مریزاد به نشر‌افتاب و تلاشگران موفقش. البته دریغا دریغ که در ایران تهیه آن دشوار و تنها به نسخه الکترونیکی آن دسترسی است و کاش راهی باز شود و این سانسور لگام گسیخته برداشته شود تا بتوانیم آثار پژوهشی و ادبی بیشتری به دست خواهندگانش برسد.
محمود کویر تا کنون بیش از سی جلد کتاب منتشر کرده است و بیشتر آنها در باره ی تاریخ فرهنگ ایران است و تا آنجا که من می دانم دو کتابش در باره ی عرفان است. و البته در باره ی حافظ نیز پیشتر کتابی با نام حافظ، ماه در پیاله از او را خوانده ام و بر آن نقدی هم نوشته ام. همانجا نوشتم که گرچه با برخی باورها و یا نظرات او همراه نیستم اما کارش را با شوق می خوانم و میاموزم و لذت می برم و به شاگردانم نیز پیشنهاد خواندنش را داده ام و جای ایشان خالی که در گفتگویی که بر سر کتاب حافظ ایشان در کلاس درگرفته بود حاضر باشند و نقد جانانه خوانندگانشان را بشنوند. اما در باره ی این کتاب، نمونه وار این که بررسیدن اینگونه ی روابط مولانا و شمس برایم پسندیده نیست و مدرک و سند کافی در این زمینه وجود ندارد و یا رابطه ی مولانا با قدرت های سیاسی زمانه. درست است که آن جلال قدسی در این پژوهش به جلال بلخ تبدیل شده و ارزش هایش در کنار ایراداتش برررسی شده است، اما برای من مولانا نمی توانسته است نقش دیگری در آن زمانه داشته باشد. او یک ادیب و عارف بزرگ بود و از سیاست کناره می گرفت و این شاید برای ما خوشایند نباشد.
در روزگار ما که باردیگر مولانا و عرفان مورد توجه مردم ایران و سراسر جهان قرار گرفته است و ده ها کتاب و صدها مقاله در این زمینه انتشار یافته است، در این غربت جانسوز البته کار پژوهشی محمود کویر ارزش های ویژه ی خود را دارد. من خود بخش هایی از کتاب را چندین بار خواندم و سرشار شدم از راز و رمزهای داستان ها و اشعار مولانا . دیداری بود در آینه خانه ی محمود کویر با مولانا یا جلال بلخ. و در سرانجام کار باید بی گمان آفرین ها گفت بر تلاش های بی دریغ و خستگی ناپذیر این پژوهشگر گرانقدر. پیروز باشید.