عصر نو
www.asre-nou.net

بگومگوهای آق جواد (۷)


Fri 4 01 2019

علی اصغر راشدان

Aliasghar-Rashedan05.jpg
« بازمدتیه شبانه- روزشدی کرم کاغذ پاره، اینم شدکار؟ »
« کجاش به کسی ضررمیرسونه؟ »
« به کی ضررنمیرسونه؟ تموم عمرت کاغذ خط خطی کردی، همه شم جم کنی ببری دکون عطاری، یه مثقال چای بهت نمیدن. به دردهیچ کاری نمیخوری، ازبس بوف کورشدی وتو تاریکی کزکردی، روابط اجتماعیتم ازدست دادی، یه شا گردبنگاه معاملاتی روابط اجتماعی وزبون بازی ودست بوسیش،تورومی گذاره توجیبش! »
« گیرم همه حرفات درست باشه، من اینم وکاریش نمیشه کرد،آق جواد »
« چرانمیشه کاریش کرد؟خیلی کارامیشه کرد. »
« میگی چن وقت برم توبنگاه هادوره روابط اجتماعی ببینم؟»
« بازلنترانی بارم می کنی که ساکتم کنی؟»
« واسه بیرون رفتن ازاین دقمصه، چی راه حلی داری، آق جواد؟ »
« واسه مشهورشدن وسرزبونا افتادن، بایس ازشراین دخمه بوف کورواین کاغذپاره ها خلاص شی. »
« گیرم همه اینارو ول کردم، بعد بایدچی کارکنم؟ »
« یه عمره قلم تومخ کاغذ می کوبی،هنوزیه سپورشهرتش ازتوبیشتره، مشهورشدن وسرزبونا افتادنم چم وخم خودشو داره، داشم. »
« چی جوری فهمیدی من چم وخم شو بلدنیستم، آق جواد؟ »
«اگه بلدبودی، مثل همه ی سروزبون دارا، شهره آفاق بودی ویه عالم مریدداشتی. »
« چی جوری میتونم منم مریددارشم، آق جواد؟ »
« اول بایس یه کارگاه، کانون، انجمن، یایه سایت اینترنتی راه بندازیم. »
« گیرم یکی ازایناروراه انداختیم، چی جوری میشه سرزبونا افتادو مشهور شدومرید پیداکرد؟ »
« اینجاهاکانون نویسندگان درتبعید، کارگاه داستان، شعر، روزنامه نگاری، موزیک، رقص شکم وقرکمر، رمالی، فال گیری وکف بینی ومارگیری وکلاه مالی داریم. »
«انجمن هاش یادت رفت. »
« انجمن اصلاح طلبا، حقوق بشریا، فیمنیستا،حمایت ازسلاطونیا، ایدزیا،کورو کچلا، بچه های بی پدرومادر، انجمن حیوونا وسگ وگربه..... »
« ازسایت هام یه چندتائی بگو. »
« کاری به میلیونهاسایت دیگه نداریم، میریم سراغ سایتای ادبی- سیاسی مثلا! این سایتا عینهو مجله های فرهنگی وادبی- سیاسی قدیمان. »
« مزایای هرکدوم ازایناچیه، آق جواد؟ »
« یه کارگاه داستان نویسی یاشعرنویسی که راه بندازی، مایه- تیله خوبی به جیب میزنی. »
« هنرمو وسیله کاسبی کنم؟بشم همون شاگردبنگاه چی؟ زنده یادهاهدایت، آقابزرگ، احمدمحمودوکسرائی، عقل شون به اینجاها نمی رسید،آق جواد؟ »
« واردکارگاه که بشی، همه جلوت بلن میشن، همه بهت میگن استادو پیرهن پیرهن بادتوغبغبت میفته! »
« اینابه چی دردی میخوره، آق جواد؟ »
« آدمواگه بزنی توسرش خردوتحقیرمیشه واحساس ناچیزی میکنه، اگه همه یکریزبهش بگن استاد،گاماس گاماس خودشوبزرگ می بینه واستادی فرومیره توسرش.»
« گیرم خودشواستادحس کرد، چی دردی ازسترونی هاش دوامیشه، آق جواد؟ »
« آدم ازاین پامنبریای جغلی که داشته باشه، مثل دوچشم بیناتوشهرکوراست، هرچی واسه شون بلغورکنه، یه ریزبه به- چه چه می کنن وواسه ش دست میزنن، اینجوری سرزبونا میفته ومیشه مشهورخاص وعام! »
« تادست زیاد نشده، میتونیم کارگاه مچلا، منگلاومافنگیام راه بندازیم ،آق جواد! »
« واما سایتای اینترنتی، این روزاهرکی ازمامانش قهرمی کنه، یه سایت راه میندازه. »
« یه بلانسبت بگو، به بال قبای بعضیابرمیخوره، آق جواد. »
- زبون فارسی وسواد- موادم، توشون شده شلم شوروا، هررفیق ودوستی، هرآشغالی بفرسته، به اسم حاصل فکریه نابغه زمانه چاپ میزنن وخودشونم باهزارشیوه وترفند، ازکارشون تعریف میفرماین، این منم طاووس علیین شده! یکیم که بگه بالای چشم تون ابروست، دودمانشو زیرورومی کنن!یاسروته نوشته هارامیزنن وبه شکل انشاهای حد متوسط خودشون درمیارن، یاخیلی ازنوشته های غیرخودیاروبه دردنخورتشخیص میدن، آبااز آسیاکه افتاد، گوشه وکنارشوکمی جابه جا می کنن وبه اسم خودشون می چاپن وبادتوغبغبشون میندازن وهیچ خدائی روبنده نیستن! اونام ازاین راه می شن استادو شهره آفاق! حالافهمیدی واسه چی یه عمردورخودت چرخیدی وکسی نگفته خرت به چند؟ »
« درست میفرمائی، استاآق جواد! »
« تاکارگاهو راه نندازم آروم نمی گیرم دیگه، ماازایناچی کم داریم؟ بایس هرجور شده مشهورشیم! »
« باراه اندازی چی کارگاهی، گام اولو ورمیداری، استاآق جواد؟ »
« میخوام کارگاه نمدمالی راه بندازم!!!!!!!!!!! »
« یه دفه شدمثل بچه آدمیزادحرف بزنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ »