فقر جوانان
Mon 17 12 2018
شهاب طاهرزاده
فکرنکردی در چه راهند جوانان؟
نان و آب ندارند و نه آشیان
آن پیرمرد که دستش به عصا بود
عصا را بفروخت تا نان شود برای کودکان
تو به ایران نگاه کن آب می شود
از کوه و دره و دشت نمانده و نه نشان
کشتی عقل می رود به کدام راه ؟
بدبخت آنکه به کشتی نشست و نزد گمان
در خاک ایران به گل نشسته اند جوانان
! کجا بگوید کسی آی دولتی ها امان
نه نانی نه زنی نه ماشینی نه خانه ای
برد آنچه را که ایران داشت در توان
ملت متفرق شدند هر کس به سویی
گل را دوست داشتند ولی دور بود از دستشان
آی جوانان ! تو عقب می نشینی می آید دشمن
تا ابد نمی تواند عقب نشست این زمان
اگر تو لایق حقی همان چاره است
وگرنه در سرزمین باد و شن میروی با دوران
این آخرین فرصت شما ست آخرین ؟
! چه خوب گفت کسی برگرد تا نکردی زیان
14 05 2015
شهاب طاهرزاده
|
|