عصر نو
www.asre-nou.net

کیا کرمانشاهی

از ماست که بر ماست


Sat 10 11 2018

به اندیشمند گرامی آقای ابراهیم هرندی

گفتی "همه چی زیر وُ زِبَر شد"
جانا به خدا کار از آن نیز بتر شد
ز آنروز که آن شیخِ دغا کار
شد رهبر وُ رویَش به قمر شد
آن باغ تفرّج که ورا نام بُد ایران
خشک آمد وُ بی میوه وُ بر شد
کشتند هزاران به یکی خدعه وُ نیرنگ
از داغِ جوانان وطن خون به جگر شد
چون رهبرِ جلّاد عازم به عدم شد
گفتیم که عید آمد وُ زشتی همه سر شد
افسوس نه عید آمد وُ نه شادی وُ امید
بد بود اگر پیش، از پیش بتر شد
آنکس که ندانست بجز عادتِ تطهیر
یکباره بشد "خُبره" وُ از اهلِ نظر شد
و آن کوسه ی بی ریش دگر خدعه بپا کرد
افسانه ی دیگر بسرایید تا رفعِ خطر شد
و آن مفلسِ بی مایه وُ بی چیز
یکباره بشد رهبر وُ جیبش پُرِ زر شد
در درگهِ این شیخِ ریا کار
نیرنگ وُ ریا در همه کاری چوهنر شد
آن کو فُکلی بود به خارج وَ ورا نام فریدون
برگشت به ایران، حسن اش نام، عمامه بسر شد
هرعاقل وُ فرزانه که دل سوخت وطن را
دل سوخت چنان کز وطنِ خویش به در شد
تاراج بشد مُلکتِ ایران
سرمایه ی کشور به هدر شد
هر جاهل وُ نادان که ندانست هنر چیست
یکباره بشد عالِم وُ معیارِ هنر شد
القصه چو گویی "همه چی زیر وُ زِبر شد"
دانند همه نی زِ قضا، نی زِ قَدَر شد
بل زیر وُ زِبر شد چو نکردیم تفکّر
یا ساده بگوییم: ما راهمگی عقل زِسر شد