عصر نو
www.asre-nou.net

نامه‌ي آندره ژيد به مارسل پروست


Fri 26 10 2018

محسن حسام

Mohsen-hesam02.jpg
آندره ژيد يكي از اعضاي اصلي مؤثر«كميته‌ي انتخاب كتاب» «مجله‌ي نوي فرانسه»[1] در رابطه با انتشار رمان «طرف خانه‌ي سوآن»[2]، رأي منفي داد. رمان «طرف خانه‌ي سوآن» اولين كتاب از مجموعه‌ي هفت جلدي «در جست و جوي زمان از دست رفته»[3] مارسل پروست است.
انتشارات «گاليمار»[4] به تاريخ دسامبر 1912 به نويسنده‌ي اثر جواب رد داد و از انتشار آن خودداري كرد. چندي بعد، «طرف خانه‌ي سوآن» به سرمايه‌ي شخصي پروست به تاريخ 14 نوامبر 1913 توسط انتشارات «گراسه»[5] منتشر شد. «طرف خانه‌ي سوآن» در جامعه‌ي ادب فرانسه بازتاب خوبي يافت. به اصطلاح خوش درخشيد. با توفيق اين اثر منتقدين شروع به تحسين آن كردند. يحتمل، ژيد پيش از چاپ اثر از سر تفنن گوشه چشمي به دستنوشته انداخته بود. دو سه صفحه از آغاز، چند صفحه از ميانه، چند صفحه از پايان دستنوشته خوانده بود. ژيد يكبار ديگر بطور جدي وقت گذاشت و با مروري دوباره و با نگاهي عميق به بازخواني «طرف خانه‌ي سوآن» پرداخت و به ارزش واقعي آن پي برد. ژيد وجدان بيدار ادبيات جامعه‌ي فرانسه، بر آن شد با ارسال نامه‌اي به پروست، نويسنده‌ي جوان، تأسف عميقش را از اينكه به عنوان عضو «كميته‌ي انتخاب كتاب» «مجله‌ي نوي فرانسه» مانع از انتشار «طرف خانه‌ي سوآن» گرديده بود، ابراز كند. صد سال از آن رويداد مي‌گذرد. اصل نامه‌ي ژيد به مزايده گذاشته شده است. با حضور كارشناس «نسخه‌هاي خطي» «آن هايل‌براون»[6] كه نزد «سازبيز»[7] يكي از مزايده گذاران معروف مشغول به كار است. طرفه اينكه مضمون نامه‌ي ژيد همواره ورد زبان ناقدان ادب فرانسه بوده است. به عبارت دقيق‌تر، طي اين صد سال، به مناسبت‌هاي ويژه از تأسف‌نامه‌ي (بگير پوزش‌خواهي) ژيد از يكسو به پروست، از سوي ديگر به جهان ادب سخن رفته است.

برداشت ژيد از اثر پروست بعنوان نويسنده‌ي تراز اول فرانسه، برنده‌ي جايزه‌ي ادبي نوبل از فرهنگستان سوئد همواره مورد شگفتي و اعجاب جامعه‌ي ادب فرانسه بوده است. واقعيت اينست كه مجموعه‌ي هفت جلدي «در جست و جوي زمان از دست رفته» بي‌ترديد از جمله آثار ماندگار ادبيات فرانسه است.

آندره ژيد در نامه‌اش به پروست چنين مي‌نويسد:

«دوست گرامي من،

در اين چند روزي كه كتابتان را بدست گرفتم، نمي‌توانم آنرا از خودم دور كنم. با حرارت و ولع و حظ و لذت آنرا مي‌خوانم، گويي در ميان گل‌ها غلط مي‌زنم. از خودم مي‌پرسم از چه روست كه بطرز دردناكي به آن علاقمند شده‌ام».

سپس با صراحت و شجاعت مي‌نويسد: «اين يكي از معروف‌ترين تأسف‌نامه‌ها (بگير پوزش‌نامه) در تاريخ ادبيات فرانسه است».
ژيد چنين مي‌افزايد: «ده‌ها بار آنرا (نزد اهل قلم) نقل كردم».
شايد از اين روست كه «والري ساس پختاس»[8] چنين مي‌نويسد: «هنوز مركب نامه‌اي كه صد سال پيش نوشته شده، خشك نشده است».
آن هايل‌براون در تاريخ 21 ژوئن 2012 كشف مي‌كند كه كلكسيونر، «فيليپ كُلب»[9] بر آن شده است كه اين نامه را (نامه‌ي ژيد به پروست) از كلكسيون خود جدا كند و آنرا جهت فروش به مزايده بگذارد.

آن هايل‌‌براون از خوشحالي در پوست نمي‌گنجد. به نظر او اين روايت تاكنون انتشار نيافته بود. نظر او به عنوان متخصص نسخه‌هاي خطي اين بود كه «كلمات» ژيد خوب كپي نشده بود. آن هايل‌براون اجازه يافت نامه را كه نزد كلكسيونر بود، بخواند. همچون يك «سناريو» با شور و شعف بخواند.

بار ديگر اين پرسش پيش مي‌آيد: اين خطا، خطاي فاحش از طرف ژيد با همه‌ي درك و فهمش از ادبيات چگونه پيش آمد، كه ژيد، رماني را كه با آنهمه مهارت با تصاوير شگفت‌انگيز، توصيف‌هاي تحليلي و خلق شخصيت‌ها با بهره‌گيري از واژگان فراوان، نوشته شده بود، نتواند دريابد و بر آن خط بطلان بكشد؟

بي‌ترديد ژيد مسئول بود. نه فقط در برابر استعداد يك نويسنده‌ي جوان، بل در برابر تاريخ ادبيات فرانسه مسئول بود. بويژه زماني كه داوري در باره‌ي ارزش‌گذاري يك اثر خلاقه را پذيرفته بود. بي‌شك در اين رابطه مسئوليت او به عنوان يك نويسنده تراز اول و تأثيرگذار بر ادبيات فرانسه دوچندان بود.

باري از خطاي ژيد مي‌گفتيم. به نظر مي‌رسد كه فيليپ كُلب، كلكسيونر به اصل نامه (در سطور بعدي توضيح خواهيم داد كه اصل نامه از كجا سر درآورده است) دسترسي نداشت. فيليپ كلب متني را با مهارت خاص بازنويسي كرده بود كه مشابهت زيادي با مكاتباتي داشت كه بين آندره ژيد و مارسل پروست صورت گرفته بود. متني كه به سال 1928 در «مجله‌ي نوي فرانسه» منتشر شده بود. ظاهراً اين بدان معناست كه اين متن، متن اصلي نيست. حال ببينيم آن هايل‌براون نظرش در اين باره چيست: «اين «مسوده» بيشتر متأثركننده است تا متن اصلي كه امروز در دانشگاه «اورابانا»[10] در ايالت «ايلينويز»[11] آمريكا نگهداري مي‌شود». باري، از نظر والري ساس پختاس، ژيد خطايي را كه مرتكب شده است با صداقت اعتراف مي‌كند. حتي شرمش را نيز پنهان نمي‌كند. ژيد خطايي را كه از او سر زده است يكي از اشتباهات بزرگ زندگي‌اش مي‌داند و هرگز آنرا حاشا نمي‌كند.

حال ببينيم چگونه شد كه رمان «طرف خانه‌ي سوآن» جامعه ادبي فرانسه را تكان داد. چندي بعد از انتشار رمان در 14 نوامبر 1913، «هانري گه‌يون»[12] نويسنده، به تاريخ اول ژانويه 1914 در «مجله‌ي نوي فرانسه» مقاله‌اي در باره‌ي «طرف خانه سوآن» مي‌نويسد. گه‌يون در اين مقاله ارزش واقعي رمان را به مخاطب فرانسوي نشان مي‌دهد. مقاله‌ي گه‌يون تأثيرگذار است. از نظر آن هايل‌بروان تأثير آن تا حدي بود كه ژيد مجبور شد يكبار ديگر عميقاً «طرف خانه‌ي سوآن» را بازخواني كند (ببينيد نقش يك منتقد راستين تا چه حد مي‌تواند در معرفي يك اثر ادبي و بازتاب آن در اذهان عمومي مؤثر باشد). طبق نظر آن هايل‌بروان، در مرور دوباره «طرف خانه‌ي سوآن» بود كه ژيد به تنهايي و با شهامت مسئوليت خطايي را كه هم او به عنوان عضو مؤثر و ديگر اعضاء مرتكب شده بودند، به عهده گرفت و صراحتاً اعلام كرد كه مسئول واقعي خود اوست نه هيئت داوران «مجله‌ي نوي فرانسه». همه كوشش ژيد در اينست كه به پروست بقبولاند كه مسئول واقعي خود اوست. از سوي ديگر براي پروستِ جوان همچون يك رؤيا بود كه يك روزي اثرش در «مجله‌ي نوي فرانسه» چاپ شود. در واقع، اين به يك معنا در عين حال رقت‌انگيز و متأثركننده بود. اما پروست نويسنده‌اي بافراست بود. پاسخ او به نامه‌ي ژيد نيز هوشمندانه بود. وي در پاسخ به نامه‌ي ژيد چنين مي‌نويسد: «بدون پاسخ منفي (جواب رد از طرف ژيد)، بدون پاسخ منفي از طرف «مجله‌ي نوي فرانسه» هرگز از طرف شما نامه‌اي دريافت نمي‌كردم. اين امكان وجود نداشت كه شما كتابم را بخوانيد. شما تا آن حد در باره‌ي من شناخت نداريد تا بدانيد كه دريافت نامه‌ي شما تا چه حد مايه‌ي خوشحالي من شده است. حرف آخر اينكه دلم مي‌خواست كتابم توسط «مجله‌ي نوي فرانسه» منتشر شود».

چهار سال بعد، كتاب دوم از مجموعه‌ي «در جست و جوي زمان از دست رفته» تحت عنوان «در سايه‌ي دختران شكوفا»[13] توسط «مجله‌ي نوي فرانسه» منتشر مي‌شود. طرف آنكه اين اثر به سال 1918 برنده‌ي جايزه ادبي «گنكور»[14] فرانسه مي‌شود. به روايت «پي‌ير لويي ري»[15] اين كتاب به سال 1919 منتشر شده است، در حالي كه روايت‌هاي ديگري هم موجود است. راويان مي‌نويسند كه «در سايه‌ي دختران شكوفا» به سال 1918 چاپ شده اما به دلايلي كه هيچكس نمي‌داند، ناشر آن «گاليمار» تا سال 1919 از پخش آن خودداري كرده است. ما مي‌پرسيم چگونه و براساس كدام روايت «در سايه‌ي دختران شكوفا» به سال 1919 چاپ و پخش شده، اما به سال 1918 به دريافت جايزه‌ي بزرگ ادبي «گنكور» نايل آمده است؟ مخاطب اگر مي‌خواهد مي‌تواند با رجوع به اينترنت به روايت اصلي دست يابد.
باري، مي‌دانيم كه ژيد در ژانويه 1914 به پروست نامه نوشته است، اما همانطور كه پروست در نامه‌اش نوشته بود، ژيد شناخت چنداني از او نداشت. از نظر ژيد، پروست كسي بود كه در «فيگارو»[16] مقاله مي‌نوشت و در سالن‌هاي ادبي آن زمان كه توسط اشراف‌زاده‌هايي چون «z» و «y» برگزار مي‌شد، رفت و آمد مي‌كرد. ژيد بوضوح در نامه‌اش به اين مسائل «اعتراف» كرده و گفته است كه او، آندره ژيد چنين تصويري از پروست جوان در ذهن داشته است. به اين واژه‌ها عنايت فرماييد: «يك اسنوب خوش‌گذران و طالب ذوق». ژيد با چنين پيشداوري فكر مي‌كرد كه جاي نويسنده‌ي جوان با اوصاف مذكور در «مجله‌ي نوي فرانسه» فرانسه نيست. لازم است در اينجا اشاره كنيم كه مارسل پروست ميراثي را كه از والدينش براي او باقي مانده بود، به چوب حراج زده بود تا خودش را در اين محافل جا بزند. شگفت آنكه اشخاصي كه پروست جوان به قول ژيد طالب ذوق و شايد طالب نام در چنين محافلي با آنها رفت و آمد داشته است، در «جست و جو» راه پيدا كردند و با دوستان دوره‌ي كودكي، مادر بزرگ‌ها، والدين همسايه‌ها، اعيان و اشراف، شازده‌ها و با نويسندگان، شعرا، نقاشان و موسيقي‌دان‌هاي در «جست و جو» درآميختند و رمان عظيم را بنا گذاشتند. پروست با بهره‌گيري از حافظه‌ي خارق‌العاده‌اش جزيي‌ترين خاطره‌ها را از دوران كودكي از اعماق وجودش بيرون كشيد و در گستره‌ي رمان اعجاب‌آورش جاري ساخت. مي‌شد پيش‌ روي اعضاء مؤثر «مجله‌ي نوي فرانسه» چنين پرسشي را مطرح كرد: آيا به صرف اينكه نويسنده‌اي جوان با اين محافل رفت و آمد مي‌كرد، مي‌بايد اثر او را ناديده گرفت؟

آندره ژيد چنين مي‌نويسد: «و اكنون، به تنهايي كافي نيست كه من اين كتاب را دوست داشته باشم. بل، احساس مي‌كنم كه من شيفته و عاشق كتاب شده‌ام و براي شخص شما يك گونه، يك قسم احترام قائل هستم، همراه با تحسين و ستايش و مزيتِ استثنائي».

برداشت من اينست كه كاربرد واژگاني چون شيفته، عاشق، احترام و تحسين و ستايش، مزيت و استثنايي تنها بخاطر پوزش‌خواهي از پروست نوشته نشده است. واقعيت اينست كه ژيد آنگاه كه فرضيه‌هايي چون جوانك طالب ذوق و نام و آوازه، آمد و رفت به محافل آنچناني را به كناري نهاد و يكبار ديگر بعنوان آندره ژيد، وجدان بيدار جامعه ادب فرانسه با رمان «طرف خانه‌ي سوآن» روبرو شد، نشست و رمان را خواند و با آن زندگي كرد و سرانجام به نبوغ نويسنده‌ي آن مارسل پروست جوان پي برد، بر آن شد كه بطور مستقيم به پروست نامه بنويسد و همه آنچه را كه بر او رفته بود، بوضوح و بروشني در خلال نامه‌اي هم پروست جوان هم به جامعه ادب فرانسه اعتراف كند. چنين كرد ژيدِ نويسنده، برنده‌ي جايزه‌ي بين‌المللي ادبي نوبل تا به جهانيان نشان دهد كه در برخورد با هيچ اثري پيشداوري نبايد كرد و حرمت نويسنده اثر را همواره نگاه بايد داشت.
ختم مقال:

ما اين جُستار را با نكته‌ي پاياني نامه‌ي ژيد به پروست به آخر مي‌رسانيم: «اكنون، من سزاوار آن هستم كه توسط شما در معرض داوري قرار بگيرم. من خودم را نمي‌بخشم از اينكه در مورد شما قضاوت غلط كردم. از شما خواهش مي‌كنم بر من ببخشائيد خطايي را كه در مورد شما مرتكب شدم.

محض اطلاع خوانندگان: مبلغي را كه مؤسسه‌ي سازبيز براي فروش نامه‌ي ژيد به پروست به مزايده‌ي گذاشته است، مبلغي است حدود صد هزار تا صد و پنجاه هزار يورو. اين مزايده به تاريخ 21 تا 25 نوامبر 2013 در محله‌ي پاريس هشتم در گالري «شارپانيته»[17] پلاك شماره76، كوچه‌ي فوبورگ سنت اونوره،[18] انجام گرفت.

پاريس، دوازدهم دسامبر 2013

اين مقاله بار اول در فصلنامة باران، به سردبيري بهروز شيدا و مديريت مسعود مافان چاپ شده است.
_______________________


[1] ـ NRF : Nouvelle Revue française
[2] ـ Du côté de chez Swann
[3] ـ À la recherche du temps perdu
[4] ـ Gallimard
[5] ـ Grasset
[6] ـ Ann Heilbronn
[7] ـ Sotheby’s
[8] ـ Valérie Sasportas
[9] ـ Philip Kolb (به زبان فرانسه Philippe Kolb)
[10] ـ Urbana
[11] ـ Illinois
[12] ـ Henri Ghéon
[13] ـ À l'ombre des jeunes filles en fleurs
[14] ـ Goncourt
[15] ـ Pierre Louis Rey
[16] ـ Le Figaro
[17] ـ Charpentier
[18] ـ 76, rue du Faubourg-Saint-Honoré, Paris VIIIe