عصر نو
www.asre-nou.net

کیومرث سیاه

زبانِ فارسی را پاس داریم

به شاعرِ گرانمایه اسماعیل خویی
Mon 15 10 2018

"ای مهربان! چنین که تو رفتار می کنی"
من مانده ام عجب زِ چه این کار میکنی!
گفتی به "بامداد" که گر دوست دارَمَت
مهرم به پارسی ست بیش که انگار می کُنی
خواهم بگویمت آن را که گفتی به "بامداد"
امید که گفته نه انکار می کُنی
گفتی: که "حال ام" نگفتنی است
دانی که "م" وُ "ت" وُ "ش"
هم "مان" وُ "تان" وُ "شان" همه
"پیوسته" اند به "اسم" وُ "صفت" همچو یارِغار
هان از چه رو تو "جدا" شان چو اغیار می کُنی؟
در طولِ سال ها، بسا بیش از هزار
فردوسی، حافظ وُ سعدی
خیّام وُ مولوی
آن پیرِ یوش، اُمید یا بهار
کی کرده اند جداشان زهم؟ کجا؟
هان از چه روست که تو این کار می کُنی؟
هم نیز گفتی که: "سرشارم از غرور"
اینجا چرا "م" نه "ام" را پیوسته به "سرشار" می کُنی؟
شاید به قصدِ وَزْن تو این کار می کُنی؟
دانند مصلحتِ خویش خسروان ولی
"پیوسته" یا "جدا" چو تو آن کار می کُنی
یک را گُزین هماره وُ هر بار می کُنی
آخَر سخن، که نیاید بجُز ضرر به سخن
زین شیوه ای که تو در کار می کُنی