ديدار
Wed 18 07 2018
بهروز داودی
شالى از حرير
بر شانه اش
لغزنده و زلال
طراوتى شكفته
در دست هايت
پنهان و بى اختيار
سرو - شاخه شكوفه اى
ايستاده
در جوانىِ شصت سالگى
شيار ها ىِ
چهره اى آشنا
كه به يكباره
محو مى شوند
در نگاهى شيطنت آلود
و
تشنگىِ سى ساله اى
كه
رها ميكند خود را
در آغوشِ نمناكِ
چشم هايت
پاريس - ژوئيه ٢٠١٨