خواب خوش اصلاحطلبان در پستوی حکومت
Sun 8 07 2018
س. حمیدی
یک سال از تصاحب کرسیهای شورای شهر و شهرداری تهران از سوی اصلاحطلبان میگذرد. در طول این یک سال اصلاحطلبان فقط ضعف و ناتوانی خود را در ادارهی امور شهر برای شهروندان تهرانی به نمایش گذاشتهاند. چون اعضای شورای شهر و مدیران شهرداری تهران همگی از بروکراتهای حرفهای نظام هستند که در دامان مفسدانه و نامردمی جمهوری اسلامی پرورش یافتهاند و هرگز اقشار مردم زحمتکش را نمایندگی نمیکنند. آنان تنها ضعفهای دورهی قالیباف را به رخ این و آن میکشند بدون آنکه برنامهای کارآمد برای ادارهی امروزی شهر در اختیار داشته باشند.
نجفی شهردار اصلاحطلب پیشین علیرغم آنکه میگفت: "من تا آخر ایستادهام" خیلی زود جا زد و خود را از فشار کاستیها و آسیبهای موجود کنار کشید. سرآخر نوبت به محمدعلی افشانی رسید که زمانی نجفی را در ادارهی وزارت آموزش و پرورش همراهی میکرد. افشانی نیز بدون اینکه برنامهی کارشناسانه و مدونی برای ادارهی شهر داشته باشد به این کرسی دست یافته است. همچنان که اکنون از سر لاقیدی و ناتوانی تمامی پروژههای بزرگ شهر تهران نیمهکاره به امان خدا رها شدهاند. حتا قرار نیست که خطوط نیمهکارهی مترو را به اتمام برسانند. مدیران شهر ضمن همسویی با نمایندگان اصلاحطلب شورای شهر همگی گذشت زمان را نادیده میانگارند. پیمانکاران شهرداری هم همگی برای دریافت هزینهکرد معوق خودشان در نوبت به سر میبرند. حتا قرارگاه خاتمالانبیا به عنوان پیمانکار عمرانی شهرداری از این ماجرا بر کنار نمانده است. در مقابل، شهردار اصلاحطلب تهران به منظور فرافکنی اداری از پنجاه هزار میلیارد تومان بدهی یاد میکند که تیم قالیباف پس از خداحافظی از کرسی مدیریتی شهرداری روی دست شهرداری گذاشته است.
فضای اداری شهرداری آنچنان تهوعآور است که برای مدیر کل بازرسی آن هم غیر قابل تحمل مینماید. چنانکه او رسانهها را فراخواند تا از آنچه سخن بگوید که به نام تراکمفروشی بر سر مردم آوردهاند. عمر اداری این مدیر جسور و ساختارشکن سرآخر با همین مصاحبه به پایان رسید. سپس نیروهای جدیدی در بازرسی دست به کار شدند تا سیاههای از حدود صد ملک ارایه شود که گویا همچنان در اختیار افراد خاصی از حکومت قرار داشته است. تازه این پایان ماجرا نخواهد بود. چون در این عرصه به سر نخهایی دست یافتهاند که پای بسیاری از مدیران ارشد جمهوری اسلامی را در ماجرای همین املاک به میان خواهد کشید.
مدیران اصلاحطلب شهرداری در طول یک سال کاری گذشته به دلیل بیبرنامگی و سردرگمی در حجم مشکلات شهر هرگز نتوانستهاند بین مردم وجاهتی برای خویش دست و پا نمایند. چنانکه اصولگرایان حاکمیت امیدوار شدهاند که بتوانند در انتخابات آینده خیلی راحت آنان را از کرسی قدرت پایین بکشند.
دولت دوازدهم نیز در عمر یکسالهی خود تجربهی مثبتی برای مردم باقی نگذاشته است. چنانکه گرایش به راست دولت در این مرحلهی جدید بیش از پیش آشکار گردید. حسن روحانی با این امید سمت و سویی از گرایش به راست و همراهی بیشتر با اصولگرایان را به نمایش میگذارد تا شاید از حمایت آنان در کسب آرای بیشتر از مجلس بینصیب باقی نماند. اتخاذ چنین سیاستی برای روحانی گویا در خصوص ارتقا به جایگزینی مناسب جهت رهبری نظام راهکاری مثبت ارزیابی میشود. پیداست که در راهکارهایی از این دست مثل همیشه مردم جایی به حساب نمیآیند.
در هیأت دولت نیز اسحاق جهانگیری معاون اول اصلاحطلب رییس جمهور هرگز نتوانست تجربهای مردمی از خود به نمایش بگذارد. بیسیاستی او در مهار کاستیهای اقتصادی، چهرهی روشنتری از ناکارآمدی و بیلیاقتی اصلاحطلبان حکومت به نمایش میگذارد. او هرچند از سر استیصال اقتصادی، بازار واحدی از دلار را سامان داد. ولی در عمل سوای بازار رسمی، بازار دیگری از دلار شکل گرفته است که دولت این بازار غیر رسمی را تا کنون به رسمیت نمیشناسد. در همین راستا گفتنی است که نوبخت سخنگوی دولت از مردم میخواهد تا دلارهایی را که ذخیره کردهاند در بازار ارز به فروش برسانند. اما سخنگوی دولت نمیتواند بفهمد که بازاری باقی نگذاشتهاند تا دلارهای احتمالی مردم در آن فروخته شوند. در عین حال او از ایرانیان مهاجر هم میخواهد که دلارهایشان را به داخل کشور بیاورند. اما باز نمیتواند درک کند که طبق قانون راه ورود و خروج ارز به کشور را از پایه و اساس بستهاند. مگر آنکه آمدوشد ارز برای مسافران تا مبلغ ده هزار دلار محدود باقی بماند.
به تازگی اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور راهکار مبتکرانهی دیگری پیش پای بخش خصوصی گذاشت. بر پایهی همین راهکار مبتکرانه قرار است که بخش خصوصی نفت دولت را در بورس انرژی تهران بخرد تا آن را در بازارهای خارجی به فروش برساند. معاون اول رییس جمهور هم شاید نمیتواند دریابد، همراه با چالشی که در عرصهی تجارت خارجی ایران فراهم دیدهاند فروش نفت برای بخش خصوصی به همین آسانی ممکن نخواهد بود. تازه بخش خصوصی ایران نه توان چنین کاری را در خود سراغ دارد و نه آنکه حاضر میشود خود را با دعواهای سیاسی خانمان برانداز حکومت در اقصا نقاط دنیا درگیر نماید. مگر آنکه این نوع از بخش خصوصی در پهنهی اقتصاد سیاه حکومت پرورش و رشد یافته باشد.
از سویی موضوع دلار چهار هزار و دویست تومانی زمینههای کافی برای تکاپوی دلالان و واسطهگران صادرات و واردات کشور فراهم دیده است. این بار اصلاحطلبانِ مافیای حکومت از اصولگرایان آن هرگز جا نمیمانند. لیستهای که از دریافتکنندگان دلار دولتی منتشر میگردد مستند خوبی خواهد بود تا بتوان به این نتیجه دست یافت که اصلاحطلب و اصولگرا بدون استثنا همگی از کلاس درس جمهوری اسلامی در خصوص گستردگی فساد دولتی سهم میبرند.
خودتحریمی هم ابتکار اقتصادی ویژهای است که جمهوری اسلامی ردای آن را مناسب تن خویش یافته است. مدیران حکومت ضمن همسویی با رهبر همراه با کنار نهادن عقل و خرد جمعی تمامی مراحل آشوبطلبی اقتصادی را از سر میگذرانند تا بتوانند به دایرهی تنگ و نامردمی همین خودتحریمی راه یابد. اصلاحطلبان هم در همین راستا نقش خود را به درستی برای مقام معظم رهبری به جرا گذاشتهاند. محمد خاتمی به منظور همدلی با رهبر نظام یادآور میشود که مذاکرهی با امریکا با کرامت مدیران بیتدبیری همانند او به چالش برمیخیزد. اما مردم عادی ضمن چالش نگاه مدیرانی همانند محمد خاتمی همواره فریاد سر میدهند که: دشمن ما همینجاست، بیخود میگن امریکاست. خاتمی و دوستان او در مجموع حاکمیت بنا دارند تا در ماجرای تحریمی که امروز و فردا از راه فرامیرسد منفعلانه در کنار حکومت باقی بمانند.
بیدلیل نیست که گروهی از اصلاحاتچیهای درون حکومت پروژهی "اصلاح اصلاحات" را رسانهای میکنند. آنان ضمن فرافکنی، تمامی معایب درونی خودشان را در موضوع اصلاح اصلاحات خلاصه میبینند. اما کاستیهای پیش آمده به آنجا باز میگردد که اصلاحاتچیهای درون حکومت هم بنا به امتیازات ویژهای که از این نظام میبرند به خروج از چهارچوبهای کهنه و پوسیدهی حکومت رضایت نمیدهند.
همچنین مبتکران پروژهی اصلاح اصلاحات بخشی از تنگناهای پیش آمده در ساختار اصلاحطلبی حکومت را به پای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان مینویسند. آنان انتظار دارند تا در همین شورای ناکارآمد، اصلاحاتی امروزی صورت پذیرد. گویا با چنین راهکاری خواهند توانست مدیران کهنهکار و قدیمی اصلاحطلب را به خانههایشان روانه کنند. حتا عدهای آشکارا این موضوع را پیش کشیدهاند که محمدرضا عارف از لیدری اصلاحطلبان کنار بکشد. چون میخواهند عبدالله نوری را به جای او بنشانند. گویا عبدالله نوری در هیأتی از روحانیان سنتی بهتر خواهد توانست در انتخابات ریاست جمهوری و یا هر انتخابات خودمانی دیگری عرض اندام نماید. با همین تدبیرِ بیتدبیری لابد قرار است ژن خوبی را از هرم قدرت اصلاحطلبان پایین بکشند تا ژن خوب دیگری را به جای او بنشانند. اما سیاست در ایران جمهوری اسلامی به مغازهای پرسود میماند که هیچیک از مدیران آن به همین آسانی به واگذاری کلید مغازهی شخصی خود به این و آن رضایت نمیدهد.
اصلاحطلبان درون حکومت حتا به منظور همنوایی صریح و روشن با "مقام معظم رهبری" فرصتطلبانه از پذیرش FATF نیز سر باز زدند تا دست رهبر و دوستان داخلی و منطقهای او برای همیشه از سامانهی داخلی یا خارجی پولشویی در امان باقی بماند. چیزی که به سهم خود فراتر از تحریمهای امریکا عمل خواهد کرد و در خودتحریمی حکومت هم نقش خود را به نیکی به نمایش خواهد گذاشت. به طور حتم سالهای آتی نیز اصلاحطلبان رفتارهای نامردمی خود را در حاکمیت همچنان تکرار خواهند کرد. چون در نگاه خود به سیاست، به چیزی فراتر از منافع شخصی یا منافع گروهی خود در نظام جمهوری اسلامی نمیاندیشند.