عصر نو
www.asre-nou.net

مذاکرات کره و گرفتاری ترامپ


Thu 7 06 2018

مجيد سيادت

majid-siadat.jpg
استراتژی کلی آقای ترامپ برمبنای " امريکا اول از همه" استوار است. آقای ترامپ می گويد که روسای جمهور ماقبل او – مخصوصا باراک اوبا ما -از تمام نيرو و امکانات امريکا استفاده نکرده اند و همه کشورهای ديگر منجمله متحدين نزديک امريکا از اين برخورد سوئ استفاده کرده و امريکا را به اشکال گوناگون سرکيسه کرده اند. ايشان ابراز کرده اند که در مدتی کوتاه پولهای خارج شده از امريکا را به اين کشور باز گردانيده شده، و احترام به امريکا دوباره احيا می شود.

بر مبنای همين تفکر بود که در طی سال اول رياست جمهوری آقای ترامپ ما شاهد سه بحران جدی جهانی بوده ايم. جنگ تجاری ( که هدف غائی آن "تصحيح" تجارت با چين است) ، خلع سلاح کره شمالی از سلاحهای هسته ای و موشکهای بالستيک و بالاخره توافق برجام با ايران.

آقای ترامپ می گفت که با کاربرد برتری بلامنازع امريکا، اين کشور می تواند به بقيه دنيا بگويد که چه رفتاری را پيش بگيرند. مثلا برای حل معضل مهاجرين مکزيکی ( و امريکای جنوبی) او می گفت ديواری را در مرز امريکا و مکزيک خواهد ساخت و مخارج سنگين اين پروژه هم از مکزيک گرفته می شود. اگر دولت مکزيک اين مخارج را بپردازدکه فبها و اگر از پرداخت اين مخارج امتناع کند ، آن وقت امريکا از راه تعرفه های مالياتی بر واردات مکزيک ، اين مبلغ را از مکزيک می گيرد. اين راه حل ساده ايست که در کوتاه مدت شدنی است و فقط يک اشکال دارد، آن هم اين که با کاربرد زور وقلدری در مقابل کشوری بسيار ضعيفتر به دست می آيد.

آقای ترامپ شبيه همين "راه حلها" را در مورد مناقشه اسرائيل و فلسطينی ها به کار برد. ترامپ برای تسريع مذاکرات " صلح" می گفت که برخورد به اورشليم (قدس) مسئله گرهی اين مذاکرات است و بنابراين اگر اين موضوع از ميان برداشته شود مذاکرات صلح بسيار ساده تر و سريعتر به نتيجه خواهند رسيد. بر اين مبنا بود که سفارت امريکا به اورشليم ( قدس) انتقال داده شد. آقای ترامپ به فلسطينی ها هم گفت اگر با سياست من مخالفت کنيد کمکهای امريکا به شما را قطع می کنم. باز هم به صورت ظاهر برنامه موثری است که در کوتاه مدت شدنی است ولی نتيجه بدست آمده حقنه سياست امريکا و اسراديل به فلسطينی هاست. آتش بس ، بطور موقت ، برقرار می شود ولی صلح بدست نمی آيد و آنچه که حاصل می شود تسليم شدن نيروی ضعيفتربه قدرت بزرگتر است.

پس از اين مسئله نيروی امريکا فشار روی کره شمالی را زياد کرد. نيروی تبليغاتی و امکانات اقتصادی امريکا روی کره شمالی تمرکز يافتند. در چنين شرايطی بود که اولين نرمشهای کره شمالی به راه افتادند و بالاخره در 27 آوريل رهبران شمال و جنوب درپانمونجوم ( مرز آتش بس کره شمالی و جنوبی) ملاقات کرده و اعلاميه ای مشترکا صادر کردند که در آن به خلع سلاح اتمی در کره اشاره می شد.

در اين مرحله به نظر می رسيد که نيروی امريکا در تحت رهبری ترامپ به موفقيت کامل دست می يابد . بولدوزر امريکا هر گونه مقاومتی را در هم می شکند.

يک تاکتيک سواران اشکانی ( که بعدها سواران مغول هم به کار بردند) اين بود که در طی يورش به مواضع دشمن همهمه ای به راه می انداختند که بسيار ترسناک بود. بدينگونه، اشکانيان بخش وسيعی از نيروی جنگی مخالف را به ترس در می آوردند و صفوف نظامی دشمن را در هم می ريختند. همين نوع جنگ روانی در جنگ دوم جهانی توسط آلمانها به کار گرفته می شد. هواپيماهای اشتوکا در هنگام حمله به سنگر های دشمن باسرعت از ارتفاع بالا به پائين می آمدند و با تعبيه حفره های مناسب، اشتوکاها سوت مهيبی می کشيدند که سربازان دشمن، سنگرهای خود را رها می کردند.

به نظر می رسد که آقای ترامپ هم ازجنگ روانی استفاده می کند و به نظر می رسد که ترامپ فکر می کرد جنگ روانی او عليه کره شمالی موثر افتاده است. در اين مرحله بود که با لغو برجام ،وارد کردن سيستماتيک فشار عليه ايران را شروع کرده است. اما کره شمالی پشتيبانان قدرتمندی مثل چين و روسيه داشت و آقای کيم هم برنامه های ديگری در سر داشت.

پس از ديدار وزير امور خارجه امريکا ازکره شمالی و همراه تاييد روشن کره جنوبی قرار ملاقاتی برای مذاکرات ترامپ و کيم در سنگاپور برای 12 ژوئن گذاشته شد. تا اينجای ماجرا تاکيد برسر خلع سلاح اتمی کره شمالی در مقابل کمکهای اقتصادی امريکا شده بود.

ولی بلافاصله پس از آن، آقای جان بولتن و سپس مايکل پنس از نمونه ليبی ياد کردند و مانوور نظامی کره جنوبی و امريکا هم انجام گرفت. در اين مرحله بود که کره شمالی به دادن اخطارهای جدی به امريکا پرداخت. ترامپ انتظاراين حملات را نداشت ومقامات امريکائی، بطور ضمنی، تغيير موضع کره شمالی را به سوسه های چين ربط میدادند. با بالا گرفتن اين حملات، ترامپ اعلام کرد که جلسه دوازدهم ژوئن بی فايده خواهد بود و بنابراين، اين جلسه را به تعويق انداخت.

اما نفر سومی هم در اين مورد سهمی داشت. روز بعد از به هم زدن جلسه سنگاپور، رهبران کره شمالی و جنوبی ملاقات برنامه ريزی نشده ای داشتند. رئيس جمهور کره جنوبی تمام پلاتفرم انتخاباتی خود را بر مبنای استقرار صلح د رشبه جزيره کره طرح کرده بود و اعلام برهم زدن جلسه هم بدون اطلاع او انجام گرفته بود. او به تکرا ر گفته بود که نمی خواهد هرگز در شبه جزيره کره جنگی اتفاق بيافتد. صلح جويان کره ای هم مظنون هستند که امريکا مايل به چنين صلحی نيست. در ديدار دوم رهبران شمال و جنوب، وزرای راه و ترابری دو کشور حضور داشتند و بحث بر سر اتصال دو شبکه راه آهن در اين جلسه مطرح شد. اين مسئله فقط در دراز مدت، اگر در وسط راه دعوائی راه نيافتد ، ممکن است و بنابرراين مسلما از دستور مباحث عاجل خارج است. بعضی ناظران بين المللی گفتند که رهبر کره جنوبی اخطار ملايمی به ترامپ می داد. فحوای پيامش هم اين بود کهدو کره بر سر مسئله صلح جدی هستند و بنابراين امريکا بايد کوتاه بيايد.

پس از اين جلسه، رئيس جمهور کره جنوبی اعلام کرد که کره شمالی هنوز هم بطور کامل موافق خلع سلاح اتمی در شبه جزيره کره است.

در طی چند روز بعد، جلسه سنگاپور دوباره ابقا شد ولی اوضاع به همان شکل اوليه نبودند. رئيس هيات نمايندگی کره شمالی اعلام کرد که کره شمالی حاضر نيست سلاحهای خود را در عوض کمکهای اقتصادی از دست بدهد. مقوله خروج نيروهای نظامی امريکا از کره جنوبی دوباره به ميز مذاکره بازگشت. بدين ترتيب وضعيت مذاکرات و نتايج مورد نظر ترامپ از اين مذاکرات به هم خوردند. ترامپ اعلام کرد که او هميشه می دانسته که اين مذاکرات يک پروسه خواهند بود!

اين اعلام ترامپ با برخورد او در گذشته اصلا جور در نمی آمد.

يک بار قبلا – در دوره کلينتون – مذاکرات صلحی بين امريکا و کره شمالی بر سر موضوع خلع کره شمالی از سلاحهای هسته ای در گرفته بود و ترامپ به اين مذاکرات به شدت انتقاد کرده بود. اما اکنون اين ترامپ بود که مذاکره با کره شمالی رايک "پروسه" ناميده بود. يعنی ترامپ دقيقا همان برنامه کلينتون را از سر می گيرد و وارد پروسه ای می شود که هميشه با آن مخالف بوده است.

اين تازه شروع گرفتاری ترامپ است. روشن است که کره شمالی حاضر نمی شود خلع سلاح خود را قبول کند مگر اينکه امريکا قبول کند که نيروهای نظامی خود را از کره بيرون بکشد.

دو گزينه در مقابل ترامپ قرار می گيرد. گزينه اول اينست که بدون توافق با کره شمالی از ديدار سنگاپور بيرون بيايد. در آن صورت بايد منتظر برخورد کره جنوبی (و بقيه کشورهای دنيا ) باشد که امريکا را مسئول بر هم زدن صلح جهانی بدانند.

گزينه دوم نوعی "توافق" با کره شمالی است که مشکل و سئوال بعدی را به وجود می آورد.

کره شمالی از ديد امريکا، بطور غير قانونی صاحب سلاح اتمی شده است. آنها نه تنها سلاح هسته ای دارند بلکه موشکهای بالستيک لازم برای پرتاب آنها را هم دارند و اعلام کرده اند که اين بمبها را برای انفجار بروی امريکا تهيه ديده اند.

توافق – هر نوع توافقی – با کره شمالی چيزی از نوع برجام است . نوک حمله ترامپ به اوباما همين بوده است. درست بر همين مبناست که ترامپ توافق برجام را بزرگترين و بدترين توافق ناميده است و آنرا لغو کرده است. او حالا چگونه می تواند همين نوع قراری را با کره شمالی امضا کند؟ اين مشکل، گرفتاری بزرگ ترامپ در هفته های آينده است.