عصر نو
www.asre-nou.net

سوسیالیسم و مبارزات خانم دونایف


Mon 4 06 2018

آرام بختیاری

اهمیت دیالکتیک و هومانیسم برای یک زن مبارز.

خانم دونایف (1987-1910) در سالهای جوانی همچون خانم اما گلدمن بدلایل سیاسی از کشور اوکرائین به امریکا فرار و مهاجرت نمود. او در سال 1928 از حزب بلشویک شوروی اخراج شد و در سال 1937 یکسال منشی تروتسکی در تبعید بود. در سال 1939 تئوری" سرمایه داری دولتی" شوروی را مطرح نمود، در سال 1945 تئوری" هومانیسم مارکسیستی" را عرضه کرد و در سال 1950 در کنار کارگران معدن ایالت ویرجینیا به دفاع از خواسته های انسانی آنان پرداخت، در سالهای 1970-1960 به انتقاد از نظام سلطنتی ایران پرداخت و بین سالهای 1983-1979 در ابطه با حقوق زنان ایران به انتقاد از روحانیت ایران همت گماشت.

خانم دونایف میگفت تئوری باید فتوکپی واقعیت باشد. او سعی نمود در نیمه دوم قرن 20 خون تازه ای در جریان بحث "فلسفه دیالکتیک" بدمد و میگفت هنوز" شبح مارکسیسم" بالای سر جهان گلوبال سرمایه داری در چرخش است. وی مخالف جدایی تئوری از سیاست و حوادث روز بود و میگفت هیچ فلسفه ای ارزش نامیدن ندارد اگر صدای تودههای پایین مردم را منعکس نکند.و برای انقلاب نیاز به افراد انقلابی و عملگرا است و نه به تئوری. او مبلغ" فلسفه رهایی "بود و هدفش شروع نوعی" دیالوگ فلسفی" است. گرچه نثرش استادانه و آکادمیک نیست ولی فیلسوف میدان عمل و درون سنگرهاست.در پرسش چرا هگل و چرا امروز؟ خواهان وحدت تئوری "انقلاب و فلسفه" بود.

خانم رایا- دونایفسکا، تئوری و مفهوم "نفی مطلق" هگل را وارد مبارزات زنان، کارگران، سیاهان، جوانان، اقلیت ها، خلقها و جنبش های رهایی بخش نمود. او تحول و تغیر مارکس را از مرحله فیلسوف به مرحله اقتصاددان سیاسی میدانست و میگفت نوع الیتر اشرافی" حزب آوانگارد" لنین سرانجام به تشکیل دولت" تک حزبی توتالیتر" رسید.

در نظر خانم دونایف، دیالکتیک هگل منبع مواد منفجره تمام دیالکتیک هاست. او زیر تاثیر دیالکتیک هگلی خالق نوعی فلسفه رهایی بخش و هومانیسم مارکسیستی شد. فلسفه مارکسیستی او در رابطه مستقیم با "دیالکتیک هگلی" است. وی همچون لوکاچ و مارکوزه دیالکتیک را قلب مارکسیسم میدانست و خود خالق نوعی فلسفه دیالکتیک بود که منتقد ایدئولوژی استالینیستی است و در "دیالکتیک نفی" به موضوع سازماندهی در انقلاب و جامعه پرداخت.
دونایف در مورد روش مبارزه زمان خود میپرسد، آوانگاردیسم لنین یا رفرمیسم سوسیال دمکراسی؟ به ادعای او آثار انگلس ذر باره دیالکتیک تا امروز اساس غالب تحقیقات و نظرات مارکسیستی است. انگلس" ایده مطلق" هگل را نه تنها دگماتیک بلکه ارتجاعی میدانست. خانم دونایف به بجث و جدل با مارکسیسم غربی از جمله به نظرات لوکاچ، مارکوزه، آدرنو ، و فانون پرداخت. بازگشت مجدد او به مارکس، هگل، و بحث دیالکتیک، بدلیل فاجعه نتایج جریان عواقب انقلاب اکتبر روس و بوروکراتیک شدن جنبش کارگری شوروی بود. دونایف که خودرا تبعیدی جنبش کارگری بوروکراتیک استالینیستی میدانست در امریکا کتابی در باره" فلسفه و انقلاب" نوشت. او میگفت هر فلسفه انسانی باید متکی به آزادی حق اعتصاب، شورش علیه سرمایه داری دولتی، حمایت از مبارزات سیاهان و زنان و جوانان باشد. او مدعی بود که غالب مبارزات طبقاتی گذشته به شکست فاجعه آمیز ختم شده اند.

در مورد کتاب" نیروی نفی و انکار" خانم دونایف، آقایان پیتر هندیس، و کوین آندرسن، در مقدمه کتاب به موضوعات مورد نظر خانم دونایف از جمله" مفهوم دیالکتیک" ،و پرسشهای امروزی فلسفه اشاره کرده اند. دونایف" سرمایه داری دولتی" شوروی را نتیجه بحران سرمایه داری جهانی سال 1939 میدانست و آنرا مرحله ای از بحران اقتصاد جهانی بشمار می آورد.

دونایف مدعی بود که ضد انقلاب معمولا محصول خود انقلاب است. او خواهان رهایی زنان بدون شرط "رهایی طبقاتی" بود و می پرسید دیالکتیک مارکس و هگل چه اهمیت مهمی برای رهایی زنان میتواند داشته باشد ؟
ازجمله آثار خانم رایا- دونایفسکا،- الجبرای انقلاب، بیوگرافی روزا لوکزمبورگ، مارکسیسم و صلح، تئوری رهایی زنان از نظر لوکزمبورگ و فلسفه انقلاب از نظر مارکس، فلسفه انقلاب از هگل تا سارتر،مارکس، و مانو، آزادی زنان و دیالکتیک انقلاب، دیالکتیک سازماندهی و فلسفه، هستند.

دونایف در سال 1964 در نامه ای به مارکوزه نوشت چرا لنین در سال 1914 "دفترهای فلسفی" خود را هیچ گاه منتشر نکرد؟ . در نیمه دوم قرن 20 در مقابل بحث "هومانیسم مارکسیستی" دونایف گروههای مائوئیستی، تروتسکیستی، و اگزستنسیالیستی، کوشیدند جانشین و بدل هایی عرضه کنند. "مکتب فرانکفورت" از نظر وی، در آغاز کوشید نوعی مارکسیسم هگلی را به نمایش بگذارد. لنین میگفت بدون" منطق هگلی" نمیتوان کتاب" سرمایه " مارکس را فهمید.