عصر نو
www.asre-nou.net

گروگا ن گیری موضوع حجاب
و سکوت جنبش زنان در ایران


Fri 16 02 2018

پیمان نعمتی

آنچه بخش قالب جنبش زنان در ایران شناخته شده است و در همگرایی وهم اندیشی ها وکمپین ها از گرایشات متنوع زنان شامل سکولار، چپ واسلامی خود را نشان داده است، در چند هفته گذشته در برابر تهاجم چپ و راست افراطی خارج از کشور در گروگا ن گیری موضوع حجاب سکوت وعقب نشینی کرده است.

خواست آزادی پوشش و عدم حجاب اجباری با وجود تفاوت نظرات در اولویت بندی آن درجنبش زنان در ایران در مجموع یک خواست جنبش زنان و یک خواست جامعه مدنی است.

جنبش زنان در ایران در برابر چپ و راست های افراطی و استفاده از این خواست جنبش زنان بعنوان پیش برد سیاست خود مبنی بر سیاست سرنگونی چند هفته گذشته سکوت کرده است.

تعداد محدود زنان بازمانده نسل انقلاب بهمن سازمان های چپ های افراطی که هنوز خود را از بردگی ایدئولوژیک مردان چپ افراطی رها نکرده اند و راست افراطی ایرانی که منافع مادی اش با راست

افراطی غربی گره خورده است، نیروی اصلی تبدیل موضوع حجاب به خواست سیاسی سرنگونی هستند. آنچه مبارزه مدنی را ضعیف می کند و در خدمت زمینه سازی سیاست های تجاوزگرایانه غربی است.

جنبش زنان در ایران وظیفه دارد با طرح خواست آزادی پوشش در چارچوب مجموعه عمومی خواسته های خود در برابر زنان چپ و راست افراطی شجاعانه ماهیت سیاست بزدلانه تشویق درگیری وخطر جانی زنان در ایران زمانی که خود در غرب هستند را نشان دهند و در برابرحاکمیت ومردم در ایران جدایی صف خود از نیروهای افراطی خارج را کشور نشان دهند.

حس خواهری واخلاق فمینیستی نباید ساده گرایانه مورد استفاده از جنبش زنان در ایران جهت پیشبرد سیاست های افراطی قرار گیرند.

عشق خواهرانه فمینیستی و واقع گرایی سیاسی

مفهوم - انگاشت "زنان ایران" که موضوع - علت اصلی استراتژی های گروهبندی های متنوع جنبش زنان در ایران است، بدون نظریه پردازی - تئوریزه شده بطور طبیعی پذیرفته شده است. پایه مشروعیت تقدس گونه این مفهوم براساس حسی رمانتیک و دوستی خواهرانه - زنانه است که با بی توجهی به تفاوت های جدی عقیدتی-ایدئولوژیکی و طبقاتی میان زنان، مانع پیش رفت در تعیین استراتژی های واقع گرایانه - عملی سیاسی جنبش زنان در ایران شده است.

شناخت تفاوت ها در میان زنان در ایران بعنوان موضوع اصلی جنبش زنان، نیازحیاتی تعیین استراتژی های واقع گرایانه سیاسی است. بررسی این تفاوت ها نیاز به پژوهش های گسترده دارند و در این روند استفاده از تجربیات زنان غربی که در شناخت تفاوت ها میان خود تا مرحله تئوریزه شدن این تفاوت ها پیش رفته اند، می تواند سودمند باشد.

این نوشته درباره مبانی تئوریکی تفاوت های زنان غربی است. هر چند در "بحث تفاوت " موضوعات می تواند با شرایط زنان در ایران متفاوت باشد اما دلایل نیاز شناخت تفاوت ها ، روش ها ، رابطه موضوع تفاوت و استراتژی های سیاسی، از موارد با اهمیت این بررسی ها هستند.

تاثیرات بازدارنده برداشت حسی - رمانتیکی از مفهوم زنان ایران و عدم شناخت تفاوت ها می تواند از طریق موضوعات متنوعی مورد بحث قرار گیرند. از مواردی که بطور مستقیم بر استراتژی سیاسی جنبش زنان تاثیر منفی دارد در نمونه زیر مشاهده می شود:

بخش مهمی ازفعالین زنان در ایران در " همگرایی " و " هم اندیشی " های چند انتخابات اخیربعنوان بخش " سکولار" با اهداف و روش های رفرمیستی – اصلاح طلبانه نقش اساسی داشته اند. این دسته دارای تفاوت های جدی عقیدتی- ایدئولوژیک با زنان و فمینیست های انقلابی- افراطی ساکن خارج از کشور با استراتژی های خواهان انقلاب اجتماعی با روش های قهرآمیز، هستند. اما با وجود این تفاوت های جدی، زنان رفرمیست " سکولار" در جستجوی " هم سویی " با گرایشات انقلابی-افراطی براساس دوستی های زنانه - خواهرانه هستند.

عدم بررسی و شناخت تفاوت ها و حفظ مفهوم " زنان ایران" بر پایه حسی رمانتیک، دوستی زنانه و عشق انقلابی خواهرانه می تواند از عواملی باشد که این بخش فمینیست های رفرمیست " سکولار" در پیش رفت استراتژی سیاسی خود تزلزل دارند و در نیمه راه بین رفرم و انقلاب در جا زده اند. در استراتژی رفرمیستی جنبش زنان ارائه سیاست روشن در برابر حاکمیت و رابطه " چانه زنی " با دولت های وقت در ایران جزیی اساسی از استراتژی رفرمیستی و اصلاح طلبانه است. سیاست هایی که بطور منطقی شامل رابطه سازش کارانه و همکاری با حاکمیت و دولت ها ی محافظه کار، اصلاح طلب و یا دیکتاتوری جهت منافع زنان باید باشد.

از دیگر عوامل تزلزل در پیش رفت تعیین سیاست رفرمیستی و عدم وجود رابطه جنبش زنان با دولت ها و حفظ جایگاه همیشگی اپوزیسیونی برای جنبش زنان، تاثیرات بازدارنده ناشی از میراث تاریخی نظرات و اهداف سیاسی چپ سنتی در جنبش زنان در ایران است.

این نوشته با استفاده از آثار سه نظریه پرداز فمینیست غربی ( آن فرگوسن، عشق انقلابی ۱۹۹۵ ) - (وال پالمود،اکو فمینیسم ۱۹۹۵ ) - ( سلی پاتر، درس تانگو ۱۹۹۷ ) اختلافات نظری درباره موضوع تفاوت ها در جنبش زنان را بررسی می کند. این نظرات همچنین نشان دهنده نیاز عبور از نظرات گذشته در جنبش زنان و پذیرش نظرات جدید متناسب با تغییرات عینی در زندگی زنان و کاربست این نظرات در استراتژی های این جنبش است.

استفاده از تجربه زنان غربی و شیوه های برخورد با تنش های میان دو نسل و در گذار از نظرات گذشته به پذیرش و کاربست نظرات جدید می تواند برای جنبش زنان درایران سودمند باشد؛ هر چند موضوعات تئوریکی مورد بحث در غرب بطور کامل همانند موضوعات جنبش زنان نباشد. این روند استفاده از تجربه از این لحاظ اهمیت دارد که جنبش زنان در ایران با توجه به تغییرات عمیق عینی و ذهنی در زندگی زنان در طول دو دهه گذشته، نیاز به تئوری های جدید جهت گذار به شرایط جدید را دارد.

اساس نظرات فمیتیست های موج دوم در غرب ذات گرایانه و تک – محوری با تاثیر از روایت های کلان مارکسیستی یا لیبرالی بوده است. نظرات جدید فمینیستی در نفی تئوری های ذات گرایانه و پذیرش تفاوت ها و " رنگارنگی " و واقع گرایی در جنبش زنان، در عمل استراتژی های متفاوتی با نسل گذشته ارائه می دهند٫تاکید آن فرگوسن بر اخلاق وعشق انقلابی فمینیستی، وال پالمود برذات و طبیعت زنان بعنوان موضوع اصلی فمینیسم و سلی پاتر بر فردیت زنانه در برابر طرح تفاوت های مادی بین زنان از طرف اسپیوک و دانا هاروی، مبانی نظری استراتژی های متفاوت در جنبش زنان هستند.

از استراتژی بر اساس زنانگی به سوی استراتژی بر مبنای تفاوت ها

مدت هاست که مدرنیست های موج دومی با پرچم متحد و یگانه مرکز شهر را ترک کرده اند و مسافرین جدیدی مرکز شهر را اشغال کرده اند. این ساکنان جدید از هر جا و " هیچ جایی"( ۴) هستند. شهرهای جدید چند - فرهنگی در تلاش رفع تنش های ناشی از تفاوت ها هستد٫ اما هنوز در در بخش قدیمی شهر امثال آن فرگوسن در رویای فمینیست جهانی از طریق تشکیل محلات جایگزینی ( ۵ ) بر اساس عشق انقلابی خواهرانه هستند و وال پالمود می خواهد ارزش گذاری جدیدی بر رابطه طبیعت و زنانگی بعنوان موضوع اصلی فمینیست ها،عرضه کند.

اما در مرکز شهر و بخش " پست مدرن " امثال دانا هاروی و اسپیوک گردهمایی و اتحاد های ذات گرایانه (۶) را نفی می کنند و می خواهند " مرزهای جدید " بر اساس دانش پایگاهی ( ۷ ) از گروههای رنگارنگ زنان و فردیتی دو رگه ( ٨ ) بسازنند. سلی پاتر هم می خواهد از طریق سفر به طبیعت دیگران ( ۹ ) برای رفع تفاوت ها راه حلی پیدا کند.

این مقاله بررسی برخی جنبه های نظرات فرگوسن از اخلاق وعشق انقلابی و نادیده گرفتن تفاوت های فرهنگی با پرچم حس انقلابی خواهرانه است و همچنین به نظریه پاتر از تنش دائمی بین فرد و دیگر(10) و نادیدن تفاوت های عینی توسط او پرداخته می شود. نظرات دانا هاروی درباره مفهوم تفاوت ها و استراتژی تغییرات بر اساس سیاست های محلی ( ۱۱ ) و مفهوم تفاوت های فرهنگی اسپیوک بعنوان جایگزینی در برابر عشق انفلابی فرگوسن هستند.

فرگوسن و تئوری اخلاق فمینیستی

نظریه فرگوسن در " عشق انقلابی " بطور منطقی از نگاه به تئوری کلاسیک غربی از اخلاق شروع میشود. او با مارکس و نیچه موافق است که " کدهای اخلاق همگانی "( ۱۲ ) بعنوان ابزار هایی نیرومند هستند که به هنجارها - نرم هایی مشروعیت می دهند که ستم بر زنان و دیگران را اعتبار می بخشند: مارکس و نیچه معتقدند که کدهای اخلاق همگانی در خدمت ایدئولوژی هایی هستند که با حربه و نیرنگ از طریق نرم هایی که طبیعی و همیشگی جلوه می کنند گروهها را ناچار می کنند تا قدرت آنها را حفظ کنند ( صفحه ٣۶۷

جایگزین فرگوسن برای کدهای اخلاق همگانی اخلاق فمینیستی است که " می تواند از سیستم ارزشی همگانی پذیرفته شده و یا تئوری های اخلاقی که اقتدار مردانه را افشا می کنند، بوجود آید ( صفحه ٣۶۵). او معتقد است که فمینیست ها از تعریف اخلاق نظرات متفاوتی دارند و آنها را به سه بخش تقسیم می کند : ۱- جهانی ۲- گفتمان اخلاقی- ارتباطی ٣- محلی گرایی

فرگوسن نقطه مشترک این نظرات را در پافشاری بر حق گفتگو، اصول اخلاق ارتباطی، ارزش گذاری بر محلی گرایی که شامل حقوق زنان شود، می داند و معتقد است این عوامل در حال تغییر ارزش های اخلاقی ما هستند. فرگوسن ارزیابی تئوریک خود از اخلاق فمینیستی را شامل استراتژی معینی می داند که دارای " ارزشیابی مجدد از ارزش ها " در جامعه و زندگی زنان است. او در پایان با تمرکز بر " روند انقلاب اخلاقی " قصد به عمل درآوردن تئوری خود با نام "عشق انقلابی" را دارد

یکی از ابزارهای فرگوسن در بازتعریف از ارزش های اخلاقی " محلات جدید از دیگران " ( ۱٣) است. یک کامیونیتی که در برابر کدهای همگانی اخلاقی و در یک تصویر بزرگتر در برابر ارزش های پدرسالاری مقاومت می کند. او این محلات را " کامیونیتی های اپوزیسیونی " می نامد که " می توانند ما را علیه آنهایی که آرزوی حفظ وضعیت موجود را دارند قدرتمند سازنند " ( ص ٣۷۲). فرگونس محلات – کامیونیتی های اپوزیسیونی را در برابر آنهایی که خارج از آن هستند را متحد می بیند اما در درون خود دارای هویت های رنگارنگ و متفاوت است. او تعریف از هویت فردی " خود " و "دیگری" را از ابزارهای اصلی این کامیونیتی ها و تضمین کننده بقای و حفظ رنگارنگی میان زنان می داند.

فرگوسن خواهان احترام به " دیگران " میان زنان است اما در همین حال از تشکیل نوعی جدیدی از حس خواهری و اخلاق فمینیستی جانبداری می کند تا با تنش ها و اختلافات سیاسی ناشی از تفاوت های نژادی، جنسیتی و طبقاتی میان زنان مقابله کند. او سعی دارد تا با عشق انقلابی تنش ها را کم کند و خواهان توافق بر " یک تعهد بر اساس یک دسته از ایده ها در ارتباط با عدالت اجتماعی مانند حق تمام انسانها بر امکانات مادی و برابری اجتماعی " است. هدف اصلی از عشق انقلابی این است که " زمانی که زنان چنین عشق انفلابی به یکدیگر دارند، آنها احساس می کنند که حداقل به یک کامیونیتی اپوزیسیون یا شبکه از طریق حس خواهری انقلابی ارتباط دارند ( صفحه ٣۹٣

فرگوسن و اخلاق بعنوان یک روایت کلان

فرگوسن تئوری اخلاقی را بعنوان یک شناخت شناسی (۱۴) و یک نیروی اجتماعی که برخی گروههای اجتماعی را وادار به پذیرش هنجارها – نرم ها کند، مطرح می سازد و بطور ضمنی تئوری اخلاقی خود را کلید اصلی شناخت و تغییر جامعه معرفی می کند. برای او " کدهای همگانی اخلاقی" سیستم های ارزشی هستند که ستم بر زنان را بوجود می آورند. جایگزین فرگوسن برای این کدها، اخلاق فمینیستی است.

فرگوسن از جایگاه شناخت شناسی تئوری کلان تولید مارکس را با تئوری اخلاق تعویض می کند. از نظر او تئوری اخلاق فمینیستی می باید نقاب از علل تسلط مردانه بردارد و جهان را بعنوان یک حقیقت عام تعریف کند. تئوری اخلاق فمینیستی فرگوسن می خواهد با عشق انقلابی از طریق محلات - کامیونیتی های اپوزیسیونی عملی شود. یک کامیونیتی اپوزیسیونی شامل " دیگران" می شود و " گسترش آن از طریق دوستی ویژه ای با دیگران است ". زنان در این کامیونیتی ها عشق انقلابی و " احساس خواهران انقلابی " به یکدیگر دارند.

فرگوسن از زنان می خواهد تا بر اساس عامل احساس، هیجان و عشق با یکدیگرمتحد شوند. راه حل فرگوسن برای تفاوت های طبقاتی و نژادی تکیه بر عوامل ذهنی است. استراتژی او بر اساس اخلاق و خواهر انقلابی مشابه ایده "خواهری" فمینیست های فرهنگی و یا " دوستی زنانه " ماری دلی (۱۵) است. پیشنهاد او برای تفاوت های عینی زندگی زنان عشق به یکدیگر است.

وال پالمود و اکو فمینیسم

اکوفمینیسم معتقد است که پدرسالاری طبیعت را جهت سود و " توسعه" از بین می برد( ۱۶ ). بعلت اینکه درموضوع اکوفمینیسم مفهوم طبیعت و رابطه زنان با آن وجود دارد، اکوفمینیسم دارای تعاریف متفاوتی می شود. از نظر پالمود تعریف سنتی از رابطه طبیعت و زن باید مورد نقد جدی قرار گیرد. او تعریف رابطه طبیعت و زن را موضوع مرکزی فمیمنیسم می داند (صفحه ۲۱)

پالمود معتقد است که فرهنگ مسلط غربی بطور سیستماتیک حوزه تولید مثل - زاد آوری را بی ارزش جلوه می دهد. او همچنین الگوی نرینگی - مردانگی از انسانیت - انسان باوری را که " استراتژی برابری" نام دارد، نوعی نرینگی مدار (۱۷) می شناسد (صفحه ۲٨). راه حل پالمود بر اساس نقد دوآلیسم فرهنگ غربی است که می توان ارزش های زنانگی و طبیعت را تغییر داد. او مانند دریدا دوآلیسم را " شیوه ای از بازسازی تفاوت در ترم منطق هیرارشی " تعریف می کند.

سلی پاتر و درس رقص تانگو

درس رقص تانگو(۱۹۹۷) اثری است که جهان ایده ها را به جهان تن - جسم وصل می کند و حکایتی ست که از جایگاه شاهدی بیرون از آن فرهنگ و بعنوان " ناظری درونی " (۱٨) بیان می شود. پاتر این حکایت را " جستجوی فلسفی به درون وجود دیگری می داند (صفحه ٣). این حکایت همچنین درباره تفاوت های فرهنگی و برخی نتایج سیاسی است..

در این رقص پر هیجان مرد و زن سعی دارند تا تفاوت های نژادی و طبقاتی را از سر راه بردارند. این رقص نمایشی اروتیک- شهوت انگیز (۱۹) و موضوعی بحث انگیز است. در تنش و دوگانگی بین زن و مرد در رقص است که تفاوت های طبقاتی، نژادی، و جنسیتی در شکل سکس گرایی (۲۰) نشان داده می شوند. به نظر می آید که درس تانگو دو موقعیـت را برای زنان در نظر می گیرد : موضوعی برای اختلافات مردها باشند و یا عاملی که مردها خود را در آنها می بیند. سلی پاتر با رقص تانگو قصد شناخت طبیعت وجود دیگران را دارد که در جدال بین مرد و دیگری - زن وجود دارد. درگیری و نوع ارتباط بین خود و دیگری نقطه اصلی رقص تانگو سلی پاتر است.

سلی پاتر: خود و دیگری، یک تنش ناتمام

جستجوی فلسفی پاتر برای شناخت " دیگری " از سفری دشوار می گذرد. او خود را بعنوان " ناظری از درون " قرار می دهد که داشتن نقش رهبری را نفی می کند و در همین حال نمی خواهد کنترل شود. او بدنبال یک آشتی ویژه ای است که دو تن - جسم در یک حالت دیالکتیک بطور دائمی هم آمیخته می شوند.

الگوی پاتر می خواهد طبیعت دیگران را درک کند و در یک درگیری و تنش فرهنگی باشد و در پایان به برخی نتایج سیاسی هماهنگ برسد. اینکه چگونه یک تنش دائمی این کار را انجام می دهد و تفاوت ها را خنثی می کند، در نظرات پاتر روشن نیست. به نظر می رسد که تفاوت های مادی و عینی نقش مهمی در ارزیابی های پاتر ندارد و رابطه با ساختارهای اجتماعی و هویت های فرهنگی متفاوت ناروشن است. پاتر می خواهد طبیعت " دیگری" را از طریق تمرکز بر روانشاسی فردی درک کند که با محدویت بودن بعنوان "ناظر" از درون همراه است. پاتر می خواهد با استفاده از " ایده فرهنگ دورگه ای " (۲۱ ) تاریخ ها و موقعیت های اجتماعی و فرهنگی " دیگر " زنان را با نقد تضاد دوگانگی ( ۲۲) و " شنیدن صدای دیگران " نظر کریس ویدن را عملی سازد". آینده جهان ما بستگی به توانایی همه زنان برای شناسایی و تعریف کامل جدیدی از موضوع اقتداروالگوی جدیدی برای موضوع تفاوت ها دارد. تعریف قدیمی خدمتی به ما نکرده است هر چند با زیرکی تلقین به خدمت به توسعه و پیشرفت کرده است. تعریف قدیمی هنوز ما را به پذیرش موضوعات قدیمی مانند گناه، تنفر، تبعیض و شک و تردید به یکدیگر می کند ( ۲٣

بخش مهمی از فمینیست ها معتقدند که فرهنگ و تفاوت های فرهنگی عوامل مهمی هسند اما درجه اهمیت آنها در میان فمینیست ها بستگی به درک و شناخت آنها از فرهنگ " دیگران " دارد. ساده ترین راه برای نشان دادن این روند پیچیده زمانی است که کسانی در تجربه زندگی شرایط شناخت فرهنگ دیگران را نداشته اند اما نیاز به درک اهمیت تفاوت های فرهنگی را دارند. اسپیوک سعی می کند که به فمینیست های غربی نشان دهد که فرهنگ یک دسته از الگوهای رفتاری ویژه هر فرهنگ خاص است. او فمینیست های غربی را متهم می کند که به فرهنگ و تفاوت های فرهنگی اهمیت کافی نمی دهند

فمینیست های غربی با مشکل درک تفاوت های فرهنگی با "دیگران" مواجه هستند زیرا در تجربه زندگی شرایط دسترسی به یادگیری فرهنگ دیگران را نداشته اند. آن موردی که باید مورد مقایسه قرار گیرد برای آنها ناشناخته است. چه راهی برای رفع این پیچیدگی وجود دارد؟ حل مسئله نمایندگی (۲۴)اولین قدم می تواند باشد. اینکه چه کسی نماینده چه کسی است٫ فمینیست های غربی بطور تاریخی میراث دار فکری مسیحیت، سرمایه داری و مارکسیسم در باز تولید مدل-الگوی موضوع نمایندگی دوره استعمار هستند(۲۵). ما قدم اول را برداشته ایم که جدا کردن خود از " دیگران " است تا از فرهنگ دیگران و تفاوت ها شناخت داشته باشیم و در نتیجه آن، آزادی و حق انتخاب دیگران را برای نمایندگی خود آنها را بپذیریم. برای این کار ما باید با شناخت تفاوت ها ارزش آنها در نظر بگیریم تا " دیگران" هویت ما را بپذیرند.

بدون بررسی و شناخت تفاوت ها و خود را نماینده زنان – همه زنان در نظر گرفتن، در بخشی نشانه دوران ساده انگاری و در دیگر سو نشانه بقای نظرات تمامیت خواه – توتالیتر در جنبش زنان است.
_________________

1-Ann Ferguson- Revolutionary Love ( 1995 )
2-Val Plumwood- Ecofeminism ( 1995 )
3- Sally Potter- The Tango Lesson ( 1997 )
4-no where- 5- oppositional community-6- essential unity -7- situated knowledge -8- hybrinic personal self – 9 nature of others -10 self and other -11 real politic – 12 ethical hegemonic codes 13- new communities of others – 14 epistemology- 15 Mary Daly’s strategy that calls for “ female friendship “ ( Daly 1997 )- 16 ( Humm 1989,pp.73- 17 phallocentric ( pp.28)- 18 inside out- 19 display of eroticism- 20 sexualized- 21 the idea of a cultural hybridity- 22 binary oppositions – 23 (Chris Weedon , pp.184 ) – 24 representation and agency – 25 Weedon ,PP 178).