مسعود لواسانی
گزارشي غير رسمي از حمله لباس شخصي ها و نيروهاي سركوب
به شركت كنندگان در مراسم هفتم تير
Mon 29 06 2009
گزارشي غير رسمي از حمله لباس شخصي ها و نيروهاي سركوب به شركت كنندگان در مراسم شهداي هفتم تير و حاميان مهندس موسوي در خيابان قباي تهران.
امروز به سياق سال هاي گذشته كه مجالي دست مي داد و در مراسم بزرگداشت شهداي حادثه هفتم تير حضور مي يافتم ؛ چه در مقتل اين شهيدان در محل دفتر حزب در چهار راه سرچشمه يا در بهشت زهرا و ... با چند تن از اقوام و نزديكان قرار گذاشتيم در مراسمي كه از سوي شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي براي بزرگداشت دكتر بهشتي ، دكتر لواساني (*)و ديگر شهداي حادثه بمبم گذاري در هفتم تير ۱۳۶۰ به مسجد قبا برويم.
القصه ساعت حدود ۱۷و ۵۰ دقيقه بود كه به مسجد رسيدم و ديدم واقعا جاي سون انداختن نداشت. چون با بچه ها قرار داشتم همانجا كنار در مسجد منتظر شدم.
از اين گذشته تمام طول كوچه نيروهاي كلانتي هاي اطراف مسجد قبا از شريعتي و حتي نيروهايي از كلانتري ميدان فلسطين نيز ديده مي شدند. خلاصه به هر مكافاتي بود رفتيم داخل مسجد كه ديديم آنجا هم غلغله است و از گرما و نبود هوا داشتيم خفه مي شديم.
اين گونه بود كه زديم بيرون از مسجد اهالي محل مي گفتند تا كنون اين كوچه و خيابان چنين جمعيتي به خود نديده است. مردمي كه هر لحظه بر شمار آنها افزوده مي شد بي هدف طول خيابان را بالا و پائين مي رفتند و به رفته رفته بر تعداد آنهايي كه در خيابان ها و كوچه هاي فرعي مسجد تجمع كرده بودند بيشتر مي شد.
تا اينكه خلاصه حدود يك ساعت بعد با صداي كف و سوت مردم به خود آمديم و اين ديگر حدود ساعت ۱۹ عصر بود ديديم دكتر سيد عليرضا بهشتي فرزند شهيد آيت الله بهشتي درميان مردمي كه تجمع كرده بودند ايستاده و با بلند گوي دستي مشغول صحبت است و حدود ربع ساعتي با مردم حرف زدو در بين سخنانش كار جالبي كرد و شماره مهندس موسوي را گرفت و از بلند گو براي مردم پخش كرد كه ما اصلا نشديدم ؛ به اين خاطر كه فاصله زياد بود.
وقتي از گرما كلافه شديم به داخل مسجد رفتيم و آنجا چند تن از اقوام را ديديم ؛ هم صله رحمي كرديم و هم ديداري تازه كرديم خصوصا كه يكي از پسر عموهايم را كه در مراسم عروسي اش نبودم را هم ديدم و ازش دلجويي كردم.
خلاصه سرتان را در نياورم حول و هوش ساعت ۸ يك ربع كم آقاي دكتر بهشتي بزرگ يعني فرزند ارشد دكتر بهشتي ميان مردم رفت و با آنها صحبت كرد و توجيه شان كرد كه دكتر موسوي آمدني نيست و در ترافيك گير كرده ؛ استدلالي مردم هم آن را قبول كردند!
خلاصه اين باشكوه ترين مراسم بزرگداشت شهيد بهشتي در دو دهه اخير البته نه به دليل بزرگداشت شهيد بهشتي بلكه به دليل حضور يكي از همكاران سابق وي در حزب جمهوري كه اين روزها براي مردم تبديل به قهرمان جنبش نافرماني تبديل شده ، شلوغ شد و اين موضوع هم اندكي بهشتي بزرگ را مي آزرد و گاهي با كنايه به اين موضوع اشاره مي كرد كه اگر براي بهشتي آمده ايد حتما شعار ندهيد و از مردم تشكر كرد كه آمده اند و اينكه جا براي نشستن همه نبود و ... قس علي هذا.
اينگونه بود كه يك ربع مانده با اتمام برنامه شيخ مهدي كروبي هم با پاي پياده در ميان جمعيتي كه داشتند آرام آرام خيابان قبا را ترك مي كردند حاضر شد و مردم نيز از وي استقبال شاياني كردند.
بعد از آن بهشتي بزرگ دوباره به ميان مردم آمد و پايان برنامه را اعلام كرد و محترمانه از مردم خواست شر را بكنند.
اين بود كه نيروي انتظامي به آرامي تلاش كرد تا مردم را به خارج از خيابان هدايت كند كه اين روند تا آستانه خيابان شريعتي ادامه داشت.
در اين بين مردم ضمن اشاره به سالگرد شهادت دكتر بهشتي درخواست مي كردند كه براي شادي روح او و ياران اش همه صلوات بفرستند و آن هم صلوات به صداي بلند كه نمي دانم كجاي اين كار آنها اسلام را به خطر انداخت كه چشمتان روز بد نبيند؛ مانند مور و ملخ نيروهاي گارد ويژه كه به صورت احتياطي دو خيابان پائين تر از قبا سنگر گرفته بودند از آستانه قبا در خيابان شريعتي ظاهر شدند و مردمي را كه به صورت آرام و با ذكر صلوات داشند پراكنده مي شدند را با چماق و چوب مورد حمله قرار دادند.اين بود كه جمعيتي كه حدوددا شايد بيش از ۴ هزار نفر بودند به سمت خيابان ها و كوچه هاي اطراف پراكنده شدند.
مردم در كوچه ها مي دویدند و نيروهاي گارد ويژه كه سر و ته خيابان را بسته بودند با چوب به جان مردمي افتاند كه در ميان دژخيمان گير افتاده بودند.براي لحضه اي صداي شليك تيرهوايي قطع نمي شد و در خيابان باريكي همچون قبا بيش از بيست بار از گاز اشك آور استفاده كردند.
اينگونه بود كه نيروهاي لباس شخصي و برادران تازه نفس با موتورهايشان وارد شدند و از بالاي ركاب با چماق به جان مردم افتادند.
كف خيابان قبا امروز با خون فرش شد در حالي كه مردمي كه براي شركت در بزرگداشت آيت الله بهشتي و يا ديدن ميرحسين موسوي و كروبي آمده بودند نمي دانستند تاوان چه گناهي را پس مي دهند كه اينگونه كتك مي خورند. آنها به اين مساله اعتراض داشتند كه چرا با وجود مجوز داشتن اين برنامه با آنها اينگونه برخورد مي شود.
بعد از پراكنده شدن مردم در كوچه هاي اطراف جوان هايي را مي ديديم كه با سر و بدن خونين از زير پا و چماق دژخيم ها گريخته بودند و به هر سو فرار مي كردند.
زن جواني كه از من دستمال كاغذي گرفت تا اشك هاي صورتش را پاك كند گفت بيش از چند با با زنجير به او حمله كردند. دختر ديگري را ديدم كه روسري اش را براي كمك به پسر جواني از وسط پاره كرد و نيمه ديگر روسري را دست آويز گردن اش كرد.
در اين اوضاع و احوال كه يكي كورمال كورمال دارد فرار مي كند و هركس خونين و مالين به سويي روان است ؛ نمي دانيد چه حالي به من دست داد وقتي چشمم به جمال دكتر علي مطهري نماينده مردم تهران در مجلس هشتم شوراي اسلامي جلب شد.
بدون معطلي به سمتش دويدم و همانند ديگراني كه هر يك سعي مي كرد مشاهده خود را از آنچه چند دقيقه پيشتر ديده بود برايش بگويد من هم سوال پيچش كردم.
او اگرچه در روزهاي اخير انتقادات كم اهيميتي از دولت احمدي نژاد شوراي نگهبان و ديگر بخش هاي كشور كرده بود اما در مجموع در دايره محافظه كاران قرار دارد. مردم به او مي گفتند اين مراسم كه مجوز داشت ديگر چرا مردم را كتك مي زنند. مطهري گفت:
- ما بهشان گفته ايم كه نزنند.
- شما گفتيد ولي حالا دارند مي زنند و لت و پار مي كنند ... الان بيائيد بهشان بگوئيد كه بچه هاي مردم را نزنند !
مردم مظلوم به دنبال او به سمت محل درگيري لباس شخصي ها و مردم در حال خروج از مسجد قبا به راه افتادند. اما همين كه به انتهاي اين كوچه مورد اشاره نزديك شديم ديدم كه نيروهاي لباس شخصي از سوي مقابل دارند مي آيند و انها كه لابد شوكه شده بودند كه چرا جمعيت به سمتشان مي آيد و چنين چيزي را انتظار نداشتند از روي بي تدبيري لوله هاي اسلحه هايشان را به سمت آسمان گرفتند و شروع به تيراندازي رگباري كردند. آنها كه لابد نمي دانستند اين جمعيت دارد به پشت گرمي علي مطهري به سويشان مي آيد در كسري از ثانيه در اقدامي ديگر شروع به انداختن گاز اشك آورد كردند به طوري كه ديگر قادر نبوديم آنها را ببينيم.
آقاي علي مطهري تا وضع را اينگونه ديد برگشت و مردمي كه پشت سرش داشتند مي آمدند از او خواستند به به حركت اش ادامه دهد اما او توجهي نكرد و محافظان اش او را از مردم جدا كردند و و رفتند. و با رفتن او مردم از زن و مردم از نماينده مجلس خواستند كه كمي جلوتر بيايد و ببيند نيروهاي سركوب گر چگونه با مردم رفتار مي كنند.
از سوي ديگر مدام مردمي بودند كه به اين كوچه فرار مي كردند و همگي سرشان را گرفته بودند و گويا با اين اوصاف لباس شخصي ها عادت دارند فقط سر مردم را هدف بگيرند.
خدا كند كه نگويند اين اقدامات كار بي بي سي و منافقين و عوامل بيگانه بوده و اگرچه مردمي كه باتوم خورده اند كاليبر باتوم ها را روي سر و بدنشان دارند بهتر از هر كسي مي دانند چگونه روز هفتم تير به پايان رسيد در حالي كه مردم در خاك و خون افتاده بودند و كتك مي خوردند.
بيشت و هشتمين سالگرد شهادت شهيد بهشتي بسيار با شكوه تر از سال هاي پيشن برگزار شد اما پايان خونين آن خاطره اش را فراموش نشدني خواهدكرد.
هادي غفاري/ فائزه هاشمي/ دكتر محمد رضا عارف/ محمد جواد مظفر/ شيخ مهدي كروبي/ سيد محمود دعايي/ استاد مصطفي ملكيان و جعفر پناهي از جمله شركت كنندگان سرشناس در مراسم امروز مسجد قبا بودند كه من ديدم.
-------------------------------------------
پي نوشت:
* دكتر سيد محمد باقر حسيني لواساني از خاندان جليل لواساني پسر عموي ما است. ايشان نماينده اولين دوره مجلس شوراي اسلامي بود و هنگامي كه به شهادت رسيد نمايندگي مردم تهران در مجلس را برعهده داشت و همچنين عضو حزب جمهوري بود.
دكتر لواساني با تخصص گوش و حلق و بيني يكي از حاذق ترين پزشك هاي وقت تهران بود و همچنين شخصيتي بسيار والا داشت. او پيش از انقلاب فعاليت سياسي وسيعي داشت و با گروه هايي همچون سازمان مجاهدين خلق و جمعيت فدائيان اسلام و ديگر نيروهاي ملي و مذهبي همكاري داشت.
از جمله فعاليت هاي ايشان مي توان به گردآوري و اعزام پزشك به مناطق محروم براي رسيدگي به وضعيت بهداشتي و درماني اين مناطق اشاره كرد.
منبع:
http://ketabkhar.blogfa.com/post-232.aspx