عصر نو
www.asre-nou.net

روز و شب، در درون خود ما است


Tue 9 01 2018

سيروس"قاسم" سيف

seif.jpg
می‌دانی که ديشب، بر طبق نسخه‌ای که داشته‌اند، نوک انگشت اشاره‌شان را،
فرو کرده‌اند توی سوراخی ازشبشان و هفتصد و هفتاد هزار دفعه، گفته‌اند: " آه، ای عظيم! ای بزرگ! ای توانا! "، به اميد آنکه صبح بيايد و...
- می‌دانم.
- و می‌دانی که هم اکنون؛ از چپ و ميانه و راست؛ از ماه و گل و بلبل و پروانه و خورشيد و ستارگانشان؛ در زندان آزادی، حول محور شمعی، حلقه زده اند و می لرزند از سرما؛ به اميد آنکه صبح بيايد و خورشيد...
- می دانم.
- و می دانی که افتان و خيزان و خون ريزان، خودشان را رسانده اند به محکمه ی آن حکيم!
- کدام حکيم؟
- حکيم سياست بازچشم و گوش خلق دينی و اغراض تناولی.
- و بعد؟
- و بعد؛ حکيم، در محکمه نبوده است و گفته اند که رفته است به دفتردکتر!
- کدام دکتر؟
- دکتر سياست باز وحدت های توهمی!
- و بعد؟
- و بعد، دکترهم در دفترکارش نبوده است.
- کجا بوده است؟
- دکتر، رفته بوده است به دنبال يک پزشک سياست باز که پس از آن با هم بروند به دنبال يک روزنامه نگار سياست باز و يک مترجم سياست باز و يک تاجر سياست باز و يک قاضی سياست باز و يک بساز و بفروش سياست باز و يک آخوند سياست باز و يک سردار سياست باز و يک جانباز سياست باز و يک دانشجوی سياست باز و يک مهندس سياست باز ويک نماينده ی مجلس سياست باز و يک آقا زاده ی سياست باز و يک پليس سياست باز و يک فوتباليست سياست باز و يک کشتی گير سياست باز و يک هنرمند سياست باز و ... آنگاه؛ همگی، با هم مشرف شوند به خدمت آن عظيم!
- می دانم و نيز می دانم که نه عظيمی در کار بوده است و نه بزرگی و نه توانائی و نه...
- نه، نبوده است! عظيمی در کار نبوده است و به جای آن عظيم، آينه ای بوده است که ايستاده اند در مقابل آن، و سؤا ل کرده اند از آينه که برای پيوند زدن قلب دين و مغز دموکراسی، از کدام شيوه می شود استفاده کرد؟ از شيوه ی آمريکائی، اروپائی، روسی، و يا... می خندی؟!
- می خندم به اين " ويروسيان!"؛ به اين سياست سازان جنجولک بازعقده مند؛ به سبزمان،به سفيدمان، به سرخ مان؛ به .... آه ، نگاه کن! دارند می آيند!
- کی؟
- مردم.
- کدام مردم؟
- نمی بينی شان؟! همان مردم زحمت کش کوچه و بازار و خيابان و دانشجويانی که...
- باور نمی کنم!
- خوب نگاه کن! می بينی؟! نه عربده ای در کار است و نه آتش زدنی! نه سنگی، نه شيشه شکستنی! نه چماقی، نه پنجه بکسی، نه زنجيری، نه چاقوئی، نه هفت تيری، نه تفنگی، نه مسلسلی، نه بمبی و ... نه سر بريدنی!
- می بينم!
- و اين، يعنی که نه از قبيله ی "جولاشگائيان ويروسيان و داعشيان و اوباشانند" اين مردم و نه....
- آه! دارند می خندند و می آيند...
- دست می زنند و آواز می خوانند و می رقصند که؛ فراری دهند شب هامان را! غم هامان را! شيطان هامان را! آن عبوس؛ آن شادی و عشق به زنجير کشيده مان را!
- مِی آيند که انديشه هاشان را بيان کنند به آزادی و بگويند: از جهل! از تزوير! از قلدری! از فحشاء! از گرسنگی! از اعتياد! از بی سر پناهی و بيکاری!
- و بگويند که: دلشان می خواهد که خود انتخاب کنند؛ خدای شان را! دين شان را! مذهب شان را! مکتب شان را! مسلک شان را، به آزادی و ...
- واما، به خودشان حق ندهند که بر اساس آنچه به آزادی انتخاب کرده اند، از ديوار خانه ی کسی بالا روند! و حق نداشته باشند که از پنجره ی اتاق کسی به درون بجهند! و ديگر، حق نداشته باشند که پنجره های گشوده رو به جهان را، به روی کسی ببندند! و اگر، بی مجوز قانونی که نمايندگان اکثريت مردم ايران ، به مجلس برده اند و به تصويب رسانده اند، در خانه ی کسی را به صدا در آورديم و پرسيديم که: چه می کنيد و به چه می انديشيد؟! چه می خوريد؟! چه می نوشيد؟! چه می پوشيد؟! به حکم قانون، حق داشته باشيم به خودمان بگوئيم که به شما چه ربطی دارد؟! چهار ديواری، اختياری است!
- و اين؛ يعنی که " استقلال، آزادی، جمهوری، چی؟!
- جمهوری "موعود" اسلامی!
- ولی، نظر من ، به جمهوری ايرانی است!
- باشه! می کنيمش جمهوری ايران اسلامی! موافقی؟!
- نه.
- جمهوری اسلام ايرانی، چطوره؟!
- نه.
- جمهوری روشنفکر اسلامی، چطور؟! يا اسلام روشنفکری! يا جمهوری ايران در اسلام! يا جمهوری اسلام در ايران! يا جمهوری ...
- خواهش می کنم، شوخی را بذار کنار! نظر من، به "جمهوری ايران " است؛ بدون هيچ پيشوند يا پسوندی!
- حرف آخرت همينه؟!
- نظر آخر من همينه. حرف آخررا مردم می زنند، آنهم در پای صندوق های رأی!
- کجا؟!
- ديگه باس برم. کم کم داره ديرم ميشه!
- داری ميری تظاهرات؟!
- آره. به بچه ها قول دادم. منتظرند.
- يک دقيقه صبر کن. منم ميام.
- ميای تظاهرات؟!
- آره.
- توديگه برای چی!
- آخه، من هم به بچه های خودمون قول دادم. منتظرند!
- منتظر چی؟!
- منتظر تظاهرات!
- تظاهرات! تظاهرات به طرفداری از چی؟! ازکی؟!
- تظاهرات به طرفداری از جمهوری موعود اسلامی!
- مگه همينی که هست، جمهوری موعود اسلامی نيست؟!
- هست يا نيستشو ديگه مردم تعيين می کنند، آنهم پای صندوق های رأی!
- منظورتو نمی فههمم! روشنتتر بگو!
- منظورم، همون دموکراسیه که خودتو، اون روز، صحبتشو می کردی ديگه! مردم با تظاهراتشون، نشون ميدن که طرفدار چه نوع حکومت و دولتی هستند و اگه تعدادشون اونقدر زياد باشه که بتونند حکومت و يادولت جديدی تشکيل بدن، اونوقت، برای قانونی کردن اون حکومت و دولت مورد نظرشون، ميرن پای صندوق های رأی! درسته؟!
- آره.
- خب، پس، پيش به سوی تظاهرات مسالمت آميزدوستانه، برای آوردن بيشترين رأی ممکن! موافقی؟!
- موافقم. به پيش!