عصر نو
www.asre-nou.net

بیا آن شعر ِ شورانگیز ِکردستان ِعاشق باش!


Thu 30 11 2017

رضا مقصدی

reza-maghsadi-1s.jpg
کدامین ابر،از چشم تو می بارد ؟
کدامین خاک ،فریاد ترا در خویش می کارد؟
به فرهاد ِ تو از شیرین ،کدامین کوه می گوید؟

دلت ابریشم ِ آ ب ست
خیالت خانه ی مهتاب
عروسک های تو از جنس ِ خورشیدند
که در رویا برایت دامنی از نور می بافند.
به چشمت مهربانی های کرمانشاه ست
ولی در سینه ی غمگین ِ غمگینت
دمادم ، آه ست.
تو ای شیرین تر از "شیرین"ِ افسانه!
نمی دانم که فردا ها به فرهادت چه خواهی گفت؟
چه خواهی گفت از خروار ها آوار؟
چه خواهی گفت با او در نخستین لحظه ی دیدار؟
دلت ابریشم ِ آب ست، می دانم.
خیالت خانه ی خوشرنگ ِ مهتاب ست، می دانم.
ترا برمهربانی های کرمانشاهی ات سوگند!
به باغ ِ آرزومندان ِ باران خواه ِ آن سامان
همان شیرین،همان باران ، همان شوق ِ شقایق باش !
بیا آن شعر ِ شورانگیز ِ کُردستان ِ عاشق باش !

کلن/ ۴آذر ۹۶