عصر نو
www.asre-nou.net

در برترى موهوم يا توهم اعتماد بنفس خود مبالغه كردن، سزيده وارفتن است


Sat 11 11 2017

نيكروز اعظمى

nikrouz-azami4.jpg
در هفته گذشته خبرهاى نگران كننده مربوط به ايران، عربستان و لبنان به جهان مخابره شد. نخست وزير لبنان سعد حريرى به عربستان رفت و در همانجا از سمت خود استعفاء داد. همزمان موشكى متعلق به ايران از خاك يمن به يكى از فرودگاهاى عربستان شليك شد و اين در حالى بوده است كه سعودى ها در راستاى اصلاحات از بالا دست به تصفيه حساب زده و تعدادى از وزيران و سرمايه داران مهم سعودى را بازداشت كردند. پوتين رئيس جمهور روسيه نيز ديدارى با ايران و خامنه اى داشته است.

سياست داخلى و خارجى جديد سعودى ها پس از روى كارآمدن ملک سلمان در سمت پادشاه عربستان بركسى پوشيده نيست وى در اقدام خود برخى شاهزاده سعودی، وزیر و ده‌ها وزیر سابق در این کشور را تحت عنوان کمپين مبارزه با فساد دستگیر کرد. فعال شدن سياست خارجى عربستان در مقابلهء لفظىِ مستقيم و غير مستقيم با ايران خبر از بحران جديد در منطقه مى دهد كه در اصل باعث و بانى آن، سياست مخرب "جمهورى" اسلامى ست كه نزديك به ٤٠ سال بر طبل سياست شيعه گسترى خود در منطقه كوبيد و نيز، عملاً سرمايه هاى مالى مردم ايران را در سوريه، عراق، يمن و حزب الله لبنان و غزه در راستاى چنين سياست بلندپروازانه اى به نيستى سپرد.

منطقه خاورميانه به معناى واقعى دو قطبى شده و سياست شيعى ايران بنيان اين دوقطبى شدن است زيرا كه، ما در رژيم سابق چنين وضعيت دوقطبى شدن را نداشتيم. در يك سوى قطب حزب الله، ايران و روسيه قرار گرفته و در سوى ديگر آن اسرائيل، عربستان و امريكا. ايران "جمهورى" اسلامى رسماً در سوريه و عراق سرمايه هاى مردم ايران را بر باد مى دهد و موجب دشمن تراشى در منطقه عليه ايران شده و هر دو جناح اين "جمهورى" در سياست مداخله جويانه و تسليح حوثى ها و كمك رسانى به حزب الله لبنان يار غار يكديگرند و در اين رابطه حسن روحانى به صراحت نقش حكومت و دولتش را در اين سخنان بر ملا مى كند و خطاب به سعودى ها مى گويد:"«ملت یمن" در مقابل بمباران ائتلاف سعودی چاره‌ای جز استفاده از سلاح ندارد.» و اين در حالى ست كه ايران پيش از بمباران ائتلاف سعودى آشكارا در حمايت از حوثى هاى زيدى متمايل به شيعه بر آمده بودند و به آنها اسلحه مى رساندند. در اوج چنين حمايتى از حوثى ها از سوى "جمهورى" اسلامى بود كه ميان تهران و صنعا پرواز هوايى برقرار شد. با روى كار آمدن اوباما در سمت رئيس جمهورى امريكا، بر اساس سياست وى، توازن نسبى اما موقت ميان تهران و رياض برقرار شد و تنش ها كاهش پيدا كرد اما اين سياست چاره اساسى كار نبود. چونكه سرنوشت اين "جمهور" دينى و بود و نبودش به رقابت ها ميان دموكرات ها و جمهوريخواهان در امريكا و همچنين رقابت با كشورهاى عربى خصوصاً و در درجه اول با سعودى ها و تشديد بحران ناشى از آنها گره خورده است بنابراين طبيعى بود تا آن توازن و تعديل تنش در دوره اوباما به بحرانى جديد در دوره اى جديد منجر شود. به گمانم كار "جمهورى" اسلامى تمام شده است زيرا اصلاحاتى كه بتواند سياست خارجى آن را مبتنى بر شيعه گسترى از هم بگسلد تا مطبوع ايرانيان و خارجى ها گردد، حكومت خود تمامن گسليده خواهد شد و از هم وا مى رود. حيات اين حكومت مطلقن به بحران سازى در روابطش با كشورهاى منطقه و امريكا و تصلب دشمنى با اسرائيل بسته است. قطب بندى در منطقه ما كه ايرانِ "جمهورى" اسلامى در آن نقش مركزى دارد، اگر بخواهد چه از طريق يك جنگ تمام عيار و چه اجبار "جمهورى" اسلامى براى عقب نشينى حل و فصل گردد در هر دو حالت، آنها آغاز فروپاشى اين نظام دينى را رقم خواهند زد. اصلاح طلبان اسلامى و حكومتى يا اعتدليون از آنجائيكه در حفظ نظام اسلامى مى كوشند، محدوديت ناشى از آن نمى تواند از آنها نيروى بازدارنده اى بسازد در مقابل سياست خارجى آلوده به شيعه گسترى، كه خود در چنين سياستى مشاركت دارند.

ايرانِ پيش از "جمهور" اسلامى به دليل اينكه سياست خارجى رژيم حاكم بر آن بيرون از سياست شيعى و شيعه گسترى بوده نمى توانسته با عربستان رقيب دينى محسوب شود در حاليكه بنيان چنين رقابتى از تأسيس "جمهورى" اسلامى بنياد نهاده شد.

خاتمى دل به دريا زده فيلى به هوا كرده بود:

"گفتگوى تمدن ها" هنگامى به ذهن و زبانش آمد كه سياست كلى "نظام اسلامى" اش فعالانه در مسير شيعه گسترى بود و خواست صورت مسئله را اگر نه كاملاً پاك وليكن تخفيف ببخشد. اما منكوب كردن و برچيدن مخالفين در داخل و همچنين ختم قائله جنبش سبز از طريق وحشت ايجاد كردن و كُشتار بى رحمانه جوانان و از آنجمله ندا آقاسلطان كه با سكوت غربيان نيز مواجه شده بود، هذيان "گفتگوى تمدن ها"را برملا ساخت و نشان داد كه فيلبان را نشايست چنين گفتگويى، كه به مرگ جنينى مُرده بود آنگاه كه "تمدن" اسلامى اش ذاتاً آلوده به كُشتار دينى و كُشتار دگرانديشان است و هيچ سنخيتى با آزادانديشى تمدن مدرنيته ندارد. و مشاهده مى كنيم كه اين مهمل بافِ محافظ "حفظ نظام اسلامى" در سياست خارجى شيعه گسترىِ ايران بر باد ده "جمهور"ش كه قطبى از مخالفانِ سياستِ شيعه گسترى را در منطقه آتش گرفته خاورميانه و در اقصا نقاط جهان عليه ايران بوجود آورده، چگونه همراهى مى كند.

اگر ايرانيان در قبال حكومت شيعى و شيعه گستر در كشورهاى مسلمان همچنان سكوت اختيار كنند و ممتنع از كنار آن رد شوند روزگارى تلخ تر از روزهاى سلطنت ساسانيان در انتظارشان خواهد بود. گزارشهاى هفته پيش در خصوص لبنان و استعفاء نخست وزير آن سعد حريرى در عربستان سعودى و تحولات داخلى در خودِ عربستان و نيز ديدار پوتين با خامنه اى حاكى از تحرك جديدى از سياست بازى ها براى جنگى تمام عيار در منطقه است. من هيچگاه فكر نكرده و فكر نمى كنم كه "جمهورى" شيعه گستر بتواند آرام و با خيال آسوده سياستش را در منطقه پيش برده و جان سالم در ببرد و ايران را نيز با خطر مواجه نسازد، "جمهورى" اسلامى، ايران را بر باد مى دهد. رُل ايرانيان در اين مقطع نسبت به سياست شيعه گسترى اين "جمهور" تماماً سياه ، همچون رُلى در دوره ساسانيان برگى در تاريخ مى شود. نامه رستم فرخزاد به برادرش و خطرى كه در كمين ايران و ايرانى بود وصف حال امروز ماست.