عصر نو
www.asre-nou.net

صداقت و صرافت


Fri 1 09 2017

اسماعیل رضایی

تفکر آدمی محصول جد و جهد و تصادم با بسیاری از رویکردهای محیطی می باشد. تکاپو و تلاش مداومی که وی را شایق و راغب به عملی متناسب با میزان رضامندی اش می سازد . این رضامندی متناسب با شور وشعور اکتسابی و جایگاه و پایگاه اشغالی وی در سلسله مراتب اقتصادی اجتماعی اشکال خاصی پیدا می کند.براین اساس صداقت و صرافت اندیشه و عمل تابع بسیاری از نمودهای واقع و ناواقعی می باشد؛ که فرد را تشجیع و تحریک به اقدامی متناسب با نیاز و الزامی که جایگاه و پایگاه اشغالی اجتماعی به وی دیکته می کند؛ می نماید. در چنین حالتی اگرچه نیاز به دیگران را احساس و الزام می داند؛ ولی این پیوند و همبستگی الزامی همواره تابع بسیاری از عناصر صوری و مجازی زیست انسانی است؛ که صداقت و صرافت اندیشه و عمل را در مجاری کاذب و دروغینی هدایت می کند؛ که زیست انسانی را به بسیاری از پلشتی ها و زشتی ها می آلاید. فاصله انسانی در داشتن و نداشتن و در خواستن و نخواستن، ریشه در عدم صداقت انسانی درزیست اجتماعی و عدم صرافت اندیشه و اقدامی است که همواره روند اتصال و پیوندهای الزامی و ایجابی درون اجتماعی وبین انسانی را مخدوش کرده است. انسان ها عموما چیزهایی را که برای خود مطلوب می دانند؛ و می پسندند؛ عموما برای دیگران نمی خواهند؛ چرا که در تعاملات اجتماعی اینگونه به وی القاء و الجاء شده؛ که دارای خط فاصلی با دیگران است؛ که رعایت آن امری الزامی می باشد. در پس تمامی اعمال زشت و ناپسند انسانی، توجیهات خوبی نهفته است؛ که وی را قادر به ادامۀ روندهای نامتعارف کنونی می نماید. توجیهاتی که بر بستر آگاهی های کاذب و فهم و نگاه جانبدارانه در روابط و مناسبات اجتماعی انسانی نمود یافته است.

صداقت تفاهم و تعاملی است که در جوشش و پویش درک و فهم فردی ویا جمعی برای شدن و گشتن مفهوم می یابد. براین اساس از تضاد و تقابل می پرهیزد و در رفتار و کردار عنصر بهیابی و بهپویی زیست انسانی را درخود جای داده است. پس صداقت را با دروغ و کذب که در جهالت و نادانی انسانی و به تبع آن ناتوانی در زیست پویا و گویا مفهوم می یابد،کاری نیست. صرافت عمل انسانی دررویکردهای صادقانه انسانی، قادر به دفع و رفع موانع و محدودیت های اقتصادی اجتماعی می باشد. در نمودهای خودخواهانه و منفعت طلبانه هرگز نمی شود؛صداقت را جستجوکرد.چرا که صداقت بارزه های سالم و پاک هویتی انسانی را درخود داشته و برای نقش های اجتماعی انسان ها، تعامل ادراکی دیگران را برای محیطی عاری از تفاوت ها و تقابلات نهادینی که روند تحول و تکامل جامعه و انسان را مخدوش می سازد؛ مد نظر دارد. بسیاری صداقت را در چارچوب های بسته و محصور قدرت و سیادت حاکم، که در دروغ و کذب تعاملات اجتماعی امکان نمود و نمو دارند؛ جستجو می کنند. در حالی که تمامی نمودهای شر و خباثت، بدی و زشتی های حیات انسانی در روابط و مناسبات کاذب و دروغین درون اجتماعی و بین انسانی شکل می گیرند. در وارونگی درک و دریافت حقایق مسلط بر جامعه و انسان با نگاه منفعت طلبانه و مصلحت اندیشانه عنصر صداقت جایی ندارد. چرا که این نگاه انسان محور نبوده؛ و با تمنا و تمایل خودخواهانه، محوریت حد و هدم جایگاه انسانی را در خود دارد.

برخلاف تصور بسیاری صداقت یک امر درونی نبوده و بروجدان صرف انسانی متکی نیست. چرا که در روابط و مناسبات کاذب و دروغین و همچنین آگاهی های کاذب که بر روندهای نامتعارف و نامتوازن حاکم بر حیات انسانی گردن نهاده؛ و آن را امری معمول و عادی قلمداد می کند؛ امر درونی و وجدان انسانی نیز نمودی صوری و ظاهری داشته واز مفهوم و مضمون واقعی خود بدور می باشد. زیرا زمانی که آدمی در برابر محدویت ها و ندرت های مداوم، از دستیابی به اهداف و آرزوهای واقعی و حقیقی زندگی باز می ماند؛ از سازگاری و هنجارهای ملازم و مناسب باز مانده و با اتخاذ شیوه های نامتعارف و هنجارشکن بسوی ارضاء و اغنای نیازهای زیست خویش برمی خیزد. پس قادر به بیان و املا و عمل متناسب با الزام و نیاز جامعه و انسان نبوده و برای تشفی تمایلات و نیازهای خویش در تابوها و توهمات نهادین رویکردهای نامطلوب محیطی گرفتار می آید؛ که اصولا رفتار و کردار صادقانه و صرافت عمل شفاف و مسئولانه را برنمی تابند. براین اساس آسمان و ریسمان می بافند و بسوی توجیه و تاویل های خودانگارانه و خود پسندانه، خود را از تحریف و تخریب بارز و مبرهن محیط و جامعه می رهانند. پس مافات را با تلاشی بی سرانجام و رویکردی منفعلانه به فرگشت جامعه وانسان، در بقایای فرسوده و از رمق افتادۀ ایده و عمل بجای ماندۀ گذشتگان جستجو کرده؛ و بدنبال مفری برای رهایی و گذر از پلشتی ها و زشتی های حاکم بر جامعه و انسان می نشینند. از ایدۀ علمی می گویند؛ ولی در لابلای متون و آثاری برای دفع شر و خباثت حاکم بر محیط و جامعه بر می آیند؛ که با خود بارغبار گرفتۀ عهد دیگر با ویژگی های منحصر به فرد خویش را دارا بوده؛ و از نیاز و الزام تحول و تکامل فاصله بعید دارند. ومهم اینکه در روند ناصادقانۀ رویکردهای خویش با الزامات محیطی،و عدم توفیق توهمات ذهنی، ایده علمی و بنیانگذاران آن ها را در مظان اتهام و ارتداد از درک و فهم لازم تحقق اهداف و آرمان های انسانی متهم می سازند.

صداقت واقعی در صرافت عمل روشن و شفافی نهفته است که همراه با فرگشت محیط و جامعه بوده؛ و بتواند اندیشه و عمل را در راستای تعادل و تعامل واقعی جامعه و انسان هدایت کند.بدین مضمون که نیاز کنونی و آینده را با یک تحلیل و تبیین علمی و عینی، نه ایده و عمل عاریتی و ذهنی، در یافته؛ و با استعانت از رهنمود های پایه ای و بنیادی رهبران ایده های علمی،نه نمودهای اقدام و عمل کهنه و فرسوده ای که در آزمون و عمل گذشتگان از پتانسیل لازم شدن و گشتن بازمانده اند؛ بسوی تحقق آن ها گام بردارد. در این راستا بایستی مفاهیم را که نمودی از عملکرد انسانی در تبادل و تبدیلات محیطی است؛ درست و سازگار با رویکردهای جامعه و انسان بکار گرفت. اکنون جامعه های انسانی در تحول و تکامل مداوم و دم افزون ایده و عمل انسانی، شدن و گشتن نوینی را تجربه می کند؛ که متباین و متفاوت با تمامی اعصار تاریخی گذشته است. درک و فهم این امر آدمی را درمسیر سالم و صادقی هدایت می کند که بتواند؛ روند بهینه و مثبتی را در زدایش بسیاری از کج فهمی ها و بدفهمی های جامعه و انسان هدایت کند. اکنون بسیاری با در هم ریزی وبکارگیری بسیاری از مفاهیم محصول فرگشت های اجتماعی،از روندهای معمول و مرسوم تعامل و همچنین درگیر شدن با ناروایی های محیطی بازمانده اند.یکی از نمودهای بارز و شاخص فرگشت های کنونی جامعه های انسانی، جهانی شدن است که بسیاری آن را با جهانی سازی مترادف دانسته؛ که عموما به نتیجه گیری معکوس و معیوبی دست می یازند. با این نگاه است که جهانی شدن را امری نامطلوب و شکست خورده پنداشته و مبارزه انحرافی و فاقد مبنا و معنایی را با آن در افکنده اند.

جهانی شدن یک مرحله از فرگشت های اجتماعی تاریخی است؛ که ایستایی و توقف را بر نتافته؛ و مبارزه با آن نیز امری ناممکن می باشد. چرا که در زیکزاک های حرکت های تاریخی، راه خود را به سوی تعالی و کمال هموار می سازد. آنچه را که امروز بایستی به چالش کشید؛ اهداف شوم و ضدانسانی دارندگان قدرت و مکنت است؛ که می خواهند؛جهانی شدن را مطابق مصالح و منافع خود بسازند. این جهانی سازی که با لیبرالیسم و نئولیبرالیسم در آمیخته؛ تلاش دارد نظم نوینی بپا دارد؛ که تحول و تکامل را ابزاری برای تامین و تثبیت هژمونی ترک خورده و آسیب پذیر خود مبدل سازد. جهانی شدن و دستاوردهای تکاملی آن در تقابل و تعارض با تعدیات و تجاوزات سلطه گران جهانی بوده؛ و روندهای کنونی جهانی سازی را بر نمی تابند. چرا که با آفرینش های نوین تکنیک و فن و به تبع آن شفاف سازی های مداوم رویکردهای تحریف و تخریب سلطه گران جهانی، بسوی زدایش آگاهی های کاذب و شکل گیری آگاهی های واقعی گام برداشته که تحمیل و تخریب سلطه و استبداد را بر نمی تابند. جهانی شدن در آغاز راه است؛ و بسوی جهانی گشتن در حرکت می باشد. در جهانی گشتن، بودن بسیاری از ارزش های نوین انسانی به الزامی برای زدایش روندهای نامتعارف حاکم کنونی روی می آورند. براین اساس است؛ که صاحبان قدرت و مکنت در تلاشی مداوم و خوفناک برای ساختن جهانی که روندهای ناانسانی کنونی را در خود جای داده؛ و هژمونی بلامنازع خویش را برسرنوشت جامعه های انسانی تداوم بخشند،ازهیچ ترفند و توطئه ای برعلیه مصالح و منافع انسان ها فروگذار نمی کنند. عمال و نمایندگان آن ها نیز با هجو و هزل گویی های مداوم، تلاش بی سرانجامی را برای خروج از بن بست های فراهم آمده،با رویکردی مرتجعانه و مقلوبانه بر حقایق محیطی، آغاز کرده اند. روندی که با تخریب، تحریف، تهدید و تنبیه رویکردهای جهانی شدن؛ می خواهد از برقراری سازه های الزامی تحول و تکامل در راستای استمرار حیات ناهنجار و نامطلوب خویش، ممانعت ورزد.

پس صداقت با صرافت عمل آگاهانه از روندهای مسلط بر حیات اجتماعی انسانی می تواند؛ مفهوم واقعی خود را پیدا کند. چرا که در غیر اینصورت صداقت رفتار و کردار آدمی، با گرفتار آمدن در کجراهه ها و بدفهمی ها رویکردهای محیطی، از اهداف و آرمان های انسانی فاصله می گیرد. براین اساس است که بسیاری با افرط و تفریط های مداوم رفتاری و کرداری خویش راه هرگونه شناخت بهینه و درک آگاهانۀ روندهای نامتعارف کنونی را سد کرده؛ و خلاءجدی را در اتخاذ گزینه های مناسب مبارزاتی ایجاد کرده اند. اکنون بسیاری در خلاء قاعده و قانونی که بتواند نظم و نظام لازم را برای بهره گیری مناسب از روند تحولی جهانی شدن برقرار سازد؛ بسوی انباشت و تراکم مفرط و بی رویه اکتساب و احتساب سوق یافته؛ که جهان را در یک عدم تعادل و توازن عمیق و مرگ آفرین فرو بلعیده است. اگر چه جهانی سازان در تلاشی خونبار و خوفناک برآنند قواعد و قوانینی را برای تحکیم و تثبیت این روند نامتعارف بپا داشته؛ و یکبار دیگر هژمونی و تمایلات سلطه گرانه و متجاوزانه خود را بر جامعه و انسان تحمیل سازند. ولی جهانی شدن با ویژگی های تحولی و تکاملی خویش، این روند بازدارندۀ رشد و کمال خویش را برنتافته؛ و به سوی دفع و رفع آن گام بر خواهد داشت. جهانی شدن با برخورداری از دستاوردهای تحول و تکامل که جامعه های انسانی را بسوی درک و تقاضای بیشتر و بهتر زیست اجتماعی سوق می دهد؛ از پتانسیل و توان لازم برای برقراری یک تعادل و توازن مورد لزوم جامعه جهانی برخوردار می باشد. این روند تعادلی و تعاملی برخلاف نگاه و نظر برخی ها، به مفهوم اضمحلال و فروپاشی نظام سلطه سرمایه نیست، بلکه مرحله ای از توازن قوای درون اجتماعی است؛ که بسترهای یک زیست متکامل وبا درک متقابل انسانی مطلوب تر را فراهم می سازد؛ که جامعه های انسانی را بسوی فرماسیون متکامل تر سازه های اقتصادی اجتماعی هدایت خواهد کرد.

جهانی شدن با نمودهای عینی و علمی خویش، بسترهای بیداری جامعه های انسانی را برای دستیابی به حقوق و امتیازات انسانی خویش فراهم نموده است. توده ها با درک و آگاهی های بهبود یافته خویش بسوی تعدیل و تعادل بنیان های فقر و فاقه و جور و ستم طبقاتی سوق یافته؛ و در مبارزه ای نفس گیر و فراگیر، حاکمیت سلطه و استبداد را به پذیرش تعدیل و تعادل های لازم ملزم خواهند نمود. اما رویه های اخلاقی و رفتاری توده ها با آگاهی های کاذب نهادین دریافت های محیطی از ظرفیت و پتانسیل لازم برای درهم ریزی و فروپاشی کامل مناسبات ظالمانۀ سرمایه برخوردار نیست. براین اساس قدرت طبقاتی تنها با بهبود نسبی مناسبات درون اجتماعی و بین انسانی، واصلاحات ساختاری مورد لزوم، قادر خواهد بود؛ به حیات خود تداوم بخشد. اینکه نام این مرحله از تحول و دگرگونی های تاریخی را چه باشد؛ مهم نیست؛ بلکه این موضوع حائز اهمیت است، که بشریت یک گام به زیست واقعی انسانی خویش نزدیک تر خواهد شد.ولی این فرایند تنها با تکیه بر ایده های مترقی و علمی و مبارزه ای پیگیر و همه جانبه قادر است؛ برموانع و محدودیت های تحقق آرمان های انسانی فایق آید. بسیاری در لابلای متون و آثار تاریخی و اجتماعی گذشته، که عموما و اصولا حاوی مرحله خاصی از تحول و تکامل جامعه و انسان است، نمودهای خاصی را جستجو می کنند که امروز نیازمند یک بازنگری و باز سازی مضمونی و محتوایی است تا قادر به قبول و تحمل دگرگونی های الزامی کنونی باشد. مطمئنا جهانی سازان تلاش می ورزند با امتیاز حداقلی و رفرم های روبنایی و سطحی، با تکیه بر سازه های کهنه و فرسوده و قواعد و قوانین بی بازده لیبرالیسم و نئولیبرالیسم، سلطه و هژمونی خود را بر جامعه و انسان تحمیل سازند. ولی تاثیرات دم افزون و همه جانبه تحولات دانش و فن با ظرفیت سازی و فضایابی های نوین، تمامی مناسبات کهنه را در سازه های مورد لزوم کنونی تحلیل خواهند برد. چرا که در شیوه های بهره گیری از امکان و اقدام، دگرگونی ایجاد خواهد شد؛ که روند های نامتعادل و نامتعارف کنونی را نفی خواهند کرد.

جهانی سازان با تکیه بر ابزارهای تحول تکنیکی و امکانات گستردۀ سرمایه ای، تلاش دارند حربه مبارزاتی توده ها را از حیز انتفاع انداخته؛ و انفعال ناشی از ضعف مادی و کسب معیشتی را اهرم و ابزاری برای به حاشیه راندن نیاز و انتظار عامه مبدل سازند. از یک طرف اتوماسیون و پیشرفت روز افزون دامنۀ تکنیک های خودکار و همچنین بهره گیری از هوش مصنوعی برای تولید و خدمات، تحدید و تهدید جدی را در عرصه های کار و تلاش عمومی ایجاد کرده است. مهمتر اینکه با تکیه برسیال بودن و افسارگسیختگی سرمایه مالی، مبارزات مدنی توده ها را به چالش کشیده اند.چرا که سرمایه با ماهیت سودبری محض و برای کسب حداکثری سود جابجا شده و بسیاری را از گردونۀ کار و تلاش دور می سازد. اما این ترفندها و توطئه ها برای سکوت و سلوک توده ها، با بن بست های شکننده ای مواجه خواهد شد. چرا که انتزاع و انتفاع سرمایه، در پیوند با توده ها امکان زایایی و پایایی را پیدا خواهد کرد. در تراکم و ایزوله شدن سرمایه، ضمن به گردش درآمدن فراگرد و تعمیق فقر و نابسامانی های عمومی، رکود فزاینده ای در عرصه های تولید و توزیع کالا و خدمات و به تبع آن سقوط و نزول سود سرمایه، تلاش های دارندگان قدرت و مکنت را ناکام خواهد گذاشت. این گرایش نزولی سود و عقیم شدن سرمایه، بحران رو به تعمیقی را ایجاد خواهد کرد، که سلطه گران را در ضعف بنیادین امکان و اقدام وامی نهد. نمودی که اکنون همراه با فرسودگی سازه های مسلط؛ بسوی دریافت ضربات مهلکی در حرکت است. پس بایستی با جهانی شدن همراه شد و با شناخت دقیق روندهای تحولی و تکاملی آن و همچنین چگونگی تاثیر آن بر رشد و بالندگی جامعه و انسان، مبارزات اصولی و مطلوبی را با جهانی سازان و اهداف شوم و مخرب آن ها اتخاذ کرد.

نتیجه اینکه: رشد و بالندگی جامعه و انسان در گرو درک و شناخت بهینه و بهنگام است که روند دستیابی به اهداف را تسهیل می کند. صداقت عمل و رفتار آدمی نیز در درک و فهم فعل و انفعالات محیطی برای واکنش مطلوب و منطقی نهفته است. صدق رفتار و صرافت عمل آدمی در نمودهای کاذب و دروغین دریافت های محیطی بسوی ناهنجاری ها و رویکردهای مخربی هدایت می شود؛ که جامعه و انسان را در فعل و انفعالات نامتعارف خویش بسوی فنا و نیستی سوق می دهد. چرا که در آگاهی های کاذب، عموما مفاهیم در اختلاط و امتزاج با نمودهای نامتعارف اجتماعی، به نتایج معکوس دست یازیده؛ که با بدفهمی و کج فهمی فعل و انفعالات اجتماعی، تحقق انتظار و نیاز انسا ها را در کجراهه ها و بی راهه های زیست جمعی به بن بست می کشاند. در این تداخل و در هم ریزی مفاهیم است که بسیاری از نمودهای تحولی و تکاملی جامعه و انسان، در بدفهمی و نافهمی انسان ها به ابزاری برای گذر سیادتی و سلطه گری در روابط و مناسبات درون اجتماعی و بین انسانی عمل می کند. مفهوم جهانی شدن که بسیاری آن را با جهانی سازی عوامل قدرت و مکنت در آمیخته اند؛ اکنون به عاملی چالشی در تحولات جهانی مبدل شده است. چرا که جهانی شدن مرحله ای از روند تکامل طبیعی و تاریخی جامعه و انسان است؛ روندی که مقاومت ها را درهم شکسته و ازمیان توهم و توطئه های متکاثر عناصر خودخواه و افزون طلب، راهی به روشنایی پیدا می کند. همانطوری که اکنون جهانی سازان تلاش دارند، با توسل به اهرم های تحول و تکامل جهانی شدن، نظم نوینی متناسب با معیارها حاکم کنونی که بر قواعد و قوانین لیبرالیسم و نئولیبرالیسم استوار است؛بوجود آورند. نظمی که تلاش دارد یکبار دیگر جهان را در هاضمه نظام مسلط سرمایه فرو بلعیده؛ وهژمونی و سیادت خویش را تداوم بخشد. ولی مطمئنا دستاوردهای تکاملی جهانی شدن با شفافیت نمودهای کاذب حاکم بر سازه های نظام طبقاتی، تمامی ترفندهاو هجمه های نظام سلطه و استبداد را نقش برآب خواهد نمود. بنابراین جهانی شدن و جهانی سازی در تقابل با یکدیگر سرنوشت جامعه و انسان را رقم خواهند زد؛ و مطمئنا سازه های مورد لزوم جهانی شدن است؛ که با پیروزی و استقرار خود، زیست مطلوب و بهینه را برای انسان ها موجد خواهد بود.
اسماعیل رضایی
پاریس
30/ 08/ 2017