عصر نو
www.asre-nou.net

نخوردن تا پای مرگ

برگردان: لاله حسین پور
Sun 20 08 2017

آن ها سکوت می کنند. یا از شرم و یا از ناآگاهی. آن ها انسان هایی هستند که یا تصمیم به نخوردن می گیرند و یا آن قدر می خورند تا با یک انگشت در گلو، همه را بالا بیاورند.
بی اشتهایی و تصمیم به نخوردن (آنورکسی)، میل به خوردن بدون کنترل (بولیمی) و پرخوری نامنظم (بینگ ایتینگ). این ها به مثابه بیماری روحی روانی شامل اساسا دختران و زنان و در مواردی مردان نیز می شود.
آن ها معمولا با یک رژیم ساده غذایی شروع می کنند. نه فقط دختران نوجوان، بلکه زنان در سنین بالاتر نیز می توانند دچار این بیماری شوند.
"یانا" زنی 35 ساله، متأهل و صاحب دو فرزند. او در نوجوانی به آنورکسی شدیدی مبتلا بود و توانست با تراپی های بلند مدت آن را مهار کند. اما زمانی که حامله شد، ترس از چاق شدن مجددا او را به ورطه بیماری کشاند. او حرفی درباره بیماری اش نمی زند و اطرافیان او اطلاعی از بیماری اش ندارند.
"گردا" زنی 55 ساله است که هم چنان با آنورکسی دست به گریبان است. او ازدواج کرده و یک بیولوگ است. او تا چندی پیش با وزن 39 کیلو در کلینیک بسر می برد و اکنون وزن او به 47 کیلو رسیده و از کلینیک مرخص شده است. او هم چنان روزانه 50 کیلومتر دوچرخه سواری می کند و حاضر به خوردن نشاسته و مواد کالری دار نیست. رئیس او اطلاعی از بیماری گردا ندارد.
"نادین"36 ساله است. ازدواج کرده، یک دختر کوچک دارد و مشغول به کار است. او سال ها با بالا آوردن غذاهایی که خورده بود، وزن خود را روز به روز کمتر می کرد. با تراپی موفق شد که دیگر این کار را نکند. اما با این وجود گاهی به هوس می افتد تا می تواند بخورد و بعد بالا بیاورد. بیماری در او ریشه کن نشده. همسر وی هیچ گونه اطلاعی از بیماری او ندارد.

آمار نشان می دهد، میلیون ها دختر و زن در سنین مختلف در کشور آلمان با این بیماری دست و پنجه نرم می کنند. شناخت این بیماری نیز به راحتی امکان پذیر نیست زیرا هر کس با مشخصات مختص به خود، نشانه های مختلفی از این بیماری را نشان می دهد. به ویژه شناخت بیماری در سنین بالاتر بسیار مشکل تر است. در آمارگیری و تحقیقات نیز اساسا دختران نوجوان مد نظر بوده و از زنان بالای 35 سال حرفی در میان نیست. بسیاری با وجود داشتن این بیماری، پنهان و تحت پوشش بوده و در هیچ آماری نمی گنجند. بسیاری با مشخصه های متنوع واشکال گوناگون حامل بیماری می باشند و هرگز شناخته نمی شوند. زنان بالای سن یائسگی اصلا به شمارش نمی آیند، چرا که آمار تنها شامل زنانی می شود که در سن زیر یائسگی بوده و به دلیل این بیماری و قطع پریود به دکتر مراجعه می کنند.
آمارهای موجود نشان می دهند، نیم درصد زنان در آلمان دچار آنورکسی هستند. یک و نیم درصد از بیماری بولیمی رنج می برند و یک و شش دهم درصد نیز در شمار بینگ ایتینک قرار دارند. باید تأکید کرد که این آمارها تنها دختران و زنان از سن 15 تا 35 را دربر می گیرد.
بنا به سرشماری در آلمان، درحال حاضر 8524468 دختر و زن از 15 تا 35 سال در این کشور زندگی می کنند. از این تعداد 308608 زن به طور رسمی به این بیماری دچار هستند. اگر تعداد زنان بالای این سن و هم چنین آن هایی که سکوت کرده و در خفا بسر می برند را به این تعداد اضافه کنیم، حتما رقمی در حد میلیون خواهیم داشت.
این بیماری در سال های 1960 و 70 به اوج خود رسید. بی جهت نبود که پیکر لاغر و استخوانی مانکنی به نام توئیگی تبدیل به هیکل ایده آل همه دختران شد. واقعیت این است که از هر دو دختر، یکی خود را چاق می داند و می خواهد اندامی مانند مدل ها داشته باشد. در یکی از سه دختر در سنین 11 تا 17 سال، نشانه های آنورکسی دیده می شود.
احتمال بازگشت بیماری حتی بعد از تراپی و سلامتی نیز بسیار بالاست. سرنوشت 15 درصد از بیماران نیز بعد از 10 تا 15 سال به مرگ منتهی می شود. آمار نشان می دهد که میزان مرگ و میر بر اثر آنورکسی بسیار بالاتر از میزان مرگ و میر در هر بیماری روانی دیگر است.

به اشتباه گفته می شود: "احتمال این که زنی بالای 40 سال برای اولین بار به بیماری آنورکسی و بولیمی دچار شود، بسیار ضعیف است. چرا؟ چون زنانی که به سنین بالای 40 می رسند، دیگر حساسیتی به ظاهر خود ندارند و در مواقع بحرانی و بروز مشکلات، به کم غذایی یا رژیم لاغری روی نمی آورند. این ها فاکتورهایی هستند که یک نوجوان را به این بیماری سوق می دهد....".
سئوال این جاست. آیا واقعا زنان بالای 40 سال دیگر به ظاهر و اندام خود اهمیت نمی دهند؟
تحقیقات نشان می دهد، بسیاری از زنانی که در سنین بالا دچار این بیماری شده اند، الزاما در نوجوانی بیمار نبوده اند. در واقع روند مبتلایان به این بیماری، از بالارفتن سن بیماران حکایت می کند و روز به روز به تعداد بیمارانی در سنین بالا افزوده می شود.
تحقیقاتی که در اطریش بر روی 800 زن 40 تا 70 ساله انجام شد، نشان می دهد که شکل ظاهری و اندام این زنان همان قدر برای شان مهم هست که برای یک نوجوان. اکثر زنانی که مورد سئوال واقعی شدند، از اندام خود ناراضی بودند. در این تحقیقات ثابت شد که میزان اختلال در تغذیه این زنان نیز در مقایسه با زنان زیر 30 سال تفاوت چندانی با هم ندارد. درواقع زنان در دوران یائسگی همانند دختران نوجوان در دوران بلوغ، دوران بحران زائی را می گذرانند و بسیار حساس و زودرنج می شوند.
نکته مهم درامر سوء تغذیه در زنان مسن تر، غیرتیپیک بودن اشکال بروز این اختلال است. با وجودی که شرایط زندگی این زنان بسیار مشابه است، اما هر کس به شیوه دیگری بروز بیماری را در خود نشان می دهد. اکثر آنان انگیزه زیادی در زندگی خانوادگی خود ندارند. بچه ها بزرگ شده و از خانه رفته اند. اغلب از شغل خود ناراضی بوده و یا به مرحله بازنشستگی رسیده اند. ترس از یائسگی و پیر شدن، ترس از دست دادن زنانگی و جذابیت، نقش مهمی در بروز این بیماری دارد. در چنین شرایطی اغلب به فکر می افتند تا تغییری در زندگی خود به وجود آورند. در نتیجه تصمیم می گیرند حداقل کاری برای اندام و ظاهر خود انجام دهند و در این میان برخی برای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات خود، به ورطه این بیماری می افتند.

در سال های اخیر سن زنانی که دچار واهمه از پیرشدن می شوند، به بالای 60 سال رسیده است. حتی زنان بالای 60 نیز تصمیم می گیرند با اندامی مناسب و لاغر به زندگی خود معنا ومفهومی ببخشند تا هم چنان مورد توجه و جذاب باقی بمانند.
نکته مهم در این جاست، زنانی که در این سنین به اشکالی از آنورکسی یا بولیمی مبتلا می شوند، هیچ گونه تصوری از این بیماری نداشته و رفتار خود را ناشی از این بیماری نمی دانند و آن را نمی پذیرند. آن ها حتی برای مشکلات خود نامی نمی شناسند و اکثرا به پزشک مراجعه نمی کنند. آن ها از این که راجع به یائسگی و افکار خود صحبت کنند، دچار شرمندگی می شوند و در نهایت سکوت کرده و با کسی در این باره حرف نمی زنند. بسیاری از زنان هم چنان با یائسگی همانند تابو برخورد می کنند. چنین بیمارانی در خفا باقی مانده و شاید هیچ گاه عیان نشوند. در نتیجه نه در آمارها می گنجند و نه درباره مشکلاتشان بحثی درمی گیرد.
یک فرمول همیشگی این زنان را به سمت بیماری می کشاند. "اگر نمی توانی کنترلی بر زندگی ات داشته باشی، حداقل بر بدن خود کنترل داشته باش".... همین فرمول یک نوجوان را نیزبه سمت بیماری سوق می دهد. در شرایطی که به ویژه بدن در حال تغییر است، چه در زمان بلوغ و چه در دوران یائسگی، هورمون ها به نوع دیگری در بدن فعال می شوند و فرد احساس می کند کنترلی بر این تغییرات ندارد. در نتیجه تصمیم می گیرد خود سکان را به دست گرفته و ابتدا با اجرای یک رژیم خیلی ساده تلاش می کند تا بدن خود را روی فرم نگاه دارد. اما کار کم کم به جایی می رسد که فرد دچار آنورکسی یا بولیمی شده و به مثابه یک اعتیاد به آن وابسته می شود. بسیاری از بیماران سال ها با این بیماری زیسته اند و وزن خود را دائما بالا و پایین می برند و مجبورند با تراپی های بلند مدت سلامت خود را به دست آورند. اما شروع یک رژیم غذایی برای چنین افرادی به مثابه یک جرعه الکل برای کسی است که الکل را ترک کرده است.

بیماری آنورکسی یا بولیمی نه تنها اثرات فیزیکی خود را بر فرد بیمار، حتی بعد از تراپی برجای می گذارد، بلکه فرد را دچار انواع و اقسام بیماری های روانی دیگر نیز می کند. در کنار این عوارض، زندگی اجتماعی بیمار نیز به شدت ضربه می خورد. این بیماری فرد را برای سال ها و یا برای همیشه از یک زندگی اجتماعی نرمال محروم می کند. ابتدا تماس با دوستان، رفتن به رستوران، مهمانی و یا دعوت دوستان به صرف غذا و غیره از زندگی فرد بیمار حذف می گردد. رفتن به استخر، دریا و هر آن چه که بدن شخص نشان داده شود، برایش تبدیل به کابوس می شود. بیمار به ورزش های بسیار سخت و طولانی روی می آورد. خریدهای پرهزینه، صرف مدت زمان بسیار طولانی در انتخاب مواد اولیه، آشپزی بسیار وسواس گونه و وقت گیر و غیره تمام وقت شخص را می گیرد و او را از مراوده با دیگران باز می دارد. آن هایی که به بولیمی دچار هستند، هزینه بسیار بالایی برای خوراک و تغذیه خود مصرف می کنند و گاهی می بایست تمام درآمد خود را صرف خرید غذای خود کنند و به همین دلیل بسیاری از این بیماران به اطرافیان خود مقروض بوده و همین امر موجب انزوای بیشتر آن ها می گردد.

روانشناسان هشدار می دهند که باید مراقب انواع و اقسام رژیم های غذایی که از هر طرف به ویژه در رسانه ها به گوش می رسند، باشیم. مشکل این جاست که دیگر با غذا خوردن، یک رابطه نرمال، راحت و بدون استرس وجود ندارد. آن هایی که رژیم های غذایی را فرموله می کنند و تحویل جامعه می دهند، دیگر از کلمه رژیم غذایی استفاده نمی کنند، بلکه به عنوان فلسفه تغذیه و پرنسیپ و روش غذا خوردن از آن نام می برند و مدل های مختلف تغذیه را مانند پتکی بر سر بیماران آنورکسی فرود می آورند.
زنان نیز از رژیم حرفی نمی زنند، بلکه سیستم تغذیه خود را به ظاهر تغییر می دهند. نشاسته را کامل از لیست غذایی خود حذف می کنند و لب به قند و شیرینی جات نمی زنند و معتقدند به این ترتیب سالم غذا می خورند. غافل از این که برخی با همین سیستم به بیماری آنورکسی دچار می شوند. همین سیستم های تغذیه پله ای می شود تا بیماران را به قهقرای آنورکسی پرتاب کند. روانشناسان در رابطه با انواع سیستم های تغذیه، از "مذهب جانشین" صحبت می کنند. به عبارت دیگراین ترور رژیم های غذایی هست که به طرف زنان سرازیر می شود. دیگر چنین رژیمی مخفی نمی شود و دیگر به کسی که در رستوران یک ظرف پر از سالاد سفارش می دهد، کج و با ظن نگریسته نمی شود، بلکه اگر در ظرف کسی یک شنیتسل بزرگ و پوره سیب زمینی قرار گرفته باشد، گفته می شود، آیا می خواهی خودکشی کنی؟ در چنین شرایطی زنان دیگر روش تغذیه خود را بیماری نمی دانند و بسیار آسان تر به خود فریبی دچار می شوند. آن ها فقظ می خواهند با یک تغذیه سالم حداقل 5 کیلو وزن کم کرده و خود را سرحال نگاه دارند. اما 5 کیلو به 10 کیلو و به 15 کیلو می رسد و شخص دیگر نمی تواند از کم کردن وزن خودداری کند و کار را به جایی می رساند که با فشار انگشت در گلوی خود مانع از اضافه شدن وزن خود می شود.
کنسرن های بزرگ لاغرسازی بسیار ماهرانه عمل کرده و در این راه با ابعاد میلیونی کاسبی می کنند. اگر کسی در یکی از برنامه های آن نام نویسی کرده باشد، فورا متوجه می شود که صحبت تنها بر سر نخوردن نان و نشاسته نیست، بلکه با یک مجموعه بسیار متنوع از خرید، پختن، لباس ووسایل ورزشی و انواع و اقسام تمرین هایی که به صورت cd فروخته می شوند، روبرو است. راه نمایی هایی که در این برنامه ها به شما می شود، نه فقط برای رسیدن به یک وزن ایده آل است، بلکه کم کم به راهنمایی در خرید وسایل آشپزخانه نیز می رسد و نوع محصولات غذایی، کتاب ها و ویدئوهای آشپزی و هر چیز دیگری که در این رابطه تصور می شود، لیست می گردد وهمه این ها در پرسشنامه مربوطه در ای میلی که به دست شما می رسد، موجود است و کار را آن چنان راحت کرده اند که در زمان بسیار کوتاهی سفارش انجام شده و در عرض یکی دو روز دم در خانه تحویل داده می شود.

جالب این جاست که تغذیه سالم اساسا متوجه خانم هاست. کلیشه ای که از گذشته های دور باقی مانده است. زن باید سالم و تمیز باشد تا بتواند از فرزندان مرد به نحو احسن نگاه داری کند.

نشریه آلمانی اِما، شماره 331
https://lalehhoseynpour.wordpress.com