عصر نو
www.asre-nou.net

چه سنگین است خندیدن ...


Mon 3 07 2017

شهاب طاهرزاده

چه سنگین است خندیدن

تو به ما گویی وزیدن
کجاست ایری به دیدن

به ما میگویی بر دار !
زیر اینمهه بار شنیدن !!

دل ما خونین است
چرا بی تاب گزیدن ؟

همه در راه عشقیم
پرده ایست به بالا کشیدن

راه دیگر راه ماست
چون پارچه دریدن

نشد که ما فکر کنیم
آسمان خشک را پرستیدن !

چه مغزها که شکفت
ولی دور است رسیدن

حرکات ما گل نیست
چه رسد به جوشیدن

چگونه گل کامل است
باغبان نادم نبرچیدن

ناله ها ست بر دل ما
چه سنگین است خندیدن .

2017 04 18

============================

ایرا ن را چرا ...


ایران را چرا ویران کردی
نیلوفر را تو حیران کردی

اینهمه اشک که ریختند مردم
تو با غرورت نه درمان کردی

خورشید رفت و باز نمی آید
هر جا که دیدیم تو آن کردی

مادرش اینجا غریب است
مادران را تو غریبان کردی

بردی ما را به عصر حجر
هر چه کردی بر انسان کردی

زنان را چرا کردی اینچنین
مردان را ذلیل و ناتوان کردی

تو در ایران بستی سخت
دزدیدی هر چه بود چنان کردی

مردم سیستان آب ندارند خون دارند
بهار خوزستان را زمستان کردی

خاک پاک را میگذاری ببرند
کجاست عدل تو قربان کردی

ببین ما را می خورد تاریخ
اگر گم شده ایم تو نادان کردی .

2017 05 16

=============================

دانا می باش !


تو در این سرزمین بی خطا می باش
گفتم و گفتی و گفت بی بلا می باش

خطر کردم که آنسان از خود گریختم
نه تو چون من لرزان و پروا می باش

روئیدم چون گل سرخ = سرم را زدند
تو چون سرو عامل رها می باش

دزدان و قاتلان در شهر می گردند
سر را بالا نگهدار ! از صبا می باش

در شهر گام میزنی به شب بتاز !
اگر به صبح نرسی سعی کن پیدا می باش

من بر هزار عادت تلخی می کنم
تو مثل من مباش ! اول دانا می باش !

2017 04 22

قافیهء این شعر را از = حافظ = بر گرفته ام .

شهاب طاهرزاده