عصر نو
www.asre-nou.net

شرکت انبوه مردم در انتخابات، ما را هم حیران وهم خیط کرد!!


Sun 28 05 2017

محمد علی مهرآسا

mehrasa.jpg
من هیچگاه و در هیچ مرحله ای انتخابات را تحریم نکرده ام. شاید تنها به نسل درسخوانده و روشن بین توصیه کرده ام که در رأیگیری شرکت نکنند؛ همچنانکه خودم شرکت نکرده ام و نخواهم کرد. من در این مدت حدود 39 سال عمر حکومت اسلامی تشیّع تنها دوبار رأی داده ام. بار نخست در رفراندم کذائی و بار دوم در انتخاب نخستین رئیس جمهوری نظام بوده است. چون آن هنگام قرار چنین بود که رئیس جمهوری کاره ای باشد؛ نه اینکه بعد از یک سال و نیم برخلاف قانون و با هو وجنجال از مقام خلعش کنند و گوشه و کنار را بگردند که پیدایش کرده و اعدامش کنند.
من حکومت ایران را در ردیف حکومتهای کره شمالی و رژیم قذافی و صدام حسین و خانواده اسد در سوریه برآورد می کنم که نوعی فرمانروائی به مانند 10-12 قرن پیش است و یک نفر امر می کند و دیگران اجرا می کنند. حکومت ایران از آنها نیز بد تر است و تنها با نوع حکومت کره شمالی قابل قیاس است؛ زیرا هردو رژیم بر دور نوعی ایدئولوژی اما متفاوت می گردند. یکی دچار کمونیسمی کشنده و هراس آور است؛ و مال ایرانی اش دچار ایدئولوژی تشیّع یعنی مذهبی قلابی و مصنوعی و ساختگی شده اند که پیروانش همواره در عزاداری برای حدود بیست نفر از اعراب 14 قرن پیش خود را آزار می دهند و زندگی را برخود و دیگر هممیهنان غیر شیعی کشنده و زندان کرده اند.

تحریم کردنِ یک امر یا یک پدیده زمانی ارزش دارد که ما بدانیم دستکم نیمی از مردم مخاطب ما خواهشمان را می پذیرند و سخنمان را گوش می کنند و درآن کار تحریم شده خواسته ی ما را آن گونه که خود می دانیم درک کرده و می پذیرند و شرکت نخواهند کرد. وگرنه هنگامی که می دانیم تنها همان بانگ برآوردگان تحریمند که شرکت نمی کنند و عامه ی مردم چه در درون و چه در بیرون مرز به سخنان و استدعای ما وقعی نمی گذارند، تحریم کردن به نوعی از ارزش خویشتن کاستن تبدیل می شود؛ و در آخر ما اگر شرمنده خویش و دوستان نباشیم، دستکم بور شده ایم و سخنمان به لغو تعبیر شده است.
اصولاً واژه «تحریم» عربی است و بار دینی بیشتر از دنیائی دارد و حرام کردن هر چیز دستور دین اسلام است و در امور دینی مورد استفاده است و حلال و حرام امر و فرمان دین اسلام است و کاری است در همان جهت و سمت و سوئی که حکومت در دایره اش به دور خود می چرخد. پس درواقع امری دینی را در کاری مادی و مدنی دخالت داده ایم و از ایدئولوژی دشمن علیه خودش سود برده ایم.

مردمی که در درون کشور می زیند، برخلاف ما جان و به در بردگان از آن جهنم، فهمیده اند و می دانند که باید و باید در آن محنت سرا روز را به شب و شب را به روز آورند و برای تأمین نیاز زندگی خود را به هر آب و آتشی درافکنند تا بل گشایشی در کار فروبسته شان پدید آید. لذا بر خلاف ما در پی سقوط رژیم نمی دوند و نیستند و تنها می خواهند که تعدیلی در روش و رفتار حکومت و توفیقی در درآمد و تأمین ملزومات زندگی خود داشته باشند. به این جهات دقیقاً در پی آنند تا دخیلی ببندند و امامزاده ئی بجویند که از سنگینی باری که بر دوش حمل می کنند بکاهد و اندکی زندگی را برایشان آسانتر و قابل تحملتر کند. ملت ایران هم اکنون می داند و به حق هم باور دارد که برای رژِم موجود جانشینی درست و قابل پذیرش در اختیار ندارد که به سقوط رژیم فکر و دلخوش کند و آرزوی چنین محالی را داشته باشد. ملتی که چند میلیون نفرش در نوبت رفتن به حج و انجام فریضه ای دینی پول و وقتش را گرو گذاشته است، ملتی که پیاده راهی کربلا می شود، به دین اسلام و بدعت شیعه بسیار راغب و شایق است و عاشقانه تعداد امامزادگان مرده را به بیش از دوازده هزار گنبد رسانده است. چنین مردمی که چهل میلیون نفر از 50میلیون واجدین شرایط نه تنها در انتخابات شرکت می کنند بل انگشت رنگینشان را که نشان شرکت است به من و تو جلو دوربین تلویزیونها نشان می دهند و به طور رسمی به ما می گویند من برای فرمایشهای شما ارزشی قائل نیستم. من اینجا می زیم و شما در اروپا و امریکا؛ من اینجا رنج می برم و شما در آزادی و مساوات زندگی می کنید. از این روی نه تنها نمی توانم گوش به فرمان تو خوش نشین باشم، بل باید راهی بجویم که اندکی بار زندگی را بر خود سبک کرده و بکوشم از این زندان به گونه ای کمتر رنج بکشم و محنت این بی پولی و گرانی و ارتشا و دزدی و فحشا را با توسل به فردی دیگر اندکی بکاهم.
آن هموطن درون ایران به من خارج نشین می گوید من گوش به نصایح شما نخواهم داد زیرا درد را با تمام وجود من می کشم و درک می کنم؛ ولی نسخه دارو را شما برای خودتان می نویسید. من دوره هشت ساله احمدی نژاد را که دستکم چهار سال دومش حقه بازی و کلک بود، به یاد دارم و می دانم حکومت در دست چنان لئیم و نکبتی سقوط نکرد و در عوض پول نفت بشکه ای بالای سد دلار را چاپیدند و دزدیدند و به امثال هوگو چاوز دادند که اکنون کشورش به بلائی بدتر از ایران دچار شده است. پس چون این آش خاله همچنان وجود دارد و باید من مقیم ایران به طور حتم و یقین آن را بخورم، می کوشم که با افزودن نمک و زعفران دستکم آن را قابل خوردن کنم. دور ریختن این آش تنها مایه گرسنگی و کم رمقی من خواهد شد و تو را در برون مرز میهن زیان نخواهد رساند.
اما مشکل من و روی سخنم در این نمایش به سوی هموطنانی است که از دست حکومت جور و استبداد به خارج گریخته اند و برای این کار در جلو کارمندان سفارتخانه های خارجی با گردن کج التماس برای پذیرش کرده اند. اما اکنون در خارج در هر انتخاب صفهای طویل می سازند و آبروی نداشته خود را می بازند. این نمایش و عمل به یقین کشنده است، نه شرکت ملت درون میهن که مجبورند بین بد و بدتر نخستین را برگزینند!

مدت سی و هشت سال زمان کمی برای شناخت یک رژیم و پی بردن به خواسته ها، هدفها و سیاست زعما و سردمداران حکومت فقیهان نیست. ما همه شاهد بوده ایم که در این مدت، رفتار و کردار سران این حاکمیّت همواره زیر نگاه و دقت دیگر سران کشورهای گیتی، زمامداران، دولتمردان، سیاست پیشگان، جامعه شناسان و فیلسوفان خودی و بیگانه بوده و در مورد سقوط رژیم گذشته؛ و کیفیّت کسب قدرت آخوندها؛ و شیوه ی حکومت فقیهان حاکم بر ایران، کتابها نوشته و منتشر کرده و در جراید مقاله ها به چاپ رسانده اند. در این مدت آنچه سند و مدرک برای شناخت این حکومت و چگونگی موفقیّت مشتی ناآگاه و متعصب، شایسته و لازم بوده است، برملا شده و به دید و شنود جهانیان رسیده است. به گمان من، از این بابت دیگر مشکلی نمانده و مسئله ای لاینحل باقی نیست که نیازمند تحقیق و تفحص باشد. امروز به جای پرداختن به کردار و رفتار حاکمانی که طبل نابخردی، تندخوئی و بی پروائیشان در همه جهت طنین افکن است، باید به آرمانی که فقیهان پیاده کرده و برای توسعه و تحکیم آن در تلاشند، یعنی کند و کاو در مذهب شیعه ی منشعب از دین اسلام و نقد و تبیین مضرات آن پرداخت. قرنها فقیهان شیعی در ایران خواستار رسیدن به قدرت سیاسی و تملک حکومت بودند تا به زعم خود جبران مافات کنند که هم حق از دست رفته ی امامان شیعه را در دو سه قرن اوایل تاریخ اسلام بازستانند و هم تحقیر شریعت و شریعتمداران را که حقارتشان چند قرن کالای سر هر بازار بوده است، کم و سبک کنند. البته در رسیدن به این مقصود، سرانجام در ایران با استفاده از جبن و زبونی محمد رضاشاه به موفقیّت رسیدند و ضمن ساقط کردن سلسله ی پهلوی و کل رژیم سلطنتی، حکومت را به چنگ آوردند و زمام امور را در کف بی کفایت خود گرفتند.

زنده یاد احمد کسروی که توسط افراد فدائیان اسلام در سال 1324 در اطاق بازپرس دادگستری به قتل رسید، کتابی دارد به نام شیعی گری که در این کتاب این مذهب را ساختگی و مصنوعی می داند و به کلی آن را نفی و رد می کند. این کتاب در سال 2016 ترسائی توسط آقای محمد امینی از تاریخ شناسان به نام هممیهن، در ایالت کالیفرنیا با پا نویس و شرح وقایع و معنا و مفهوم کلمات فارسی جدید زنده یاد کسروی به زیور طبع آراسته شده و کتاب به راستی خواندنی و سودآور است. امید می رود مورد استفاده ایرانیان اهل مطالعه قرار گیرد. این یک اشاره ای بود خارج از موضوع به کار خوب و پسندیده آقای محمد امینی.

هواداران پادشاه سابق ایران و عاشقان آنگونه سلطنت قرون وسطائی که باید زیر نام شیفتگان خاندان پهلوی نامگذاری شوند نیز، بیش از سی و هشت سال است در انتظار و آرزوی حادثه ای شبیه به آنچه در بیست و هشت مرداد 1332 اتفاق افتاد، شب و روز را به هم می دوزند و هرلحظه گوش و چشم به رادیو - تلویزیونها سپرده اند تا مگر خبری خوش نظیر همانی که در عصر آن روز کذائی شنیدند، بشنوند؛ تا عیششان تکمیل و آمالشان برآورده شود. به همین علت در این چند سال گذشته و پس از وقایع انتخابات خرداد 1388به گونه ای چشمگیر، آشفتگی و هراس بیشتری را نشان می دهند. هراس از اینکه رژیم فقیهان بی هنگام و با شتاب سقوط کند و بساط سلطنت نتواند برگردد و سهم آنان از حکومت صفر باشد. به دید من هراسشان بی جاست!
خیر این رژیم با این همه هوادار خودنما و پر رو، سقوط نخواهد کرد و شاید در حد و حدود سلسله صفوی عمر کند. البته اگر نوبت به شاه سلطان حسینی برسد و اشرف افغانی نیز هوس توسعه و کشور گشائی کند آنگاه شاید نتیجه ای حاصل شود. وگرنه تعصب مذهب مصنوعی شیعه روان و خرد ملت ایران را به آشغال تبدیل کرده است.
حکومت ایران را نیروی سپاه پاسداران و بسیج نگه داشته است که هم به ثروت و مکنت فراوان رسیده اند و هم مورد توجه و محبت رهبر دیکتاتور و مقام معظمند!!

کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا 20/5/2017