عصر نو
www.asre-nou.net


Mon 13 03 2017



چند کلمه در بارة رمان« باد سرخ»

گوش کارمند ادارة ثبت احوال شهرستان که به روستای چشمه نادید آمده، سنگین است و نام سارا را در شناسنامه «صحرا» ثبت می‌کند. صحرا شخصیّت محوری رمان باد سرخ است و سرنوشت او را زن کور کولی که سالها پیش در ولایت چشمه نادید ساکن شده، پیش بینی کرده است: « خانم، دختری به دنیا می‌آوری مثل پنجة آفتاب که در باد سرخ گم می‌شود» صحرا بعد از انقلاب بهمن، در زمان تسویه‌ها و پاکسازی‌ها، بخاطر هواداری از یک جریان سیاسی چپ، ( همکاری با میثم، دائی او) و اختلاف دیرینه با همسر و همکاری این مأمور امنیّتی سابق ( ساواکی) با مأمور مخفی حکومت اسلامی که از دیرباز عاشق یقه چاک او نیز بوده و هنوز هست، ناچار به فرار می‌شود و تا به چنگ مأمورها نیفتد، چون جا و مکان و پناهگاهی ندارد، مانند بسیاری از زنان سیاسی میهن ما در آن دوران سیاه، با قطار و منزل به منزل سفر می‌کند. در هر منزل بخشی از زندگی و دنیای پیرامون صحرا بیان می‌شود. صحرا از آغاز تا پایان رمان در این قطار لکنته و لنگ نشسته است و رمان در سیزده منزل آرام آرام شکل می‌گیرد و در منزل آخر به پایان می‌رسد. صحرا و خانواده اش (کوشکی و فرزندان او) همسرش ساسان، بچّه ها، خانواده ساسان و آدم‌های پیرامون آن‌ها در برهة تیره‌ای از تاریخ معاصر میهن ما ساخته و پرداخته می‌شوند و خواننده از ورای آن‌ها آن دوران را نیز مشاهده و مرور می‌کند.

در آن دیار بادی بنام «باد سرخ» وجود داشته و هنوز وجود دارد و آن قطار لکنته نیز، با اینهمه، نویسنده گوشة چشمی به استعاره و تمثیل دارد و از باد سرخ و قطار لکنته، تجاوز، و عدم امنیّت زن در جامعه‌ای سنتی و در دوران خفقان و اختناق حکومت مذهبی، و در یک کلام روزگار مردمی را مراد می‌کند که دیری ست گرفتار «دیو باد» شده‌اند.

برای خرید و یا سفارش کتاب می توانید با نشر مهری در لندن در تماس بگیرید

mehripublication@gmail.com
www. mehripublication.com