عصر نو
www.asre-nou.net

خبر آمد که خواجه مرد!


Thu 12 01 2017

اشکبوس طالبی

ashkbus-talebi02.jpg
رفسنجانی مردی با چهره صد تکه به تاریخ پیوست ولی جای نعلین او و یاران چکمه پوشش در جای جای این سر زمین استبداد زده و بر صورت فرزندان این مرز و بوم از ترکمن - کرد - ترک - بلوچ و قشقایی ، خون چگان است . او درحذف و یا تصفیه مردان و زنان مسلمان و غیر مسلمان این سرزمین ، خود را مردی برای تمام فصول خواند و یاران تازه به دوران رسیده اش وی را امیر کبیرعصر قاجاری و یا تونگ شیاپینگ ایران امروز لقبش دادند.

رفسنجانی از نادر شخصیت های تاریخ معاصر ماست که در یک دوره 40 ساله، هیچگاه از قدرت دست نکشید و همیشه در نقش اول و یا دوم جمهوری نو بنیاد اسلامی نقش آفرینی داشت.

لذا باید قبول کرد که امضای ایشان در تمام تحولات و نشیب و فرازها و پیچش های تاریخی دهه های اخیر مملکت ما نمایان است . او بحق آدمی بود که از روح اله خمینی ، آخوند ساده تبعیدی ، یک ولی فقیه یکدنده و یک دیکتاتور سفاک تاریخی ساخت و ایران را به یک جنگ 8 ساله بی ثمر کشاند که معلولهایش و یتیم هایش در دو سوی مرز، هنوز داغی است که بر پیشانی تک تک ما نشسته است. اوتنها فردی است که تا آخر، در قایق شکسته انقلاب پارو زد و تنها کسی است که انفلاب اورا نبلعید و یا از قطار پیاده نکرد . پس از آن جنگ خانمانسوز که برای او و یاران سپاهی اش کلی برکت بود، متهم است که در عزل رییس جمهور انتخابی بنی صدر و نقشه کشتار مجاهدین در دهه 60 و کشتار فرزندان در بند ایران درسال 67 ودر تصفیه های مرموز داخلی در حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری ، در سر به نیست شدن احمد خمینی در عزل و حصر آیت اله منتظری در قتل های زنجیره ای در ترور رهبران ترکمن - کرد- قشقایی و در سر به نیست کردن مرموز نویسندگان و دگر اندیشان ایران و جلوگیری از ورود نمایندگان دگر اندیش مسلمان و غیر مسلمان، در مجلس نمایندگان، نقش مشاوره و یا آمریت داشته است .

گرچه هیچ دادگاهی بیطرف به این اتهامات رسیدگی نکرده است، اما هنوز هم این اتهامات در جای خود قابل پیگیری هستند. و در یکی دو دادگاه بین المللی، حکم باز داشت او روی میز پلیس این ترپول است .

در تفکر بخش بزرگی از ایرانیان چنین حک شده است که بالا کشیدن علی خامنه ای به ولی مطلق و جانشین خدا در روی زمین ، با برنامه ریزی آقای رفسنجانی عملی شده است و تمام خسارت های مادی و معنوی و اخلاقی و روانی که در این 3 دهه نصیب ایرانیان شده است ، آیشان نیز مسئولیت مستقیم دارند.

بخشی از سپاهیان که پول و تفنگ و دستبند را که با چراغ سبز ایشان بدست آورده وفربه شده اند و بخشی از نوکیسه گان که به برکت مکتبی بودن - و استفاده بدون بازرسی از رانت ها ، که طبقه جدیدی را در ایران فرم داده اند، امروز بر مرگ او خاک بر سر می کنند و ومویه وزاری سر می دهند که پدر معنوی و پشتیبان خوان یغمای خود را از دست داده اند و طبعا اورا تا سرحد یک قهرمان یا نابغه بالاتر خواهند برد و برایش بارگاه و زیارتگاه خواهند ساخت .

اما، بخش بزرگی از ایرانیان که آسیب دیدگان زندان ها - باز ماندگان اعدامی های فله ای، پاک سازی شده ها - آوارگان و تبعیدی ها و ملیونها دیگر که از هستی ساقط شده و در حاشیه شهر ها و شهرک ها روز را به شب و شب را به صبح می رسانند، امروز از مرگ رفسنجانی خنده ای کوتاه بر لب می آورند و با حسرت می گویند حیف شد که او با خود همه چیز را برد و چه حقایقی که نا گفته ماند و چه دادگاه هایی که بر گزار نشد . با خود زمزمه می کنند که اگر نتوانستیم او را به داد گاه بکشیم وپرده ها را بر اندازیم ، حداقل طبیعت انتقام ما را گرفت و از مرگش خنده ای کوتاه بر لبا نمان نشست. گر چه این واکنش هم به نوبه خود، نشانه یک روح سالم نیست . چه می شود کرد ؟ در جامعه نا سالم رفتارها و واکنش ها هم ناسالم می شوند.؟!

گروهی دیگراز ایرانیان ، در سر سودایی دیگر داشتند و در توهم فردای طلایی دیگر ، روز شماری می کردند و به شدت افسوس می خورند که کاش یکی دو سال دیگر هم میماند تا آن دیگری برود و کار ها به روال بیفتد و این بساط استمرار پیدا کند که نشد . چه توهم هایی ؟ بخش دیگری از ما ها هم شانه ها را بالا می اندازیم که فرقی نمی کند ما باید کار خود را بکنیم و بار خود را ببریم . چون این جامعه و این فرهنگ ، رفسنجانی هاو خامنه ای های فراوانی در آستین دارد و در این سی واندی سال چه دیکتاتورهای جوانی که پرورش نداده اند که در یک بزنگاه دیگر بر موج سوار شوند .

دیکتاتورها هیچگاه تنها نیستند. آبشخور دارند . پیروان متوهم دارد . دیکتاتور های کوچک به غریزه ، بسویش پر می کشند. آ نقدر بزرگش می کنند تا به خود شیفتگی و خود محوری و خود خدابینی برسند . جامعه استبداد زده هم آماده است تا اورا بالا بکشد و مقدسش بدارد. ما هریک در بالا کشیدن دیکتاتور ها هم نقش داریم و باید مسئولیت خود را بپذیریم. راه چاره خشکاندن این آبشخور هاست نه دریوزگی از دیکتاتور که مصلح شود و تغییر رفتار بدهد .

از امروز برای 30 سال دیگر باید برنامه ریزی کرد . کودکان امروز را باید دریافت تا فردا شکنجه گر قهاری نشوند و باز جوهایی نشوند که بجای خدا تصمیم بگیرند. ملت های دیکر هم همین راه رفته اند . از دیگران بیاموزیم . نه گریه و زاری هیستریک ملیونی برای رفسنجانی در خیابانهای تهران ، فاطی را تنبان می شود و نه جشن و سرور از مرگ او، بار کم کاری ها و خوش بینی های ما را سرپوش می نهد.

بگذارتا مرگ پرستان تا می توانند از مرده ها قهرمان و نابغه ومرد تمام فصول بسازند و آنها که زندگی را می پسندند به زندگی بیندیشند و به فکر ساختن فردا باشند. همین- اشکبوس- بیستم دی ماه - 1395