خاوران، وسعت اندوه انسانی
Tue 20 12 2016
محمد فارسی
" آمدند، کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند"
تاریخ جهانگشای جویی: تصویر حملهء مغولان
خاوران، وسعت اندوه انسانی
میگفتی خاوران حادثهایست در ذهن خونین تاریخ
زخم دهان گشوده و بیمرحمی است
گسترهُ بیانتهای شقاوت و بیداد.
*******
می گفتی که مردمان
شبهای خونین و دراز و سمج بسیاری را
با خون و استخوان خویش شمردهاند.
میگفتی، تا در تحمل آوار درد، یاریم کنی.
*******
میگفتی، آی یغماگران جان، سوداگران مرگ
منادیان آیات نیستی
سحرتان، باطل است.
چشمان کورتان از دیدن تاریخ غافل است
جز لعنت و نفرین خلق، شما را چه حاصل است؟
میگفتی، تا زخم بیانتهای جانم را مرحمی نهی.
*******
میگفتی که جهان شایستهُ انسان
بیخون و اندوه و درد، رخ نشان نمی دهد.
میگفتی و تو را ز رخ زرد من باکی نبود
و ز جان تکه تکه شدهام در خاوران، هراسی نبود.
نشست در جان بهیغما رفتهام، پیام تو
برمیخیزم ز مرگ، خاوران مرگ و نیستی نیست پیام تو
خاوران شکوه شعر، شکوه زندگیست
زندگیست که در دهان مرگ غنچه میدهد
هنگامی که قدمهای بلندی ز سر تاریخ بگذرد.
*******
آخ مادران درد، مادران زاری، مادرانِ مادری غارت شده
آخ خواهران اندوهگین، سیه پوشان پرشکیب
آی یادگاران قتلعام تاتاران، ماندگاران راه پر ز شیب.
برادران سوخته جان، چون سرزمینِمان
صدای رُستن دانههای زندگی را ز خاک خاوران میشنوید؟
*******
من تب میکنم، ز اندوه خاوران
ز اندوه "داخائو"، اندوه نیشابور
و نمیدانم آیا خاوران
پایان اندوه انسانی است؟
آه ای اندوه گران، مجالم ده
چشمی بر فراز تاریخ بجانم ده
جان عاشقی به وسعت اندوه خاورانم ده.
محمد فارسی
١٨.١٢.٢٠١٦