عصر نو
www.asre-nou.net |
آقای روحانی، رئیس جمهور، هنگامی که به این مقام برگزیدهشد پیوسته از ضرورت بازگشت سپاه به پادگانها و پیگرفتن وظیفه ی آنها در پاسداری ازانقلاب و کشورمیگفت؛ اما روند تشکیل سرمایهای شبهدولتی و قدرتگرفتن آن، موضوع دخالت 38درصدی سپاه درکل اقتصاد ایران را که همراه با سایر سرمایه های شبه دولتی، ازجمله سرمایهی نهادهای وابسته به دولت، افزون بر60 درصد اقتصاد کشور را دربرمیگیرد این گونه سخنان آقای رئیس جمهور را نیز به طاق نسیان سپرده است؛ و خامیاست اگر جنین فرض کنیم که آن بخش از سپاه و نهادهای وابسته به دولت که در سالهای پس ازانقلاب، به ویژه در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، بارشان را بستهاند به همین راحتی که آقای روحانی و برخی اعضای کابینهاش میگویند، همهی این منافع و سرمایه ها را رها خواهند کرد و به پادگانها و مراکز دیگر خود بازخواهندگشت. بههرحال، اینان به شکلی دستمزد نگهبانی از مراجع دولتی و حفظ دولت جمهوری اسلامی را از رئیس جمهوری محبوب دولتمردان آن دریافتکردهاند و به این راحتی که آقای روحانی فکرمیکند از منافع بیکرانشان نخواهندگذشت. جالب این است که این بار رقم های افشای فیش های پرداخت حقوق و مزایای کلان بهطورعمده به جناحی دولتی مربوطاست که زمانی سنگ پیگیری واحقاق حقوق مردم را به سینه میزد. حقوقهای دهها میلیون تومانی و دریافتیها و وامهای کمبهرهی صدها میلیون تومانی برخی ازنزدیکان حسن روحانی، ازجمله صفدر حسینی، وزیر کارو تعاون و رفاه احتماعی و وزیر اقتصاد و دارایی کابینهی خاتمی و رئیس صندوق توسعه ی ملی، پس از شروع ریاست جمهوری روحانی، علی رستگارِ سرخه، مدیرعامل پیشین بانک ملت که پس از افشای فیش حقوقی، و میزان دریافتی یک میلیارد و 200 ملیون تومانیش از دو مؤسسهی خارجی، ازکاربرکنار و بازداشتشد و دهها دولتمرد و مدیران بانکها و نهادهای دولتی و وابستهی دیگر این روزها برسرزبانهاست. هرچند اقلامی که در گزارشها آمدهاست در مقابل اختلاسها و ناپاسخگوییهای زمان تصدی احمدی نژاد اقلامی ناچیز به حساب میآید، اما افشای این حقوقها و دریافتیها و وامهای کلان کمبهره بدین سبب از اهمیت برخورداراست که در شرایط کنونی به صورت هنجار درآمدهاست. بازداشت و برکناری دهها مدیر بلندپایه در نهادهای دولتی و وابسته به دلیل این برداشتهای کلان که خود از سویی نمایشگر گسترش شکاف میان دولتمردان، و دامی است که دولتمردان جناح راست برای برگرفتن پیرامونیان روحانی و کسانی از جناح مخالف خود و دور کردن او از مسند ریاست جمهوری گستردهاند، و از سوی دیگر تفاوت چشمگیر، حتی چندصدبرابری، میان زحمتکشان وصاحبان ثروت در میان مدیران بلندپایه را نشانمیدهد. تفاوت عمده در اینجا تفاوت میان میزان ثروت اندوزی و آسیب رساندن دولتمردان و پیرامونیان رانتخوارشان به "بیت المال مسلمین" نیست، بلکه تفاوت میان میزان انباشت دم افزون سرمایه ی ثروتمندان انحصارگر و تهیدستترشدن تهیدستان جامعه ی ماست که هم هروزه با تغییراتی که درقانون کار پدیدمی آید و پیمانی و موقت کردن استخدامها گسترده تر نیز می شود. فاصلهی چندصد برابری میان دریافتیه ای صدهامیلیونی برخی پزشکان، مدیران ارشد بانکی، مدیران برخی نهادها ی دولتی و وابسته، نظامیان بلندپایه، قاضیان وبلندپایگان قضایی، ونیز خصوصی سازی ، بخوان "شبه دولتی سازِی" نهادهای دولتی و... حقوق و دستمزدهای ناچیزکارکنان پیمانی و استخدام شدگان با حداقل حقوق درجامعه ی ایران، از جمله کارگران صنعتی و کشاورزی، کارکنان بخش خدمات نهادها و بیمارستانها، کارکنان دونپایه ی بانکها، شرکتها، و بخشهای خدماتی حمل و نقل و...را بیش از هر زمان در طول تاریخ هزاران ساله ی کشورمان دستخوش ژرفش و گسترش فاصلهی طبقاتی کردهاست؛ فاصلهای که کابینهی آقای روحانی، و کل دولت جمهوری اسلامی، به هیچ روتوان رودررویی با آن را ندارد. در این زمینه کافی است که ازحد اقل دستمزد یک سوم خط فقرکارگران صنعتی و خدماتی، اختیار اخراج از کارِ کارگران به دستِ کارفرمایان، افزایش آهنگ بیکاری به 11 درصد، پرداختنکردن حقوقهای ناچیزکارگران به مدتهای طولانی یک سال و گاه بیشتر، و جلوگیری از هرگونه اعتراض آنان، درمقایسه با فیشهای چند صد میلیونی که برای مدیران و گردانندگان نهادهای پیشگفته صادرمیشود یادکنیم. آنچه در معدن "طلا"ی آقدره با کارگران کردند، تعدیل جمعی از آنان با نزدیک به یک سال پرداخت نکردن حقوق شاغلان وتعدیل شدگان، و بهشلاقبستن گروهی از آنان و محبوس ساختن چند تن، نمونه ای آشکار و پربازتاب از آن چیزی است که بر طبقهی کارگر ایران روا می دارند. به چند دلیل آقای روحانی و کابینهاش توان رودررویی با وضع فاجعهباراقتصادی کنونی حاکم برکشور را ندارند: 1. آقای روحانی و هر رئیس جمهوری دیگر که در چارچوب نظامات کنونی ایران برسرکاربیاید در نهایت، بنا به گفتهی آقای خاتمی، رئیس جمهوری اسبق، تدارکاتچیای بیش نیست و به همین سبب است که وعدههای آقای روحانی، رئیس جمهوری کنونی، در زمان ورودش به ریاست قوهی مجریهی ایران، تاکنون ثمری جز وخیمترشدن اوضاع نداشتهاست، هرچند که امضای توافقنامهی برجام که اکنون او در اجرای آن نیز نقشی چشمگیر ندارد و نمی تواند داشته باشد، و از پیش در زمان حکومت احمدی نژاد نیز تدارک آن دیدهشدهبود میتوانست نقشی ارزنده در سرنوشت کشورمان ایفاکند. اینک اجرای این قطعنامه نیز، ازهردوسو، با موانعی بزرگ رودرروشدهاست. 2. آقای روحانی خود نیز نتوانست سلامت مالی و اقتصادی پیرامونیانش را حفظکند ، و در مقابله با جناح مخالف، بهسان نقطهی قوت کابینهی خود، به مردم ایران و جهان بشناساند. 3. آقای روحانی با لحنی آشکارتر ازسلف خود به طرح ضرورت خصوصیسازی، بازهم بخوان " شبهدولتیسازی" سرمایههای دولتی میپردازد و دلیل بارز آن همانا سخنان او و حضورش در گشایش آخرین فازهای برگشودهی پروژههای پارس جنوبی در عسلویه در یکیدوسال گذشته بود. اینگونه برنامهها به چند هدف انجاممیپذیرد که ازجمله می توان نکتههای درپیآمده را برشمرد: 1. ورشکستگی دولت ایران به دلیل تحریمها و شرایط دشوار اقتصادی پیشا برجام که هنوزهم به شکلهایی متفاوت با پیش ادامه دارد، و احساس ضرورت رهانیدن خود از پیامدهای آن، 2. همراهی، حتی اگرهم شده اسمی با سردمداران نولیبرالیسم جهانی و نهادهای مالی و بانکیشان ، تقویت احتمالی پیامدهای برجام درعرصهی اقتصادی که به سبب تداوم تحریمهای نامرتبط با برجام، و نبود رابطهی متعارف با بانکها در سطح جهانی و نبود امکان معاملات دلاری با کشورهای خارجی، نشانهای قوی ازآن به چشم نمیخورد. 3. گرایش پوپولیستی به دورشدن از نفی زبانی نولیبرالیسم و تمایل پیشین به رابطهی همه جانبه با کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای شرقی و نزدیک شدن آشکار با نهادهای مالی نولیبرال و قدرتهای بزرگ غربی که این گرایش نیز هم اکنون با بروز موانع دوسویه، هم به کوشش جناح افراطی داخلی و هم با امکان فاصله گرفتن نامزدهای دمکرات و جمهوریخو.اه ریاست جمهوری ایالات متحد آمریکا از سیاستهای اوباما درقبال ایران، میتوان گفت با دشواری رودرروشدهاست. دلیل اینکه گفتم آقای روحانی سیاست " شبهدولتی سازی" را ترویجمیکند روشناست. سرمایههای بزرگ یا زمان انقلاب ناتمام ملی شدند، یا اینکه به خارج انتقالیافتند. سرمایههای متوسط و کوچک نیز که میتوانند در پویش ملی- دمکراتیک همراه کارگران و زحمتکشان باشند، در شرایط اقتصادی کنونی ورشکستهشده، و از صحنه کنار رفته اند یا رو به ورشکستگی و از صحنه خارج شدن دارند. ازسوی دیگر، در شرایط کنونی بخشی عمده از بودجهی کشوردر اختیارنهادهای شبه دولتی و وابسته به دولت و نظامیان قرارمیگیرد که سهمی از آن به مصرف گسترش طرحهای تسلیحات و کمک به همراهان منطقهای در شرایط بغرنج کنونی و گسترش حضور تروریستها درآن قرارمیگیرد و سهمی دیگر ازآن نیز به جیب خود آقایان مدیران این نهادها وپیرامونیانمشان سرازیرمیشود و زمینه را برای خرید نهادهای اقتصادی دولتی به بهای اندک و افزایش فاصلهی ثروتمندترینان و تهیدست ترینان فراهممیکند. خوب، آقایان هم به همین دلایل کار پاسداری از خیابانها را، به همراه پاسداری از مرزها، به خوبی انجامداهاند ومیدهند و بهواقع از موجودیت خود و منافعشان که بدون این پاسداری اثری از آن برجانمیماند دفاعمیکنند. بدین سبب است که می توان نولیبرال سازی و " شبهخصوصیسازی” را، به شرط امکانپذیربودن آن، جزء جداییناپذیر موجودیت دولت ایران در شرایط کنونی بهحسابآورد. کوتاه سخن، شرایط همه گیرشدن فاصلهی موجود میان ثروتمندترینان و تهیدستترینان که هم اکنون سرعتی شگفتانگیز دارد نمیتواند تا ابد بیپاسخ و به اقشار و طبقات کنونی جامعه محدود بماند وحاصل آن تداوم و گسترش همه جانبهی تضاد طبقاتی درهرکشور ، به ویژه در کشورما ودر سراسر خواهد بود که در این مطلب به شرح آن پرداختم و این تضاد از یک سو به فاصلهی گسترنده میان لایههای انحصاری سرمایهداری و لایههای میانی و پایینی آن، و فقیرترشدن فزایندهی گروه دوم، وفقیرترشدن دم افزون اعضای این گروه، و از سوی دیگر به افزایش فاصلهی طبقاتی هرچه بیشتر میان همهی ثروتمندان و همهی فرودستان، از جمله در صفوف اقشار نظامی- امنیتی و انتظامی گونه گون که شمارهای بزرگ ملیونی در ایران و جهان دارند دامنخواهدزد که در بطن خود تضاد میان فرادستان و فرودستان درهر دو مقیاس پیشگفته را خواهد پرورد که تنها یکی از سه راه را در پیش رو دارد: انقلاب جهانی زحمتکشان، تعدیل خودخواسته و خودآگاهانهی فاصلهی نجومی میان فقر و ثروت برای پیشگیری از آن، یا افزایش هزینههای نظامی و انتظامی که به تهیشدن خرانهی نولیبرالیسم جهانی و کشوری دامنمیزند و سرانجام گسترش نارضاییها اعتراضات و تحولات نوپدید را ازپیمیآورد. علی رضا جباری (آذرنگ) 3/5/95(2016/7/24) |