عصر نو
www.asre-nou.net

شارل بودلر

خون آشام*

شارل بودلر
Sun 15 05 2016

Charles-Baudelaire.jpg
· ای که جا کردی چو چاقوئی درون
· خویش را در قلبِ گریانم زخون،
· گله ی دیوهای زشتی چون، به تَک
· آمدی، دیوانه سر، کرده بزک
·
· تا گزینی بستری در خاطِرم،
· دردلِ افسرده حال و فاتِرم.
- - ای بلائی که به تو وا بسته ام،
· مثل زنجیر و بزهکاری به هم،
·
· چون قماربازِ لجوجی با وَرَق،
· مثلِ بد مَستی به بطریِ عَرَق،
· همچو کرم های گرسنه با جَسد،
- لعنت ات باد، گویم ات لعنت دو صد!

کردَمَش شمشیرِ بُران را دُعا
بَلکه از چنگ ات مرا سازد رها،
زهرِ قَتال را کردم خواهشی
تا زُداید از نهادِ من لَشی،

صد فسوس! گفتند من را زَهر و تیغ
با حقارت: " از توآن داریم دریغ،
نیستی لایق که آزادت کنیم،
زین بلای جان و این درد الیم.

بی خِرَد! از کوشش و از سعی ما
هم اگر گردی ز چنگِ او رها
نعشِ خون آشامِ می یابد حیات
بارِ دیگر، از دَمِ آن بوسه هات!

· شارل بودلر
· )Charles Baudelaire(
· بر گردان از مانی

که بودلر زمانی دراز با او رابطه عشقا نه ی پُرتلاطمی داشت. Jeanne Duval * از سلسله اشعارمُلهم از "