عصر نو
www.asre-nou.net

تغيير اصلاح‌طلبانه پارلمان، رکورد حضور زنان


Sun 1 05 2016



٢١٧ نماينده مجلس نهم با راي مردم از راهيابي به مجلس جديد بازماندند

اعداد مهم مجلس دهم

١٨ نماينده زن در مجلس دهم؛ركورد حضور زنان شكسته شد، تمامي زنان اصولگراي مجلس نهم حذف شده‌اند
٥٠ نماينده امضاكننده استيضاح فرجي‌دانا ؛تنها
٥ تن از آنها موفق به راي آوردن مجدد شدند
٨٠ عضو نابرجاميان مجلس نهم؛ تنها ١٢ تن باقي‌ماندند
٨١ چهره‌ مستقل منتخب؛ جهت‌گيري سياسي آنها تاثيري جدي بر وزن فراكسيون‌هاي مجلس دهم دارد
١٦ روحاني در مجلس دهم؛مجلس گذشته ٢٧ معمم داشت

نتيجه نگاه به آن اختلاف ناچيز!

اعتماد شوراي نويسندگان

از هنگامي كه نتايج انتخابات ٧اسفند سال ١٣٩٢ روشن شد. برخي از اصولگرايان موتور توجيه را روشن كردند تا مدعي شوند كه همچنان برنده اين انتخابات هستند و اگر جايي هم باخته‌اند با تفاوت‌هاي جزيي باخته‌اند. هرچند اين مساله به خودي خود مهم نيست چرا كه در نهايت واقعيت را نمي‌توان پوشاند، ولي مساله بسيار مهم استناد اين افراد به تعداد برندگان منسوب به ليست آنان است. آنان هميشه از اين نكته مهم غافل بوده‌اند يا خود را به غفلت زده‌اند كه به دليل ردصلاحيت‌هاي گسترده و نيز به علت ايجاد محدوديت براي اصلاح‌طلبان جهت حضور در يك رقابت منصفانه، نتايج دور اول به هيچ‌وجه متناسب با وزن اجتماعي و سياسي دو طرف نبود هرچند در همان دور هم اصلاح‌طلبان به‌طور نسبي برتري داشتند. از اين رو اصلاح‌طلبان اين فرصت را به دست آوردند كه با استفاده از فاصله دو ماهه‌اي كه ميان مرحله اول و دوم به وجود مي‌آيد، قدري از مشكل خود را جبران كنند و سروسامان بهتري به انتخابات مرحله دوم خود بدهند و فاصله خود با اصولگرايان را بيشتر كنند. فرصتي كه اگر در مرحله اول هم مي‌داشتند، قادر بودند نتايج بسيار بهتري را رقم بزنند.
دليل اثبات ادعاي فوق اين است كه در تمامي حوزه‌هايي كه يك اصلاح‌طلب در مقابل يك اصولگرا به مرحله دوم آمده است، تقريباً و بدون استثنا نسبت آراي آنها به نفع نامزد اصلاح‌طلب بهبود يافته است. در بسياري از موارد در دور اول نامزد اصولگرا رأي بيشتري از نامزد اصلاح‌طلب داشته است، و در دور دوم نسبت رأي آنان جابه‌جا شده است. براي نمونه در تبريز رأي نفر اصلاح‌طلبان در دور دوم نسبت به دور اول حدود ٢٠درصد بيشتر شده، در حالي كه رأي نفر اول اصولگرايان به همين نسبت كاهش يافته است. در ايلام، دماوند، شهريار، اهواز، ايذه، داراب، رشت، اراك، ساوه و... اين پيشرفت به‌شدت محسوس است. در مقابل اغلب نامزدهاي اصولگرا، نه تنها پسرفت رأي داشته‌اند (به‌طور نسبي) بلكه در جاهايي هم كه انتخاب شده‌اند اين پسرفت مشهود است، ولي چون نامزد مقابل آنان ضعيف يا مستقل بوده، و نامزدهاي قوي رد صلاحيت شده بودند، آنان دوباره انتخاب شده‌اند.
اين فرآيند در مقايسه نامزدهاي مستقل و اصولگرا نيز تا حدود زيادي صادق است. اين اتفاق مي‌تواند براي جناح اصولگرا آموزنده باشد، به اين معنا كه خيلي روي تعداد نامزدهاي انتخاب شده ليست خود تاكيد نكنند، هرچند تعدادشان از اصلاح‌طلبان كمتر است، ولي ممكن است اين مساله باعث انحراف و تعبير نادرست از سوي آنان شود، و برآورد غلطي درباره جايگاه خود داشته باشند. به علاوه روند مشاهده شده در دور دوم نشان مي‌دهد كه جريان به وجود آمده در انتخابات تهران فرصت لازم را براي انتشار در كشور پيدا نكرده بود، در غير اين صورت در همان دور اول با فاصله خيلي بيشتري از اينكه هست، اصلاح‌طلبان پيروز ميدان مي‌شدند.
نكته بسيار مهم اين است كه اصولگرايان نه تنها از اتفاق ٧ اسفند درس نگرفتند، بلكه در همين فاصله دو ماه نيز اشتباهات گذشته را مرتكب شدند. اغلب آنان پذيرفته بودند كه مخالفت با برجام يا انگ مخالف برجام خوردن به آنان موجب شكست آنان شده است، ولي هيچگاه سعي نكردند در اين فاصله دو ماه تصوير خود را اصلاح كنند، سهل است كه دوباره و با شدت بيشتري در كنار مخالفان برجام جا خوش كردندو شايد يكي از دلايل افت بسيار محسوس آنها در دور دوم انتخابات نيز همين خطاي تكراري است. در واقع اصولگرايان همچنان گروگان نيروهاي تندروي جريان خود هستند وفضاي تبليغي آن جناح در دست تندروهاي آنان است و مي‌كوشند كه بقيه اصولگرايان را منفعل و تابع خود كنند. از سوي ديگر برخي تبليغات نادرست و غيرواقعي و تكرار آنها در دور دوم نه تنها كمكي به اصولگرايان نكرد، بلكه به ضد آنان تبديل شد كه نشان از نداشتن اعتماد به نفس آنان بود. وقتي كه تفاوت ميان آراي اصلاح‌طلبان و اصولگرايان را يك تفاوت ناچيز بدانيم، در حالي كه حداقل ٧٠درصد برتري وجود داشته نتيجه از اين بهتر نخواهد شد. در كشورهاي توسعه‌يافته وقتي با دو درصد اختلاف مي‌بازند، فوري استعفا مي‌دهند و مسووليت مي‌پذيرند، ولي در اينجا ٧٠ درصد اختلاف را ناچيز مي‌دانيم و همچنان خود را پيروز ميدان مي‌ناميم! با اين تحليل تغييري در آنان صورت نخواهد گرفت.

بازماندن همه 9 نماینده زن از مجلس جدید؛ یکی از تفاوت های «جزیی»


عصر ایران: در اتفاقی کاملا بی سابقه تعداد نمایندگان زن حتی اگر خانم خالقی را به حساب نیاوریم و در همان عدد 17 توقف کنیم از شمار روحانیون مجلس بیشتر است...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - آقای حداد عادل سخنگوی ائتلاف اصول‌‌‌گرایان پیش از مرحله دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی پیروزی اصلاح طلبان در مرحله اول را «جزئی» توصیف کرده بود.

نتایج مرحله دوم اما نشان می‌دهد قضیه خیلی هم «جزئی» نبوده یا کمی بیش از جزئی بوده است.

تنها در یک مورد از این موارد «جزئی» می‌توان به حذف کامل 9 نماینده زن کنونی مجلس که جملگی از اصول‌گرایان اند اشاره کرد و یادآور شد که مجلس دهم با 18 نماینده زن که همگی جدیدالورود هستنند رکورددار حضور خانم ها در پارلمان است.

از این 18 نفر البته یکی – خانم مینو خالقی- است که شورای نگهبان در اقدامی بی سابقه پس از انتخابات و بدون آن که حوزه ابطال شده باشد بر 200 هزار رأی مردم اصفهان به او قلم بطلان کشیده و فعلا بلاتکلیف است.



9 نماینده زن کنونی که کمتر از یک ماه دیگر باید از بهارستان به خانه بازگردند این خانم هایند: مهناز بهمنی (سراب)، نیره اخوان بی طرف ( اصفهان)، فاطمه رهبر، زهره طبیب زاده، لاله افتخاری و فاطمه آلیا (4 نفر از تهران)، حلیمه عالی، شهلا میرگلو بیات (ساوه و زرندیه) و سکینه عمرانی (سمیرم).

درباره ناکامی 9 نماینده خانم و اصولگرا می توان نکاتی را مطرح کرد:

نخست این که اصول گرایان تکلیف خود را با تکلیف نمایندگان زن چندان روشن نکرده اند. زیرا از یک سو وارد عرصه سیاسی و اجتماعی می شوند و از جانب دیگر زنان را ترغیب می‌کنند که وارد این عرصه ها نشوند و خانه و خانه‌داری و مادری را ترجیح دهند.

این تعارض در برنامه های شبانگاهی سیما نیز دیده می شد. خانم مجری در حالی وظایف خانم ها در خانه را یادآور می شد که خودش در ساعات شب حال کاری بیرون از خانه بود.

این بلاتکلیفی مهم‌ترین مشکل نمایندگان زن اصول‌گرا بود و همین احتمالا سبب شد که نه جاذبه‌ای برای اصول‌گرایان داشته باشند و نه البته اصلاح طلبان.

نمایندگان زن کنونی حتی واکنش قابل توجهی به سخنان توهین آمیز نادر قاضی پور نماینده ارومیه نشان ندادند. در واقع می توان گفت این خانم ها نه می توانستند و نه علاقه ای داشتند که از حقوق خانم ها دفاع کنند چون به فمینیسم منتسب می شدند در حالی که خود را ضد این گونه مکاتب معرفی می کردند و نه به سبب زن بودن می توانستند آشکارا موضع بگیرند هر چند بعضا ابایی نداشتند.

این گونه شد که معمولا صدای چندانی از این خانم ها برنخاست و مردم هم ترجیح دادند آنان به کانون گرم خانه و خانواده بازگردند و به وظیفه اصلی بپردازند. همان وظیفه ای که اصرار داشتند در قالب نمایندگی یادآور شوند.

این سخن البته به معنی آن نیست که 17 یا 18 نماینده جدید فمنیست هستند یا دغدغه همسر و خانه و خانواده ندارند که در مشرق زمین زن اگر مانند بی نظیر بوتو نخست وزیر هم شود باز مادر است و دغدغه های مادرانه را فرونمی نهد و این نیاز به یادآوری مکرر ندارد.

بلکه نمایندگان جدید حداقل خود را نسبت به نسل تازه که مایل به ایفای نقشی فعال‌تر است متعهد می‌داند و برخی از همین نسل هستند.

نکته قابل توجه دیگر این است که در اتفاقی کاملا بی سابقه تعداد نمایندگان زن - حتی اگر خانم خالقی نماینده اصفهان را به حساب نیاوریم- و در همان عدد 17 توقف کنیم از شمار روحانیون مجلس بیشتر است. در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه ندارد شمار روحانیون مجلس عدد 16 باشد که کمتر از زنان است.

چرایی این اتفاق خارج از موضوع این گفتار است ولی در حد اشاره می توان به رد صلاحیت های گسترده هم اشاره کرد که روحانیون را نیز شامل شد.

ورود 18 یا 17 نماینده جدید زن به جای 9 نماینده کنونی در حالی که شمار نمایندگان روحانی مجلس تنها 16 نفر است یک اتفاق مهم به حساب می آید هر چند باید دید که آیا آقای حداد این موضوع را هم «جزئی» می دانند یا نه.

البته منظور از «جدید» این است که در دو سه دوره اخیر که در کنترل اصول گرایان بوده، نبوده‌اند و گرنه خانم جلودار زاده سابقه عضویت در هیات رییسه مجلس ششم را دارد.