به مناسبت روز جهانی کارگران
توده و مردم در ادبیات فرانسه
برگردان رحمت بنی اسدی
Tue 26 04 2016

" آزادی راهنمای توده هاست"، اثر اوژِن دولاکورآ، موزه لوور
تعریف
این تاریخ است که در سده نوزدهم توده و مردم 1را به عنوان یک موضوع قابل بحث وارد ادبیات می کند: مردمی که انقلاب های پی درپی را باعث می شوند و در اعماق، جامعه از یک جامعه روستایی به یک جامعه شهری تبدیل می شود. در این تغییرات بنیادی است که نویسندگان متوجه وجود " طبقه زحمت کش 2" به عنوان ساکنان یک دنیای تازه می شوند که می توان مورد کند و کاو قرار گیرند.
اگر تصویر طبقه کارگر یا " پِرولِتاریا 3" ی شهری و صنعتی بیش از پیش به عنوان نماد عصر مدرن مورد استفاده قرار می گیرد، با این حال، دنیای کشاورزان و روستاییان چندان فراموش نمی شود. " ژرژ ساند" نویسنده این سده، در " رمان های روستایی 4" خود به گونه آرمانی مردم روستا را شاهدان یک جهانی می خواند که در آن هماهنگی های طبیعی و آبا و اجدادی در حال از میان رفتن اند. از بالزاک تا امیل زولا، جست و جو در رمان و اجتماع ،نشان از این تکامل دهقانی و مقایسه آن با جهش اقتصادی و صنعتی است که خارج از توان روستاییان است. فلوبر در رمان "مادام بواری " سنت های مانده از روستاییان و زبان آن ها و گی دو موپاسان در " کُنت ها و نوول ها " امکان تمرین هنر ناظر و طنز شهری را به عاریت می گیرند
مردم بازیگر یا تماشاگر تاریخ؟
موضوع مردم عام برای نویسندگان " سده انقلاب " یک موضوع سیاسی نیز می باشد. چه نقشی باید این مردم در عرصه تاریخی بازی کنند؟ رمانتیک ها شور و علاقه فراوانی نسبت به شورش ها و قیام های ملت های سرکوب شده در یونان و لهستان نشان می دهند. میشُله مورخ در پژوهش های تاریخی خود و هوگو در رمان " نود و سه 5" به تاریخ انقلاب فرانسه جان دوباره می بخشند و در آن فرانسویان قهرمانانه و به صورت همگانی یک حماسه مدرن را می آفرینند که میهن نام دارد. در نمایش نامه درام رمانتیک ها مانند " رویی بلاس 6 " از ویکتور هوگو، شخصیت نمایش، نماینده طبقه یی است که " آینده از آن اوست، بی آن که حال را داشته باشد." موسه در " لورانزاچو" از زمان حال مردمی می گوید که تنها تماشاگر ناتوان تاریخی اند که یک مستبدی را جایگزین یک مستبد دیگر می سازد. در بینوایان ویکتور هوگو، " گاوروُش " پسرک جوان را در پای سنگری قربانی می کند.
در آثار نویسندگان سده نوزدهم مانند وینی، میشله یا هوگو، مردم به مثابه شکلی از شکست ظاهر می شوند و این نویسندگان می خواهند این " کودک غول پیکر7 " را با چراغ آگاهی که از آن محروم است، بیدار و هدایت کنند.
در پایان سده نوزدهم، اغلب نویسندگان که از بیرون به قضایای انقلاب و مردم نگاه می کنند، شیفتگی و وسواس ویژه یی نسبت به جمعیت های انقلابی نشانی می دهند: از نگاه فلوبر در اثرش به نام آموزش احساساتی، شورش مردم در سال 1848 " موج سرگیجه آور " و ترسناک تعریف می شود. امیل زولا در رمان خود به نام " ژِرمینال 8 " از " نگاهی سرخ" یا " شیفته " به یک " شورش " می نگرد که از جوانه زدن یک جامعه نو خبر می دهد.
دوزخیان زمین
شرایط طبقه کارگر و بدبختی هایی که با خود دارند و نیز اختلال های فیزیکی و اخلاقی ناشی از شرایط بد کار، مولد ادبیاتی است که کارنامه سیاهی از نخستین دهه های انقلاب صنعتی به دست می دهد. در این مجموعه عوامل و شرایط است که اندیشه های انسانی وسوسیالیستی نیز شکل می گیرد.
اما داوری در باره توده " بدبخت " نیز مبهم است. رمان های توده یی و عوامانه پر خریداری که در سده نوزدهم به بازار می آیند، تصویری بسیار سیاه از این مردم ارائه می دهند و بیشتر توجه به جنایات مرموزی دارد که در " اعماق " اجتماع رخ می دهد.
از سوی دیگر، ویکتور هوگو، با محکوم کردن فقر و محرومیت فقیران، به آنان چهره یی انسانی و شخصیتی مقدس می بخشد.
نتایج کشنده این فقر و بی عدالتی یی که مردم را قربانی می کند، به طور بسیار قوی در آثار امیل زولا به تصویر کشیده می شود. زولا در رمان های خود که با توضیحات و گاه ستایش از کار خود همراه است، چهره تازه یی ازطبقه کارگر را تصویر ارائه می دهد که به زودی منزلت ویژه یی در ادبیات پیدا می کند.
سخن مردم
اما مردم چگونه سخن می گویند؟ میشُله تاریخ نویس که می خواهد، در آثار خود صدای مردم باشد، اعتراف می کند که شنیدن صدای مردم آسان نیست. این فاصله میان نویسنده و مردم در نزد هوگو و موپاسان نیز دیده می شود: این نویسندگان تلاش می کنند از فعل هایی که مردم کوچه و بازار استفاده می کنند و زبان " برو بچه های پاریس " است یا از لهجه روستایان نُرماندی استفاده کنند. استفاده از این شیوه ، مانند انسان شناسان یا فیلسوفانی است که بر روی زبان سرخ پوستان آمازون پژوهش می کنند!
زولا برای پر کردن شکاف میان این فاصله زبانی و اجتماعی تلاش می کند، زیرا در می یابد که آگاهی واقعی در کارخانه ها،معدن ها و حاشیه های شهر است و از طریق درک و بیان کلام او میسر می شود. از این رو، شخصیت های رمان های زولا از میان توده مردم اند و مانند " ژولییَن سورِل " قهرمان سرخ و سیاه استاندال، از مردم فاصله نمی گیرند یا چون " ژان والژن " قهرمان رمان بینوایان هوگو، زندگی شان را وقف این مردم می کنند. قهرمانی های این مردم، اغلب فاجعه بار و به گفته زولا در پیش گفتار رمان " گیج کننده"، " بوی مردم " را دارد. در نزد زولا، اما تنش های خاصی از معرفی مردم در ادبیات نوزدهم وجود دارد: نگرانی واقع بینانه و اجتماعی از یک سو و تغیییر شکل شاعرانه و اسطوره یی از سوی دیگر، به ایجاد شکلی از مردم پیچیده و متناقض تبدیل می شود.
|
|