شارل بودلر
هارمونی شب
برگردان از مانی
Sat 23 04 2016
آمد آن هنگام که لَرزان بَرتنِ هرشاخسار،
همچو ازجامِ سِپَند برخیزد ازگلها بُخار!
غطرواصوات درهوای شب چرخند گِرد هم:
رقصی ازسرگیجه ورِخوت، با طعمی زِغم.
همچو ازجامِ سِپَند برخیزد ازگلها بُخار،
لرزدَش چون ناله هایِ دل ویولون پود وتار!
رقصی ازسرگیجه و رِخوت، با طعمی زِغم،
مامنی زیبا و محزون آسمان، گسترده هم.
لرزدَش چون ناله هایِ دل ویولون پود وتار،
قلبِ صافی کزسیاهی ی عدم گردد فگار!
مامنی زیبا و محزون آسمان، گسترده هم،
غَرق درخونِ جمودَش گشته خورشیدِ دِژم.
قلبِ صافی کزسیاهی ی عدم گردد فگار،
جوید ازکُنه گذشته های خندان یادگار!
غَرق درخونِ جمودَش گشته خورشیدِ دِژم،
رَخشد چون آن جامِ قُدسی یادِ تودرخاطرم.
· (شارل بودلر)
· (Charles Baudelaire)
· برگردان از مانی
|
|