عصر نو
www.asre-nou.net

هشدار كه اين راه، خطرخيز فزون شد


Thu 11 06 2009

علی رضا جباری

alireza-jabari.jpg
حضور ده ها هزار نفری مردم در مسير راه آهن تا تجريش، " نه بزرگی“ به خفاشان شب پرستی بود كه چشم خود را برواقعيات عينی جاری در جامعه ی ما بسته اند و نمی دانند ونمی خواهند بدانند كه مردم سرزمين ما چه نيازهايی دارند واين نيازها تا كجا وتا چه حد با تامين شرايط تداوم زندگی عادی وبه دورازفقرو سلطه وخود كامگی حاكمان، حتی درشرايط حداقلی، چه قدر فا صله دارند.
برای نخستين بارپس ازانقلاب ناتمام بهمن شاهد گردهم آيی ده ها هزار نفری مردم تهران وحضورگسترده ی اين مردم درحلقه های زنجيرانسانی در اعتراض به حكومتی تمامت خواه وانسداد جو بودم؛ براورد من ازجمعيتی كه ازساعت پنج تا شش ونيم بعد ازظهردوشنبه هجده خرداد درفاصله ی خيابان بهشتی تا چهارراه ولی عصرديدم چيزی نزديك به بيست هزارنفربود كه تراكم جمعيت درچهارراه ولی عصربيش ازديگر بخش های اين مسيربود وخود من فاصله ی ضلع شمال شرقی وجنوب غربی چهار راه درمسيرم به سوی ميدان انقلاب را درمدتی نزديك به سی و پنج دقيقه پيمودم وبی تر ديد با توجه به تراكم جمعيت درچهارراه چمران، پارك ملت و به ويژه بخش های جنوبی مسيرتا راه آهن، وحركت من درآن درابتد - ای زمان اين حضور، اين براورد دست كم به سه تا چهاربرابربالغ می شود. شعارهای اين هما يش و حال وهوای شركت كنندگان درآن متفاوت بود و نشان ازنبود يگانگی وانسجام تشكيلاتی، گروهی وآرمانی داشت. دريك جا جوانان با نظم وبا شعارهايی از قبيل: آزادی انديشه بی موسوی نمی شه، زندانی سياسی،آزاد بايد گردد وسرود های ياردبستانی من و ای ايران ای مرز پرگهردرهمايش حضور يافته بودند و در جای ديگر حاضران شعارهای: ميرحسين ياحسين، نصر من اله وفتح غريب مرگ بر اين دولت مردم فريب و شعارهای ديگری كه بيانگر باور- های آرمانی شان بود سر می دادند و سرانجام گروه سومی شعارهای حيدر حيدره حيدر و ايول ايوله ايول وبگم؟ بگو، اگرتقلب نشه موسوی اول می شه،اگر تقلب بشه ايران قيا مت می شه، احدی نژاد بای بای و محمود رفت و احمدی رفت، و علايم راهنمايی مشابه " توقف ممنوع "؛ اما با شعار" دروغ ممنوع " - كه اين يكی فراگيرترين وپر رنگ ترين شعار جمع تظاهركنندگان نيز بود حضورخودرا نشان می داد.اين گروه بانظم و انضباطی كمترازگروه های پيشين، به ويژه گروه نخست، دراين زنجيره ی انسا نی حضورداشتند. اين شكل متفاوت حضور گروه ها دراين همايش بيانگراين واقعيت بود كه هر بخش ازجمعيت بر پايه ی نگرش خاص و نيازهای ويژه اش در آن شركت كرده است. وآنان تنها يك وجه اشتراك با يك ديگر دارند كه آن نيزگفتن "نه بزرگ " به نامزد نيروهای تمامت خواه حاكم است.
آن چه در يكی دو هفته ی باقی مانده به برگزاری انتخابات، به ويژه در نيمه های شب و بيش ازهمه درهمايش بزرگ عصر امروز ميدان انقلاب به ميدان آزادی و خيابان ها ديگر كلان شهر ها و نقاط كشورمان رخ داد نيزتاييدی براين باورمن درابعاد گسترده ترونمايشگر مطالبات معوق مانده وسركوفته ی مردم در ساليان درازی است كه از زمان آغاز تدارك انقلاب مشروطه گذشته است.
اين تنوع نيروها نيز نمايشگرگونه گونی پايگاه اجتماعی حاميان موسوی است كه هر كدام ازظن خود راه هواداری از نامزدی بجز احمدی نژاد را برگزيده اند ومطالباتی خودويژه از كانديدای مورد حمايت خويش دارند. به گمان من حركت ديروز بدين لحاظ نيز به حركت دگر ساز بهمن پنجاه و هفت می مانست كه طيفی گسترده از نيروهای مخالف نظام شاهنشاهی، با ديدگاه ها و پايگاه های اجتماعی متفاوت و خواسته های گوناگون در آن شركت داشتند.
اما اين شيوه ی حضور حداكثری وبه عيان نيرومند وتسخير ناپذير، دردرون خويش بيانگر گونه گونی اعتقادات ونيازهای اقشار و طبقاتی از جامعه است كه نماينده ای معين را حمايت می كنند. و بی ترديد در بزنگاه های تحول، اگر با شعور اجتماعی گسترده و شعارهای بيانگر نيازهای مشترك همراه نشود، به پراكندگی و شكاف ژرف ميان نيروهای ناهمسو يی كه روزی با ديدگاه های متفاوت درانتخاب نامزدی يگانه با يك ديگر اشتراك نظر داشتند می انجا مد.
حضور توده وارمردم درحركت سرنوشت ساز وپاسخگو به شرايط تاريخی مشخصی كه هرجامعه درآن به سرمی برد، نيازمند تامين شرايط دمكراتيك است. مردم بايد با برخورداری ازچنين شرايطی فرصت ها وتحديدهای تاريخی فراروی خويش را دريابند و با اتكا به نيروی هم افزای شوروشعورشان راه های دشواری را كه درشرايط بی بهره ماندن شان از خودآگاهی دمكراتيك پيمودن آن ممكن نمی بود در نوردند و گذر از نظريه به عمل را در جريان اين پويه ی تاريخ سازجامه عمل بپوشانند.
حركت توده وار مردم بی بهره از حداقل های فرهنگی لازم ممكن است غرش اژدهای نيرومندی را ماند و سرزدن سپيده را نويد دهد، اما بی ترديد تابش آفتاب نيم روز و فرازآمدن زمانه ی رويش و باراوری را، بنا بر ضرورت نويد نمی تواند داد.
ادراك طبيعی شرايط د شوار زندگی و بی بهره ماندن ازثروت طبيعی بی كران ميهن مان ايران نيز به نوبه ی خود می تواند يگانگی نيروهای محرك پويه تاريخی را دربرداشته باشد؛ اما اين يگانگی حاصل ازدرك طبيعی شرايط اجتماعی به تنهايی برای به سرانجام رسانيدن پويه ی تاريخی كافی نيست. درك ضرورت توسعه ی فراگيروپايدارو اتكا به نيروی خرد و بازوان پرتوان خويش در تامين آن نيز به نوبه ی خود ضرورتی انكارناپذيراست. و دولت پيشرو دولتی است كه در راه تامين اين خردورزی و كارانديشی ازطريق ايجاد فضای باز فرهنگی و بر- انگيختن مردم به گسترش آموزش وارتقای سطح فرهنگ بكوشد.
ازهم اكنون به نظر می رسد كه مردم ايران با حركت در صفوفی گسترده و با طرح خواسته های طبيعی خويش،هرگروه به راه خود، نتايج انتخابات دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری را پيش از برگزاری آن رقم زده اند؛ اما اين حركت به تنها يی كافی نيست. حتی تحقق اين آرزوی مردم وانتخاب رئيس جمهوری متفاوت كه باخواسته های مردم آشنا ترو ودر تا مين آن ها مصصم ترودرخردورزی پيگير تر باشد، بدون كوشش او در راستای ايجاد دگرگونی، بهره برداری اش از ظرفيت حداكثری نخبگان جامعه، بدون برقراری مرزهای ساختگی خودی و ناخودی، بر پايه ی انواع گونه گون تبعيض:آرمانی، جنسيتی، قومی، تباری وغير آن، نمی – تواند نقطه ی چرخشی در سرنوشت جامعه پديد آورد و بی ترديد بحران ساختاری را پس از برگزاری روند انتخابات نيز پايان نخواهد داد. و اين كاری است كه نياز به ايجاد آمادگی ذهنی در جامعه، فراهم كردن شرايط زندگی برپايه ی تامين عدالت اجتماعی، كارآفرينی و تشويق مردم به كارورزی دارد. اكنون كه برپايه ی طرح فراگيرمطالبه محوری درميان اقشارگونه گون جامعه ازجمله كارگران وزحمتكشان، زنان، جوانان و دانشجويان، معلمان و روشنفكران واقوام، زمينه های حركت برپايه ی اشتراك منافع مردم فراهم آمده است ومردم خواسته هايشان را با صدايی رعدآساترازهر زمان ديگربه گوش دولتيان رسانيده اند، دريافت اين حقيقت كه بهره برداری از نيروی كارساز توده های ميليونی مردم در راه تامين شرايط لازم برای توسعه ی همه جانبه وپرهيز ازنااميد كردن اميد بازيافته ی توده ها می تواند سرچشمه ی دگرگونی وچرخش مسير سرنوشت جامعه ی ما باشد، ضرورتی انكارناپذيراز كار درمی آيد كه ناديده گرفتن آن به بحران ساختاری جامعه دامن می زند و راهی پرهزينه تروسنگلاخ تر را درپيش روی دولت ومردم قرار می دهد.
شرايط بغرنج جامعه ی ما به روشنی نشا نگر آن است كه بحران فراگيری كه اكنون برسر راه توسعه ی همه جانبه ی ملی قرارگرفته است و آن را با تمام توان خويش به سقوط تهديد می كند سران نظام را به دريدن مرزهای باور مردم وافشای تمام عيارهرآن چه كه دروغ وخيانت طرف مقابل اش می شناسند ومی شناسانند رهنمون می شود. اين يقه درانی ها و نداشتن كم ترين ميزان شكيبايی و رواداری درمقابل يك ديگر، و آن نيز در مقابل چشمان ده ها ميليون ايرانی وافكار عمومی جهانيان، نمايشگر انشقاقی است كه درصفوف نخبگان نظام پيش آمده است وخود گويای عمق بی تدبيری سران جناح حاكم و گرايش آن ها به مسير خشونت و سلطه و استيلای تمام عيار حاكم بر جامعه است كه نخبگان حاكم را نه تنها به انزوا و انحصارجويی در برابرخودی ها، بلكه بيش وپيش ازآن ها د ر برابر دگر باشان و دگر انديشان از هر دست و هر گروه قرار داده است و البته اين نكته ی اخير تا اندازه ا ی درباره ی جناح های خردورزتر وواقع بين تر در ميان گزيدگان نظام نيز صادق است.
سی سال از انقلاب ناتمام بهمن گذشته است، اما هنوز كسانی بجز مردان شيعی مذهب حق انتخاب به دومين مقام كشور به لحاظ نمود، يعنی رياست جمهوری، را ندارند وهنوز هم كسانی به مردم ما می گويند كه بايد نمايندگان منتخب شان را در هر عرصه ی گزينشی از ميان چه كسانی برگزينند. نيمی از مردم جامعه كه جنسيت زن را می سازند، و پيروان اديان ومذاهب وآرمان های ديگر، شهروند ان درجه دوم كشور به حساب می آيند وحقوقی برابر با مردان وپيروان نظام عقيدتی خاص ندارند و تنها از آنان خواسته می شود كه پای صندوق هايی كه افزون بر نيمی از تكليف شان ازپيش معلوم شده است حاضرشوند وبه سود دولتی رای دهند كه حقوق حد اقلی شهروندی شان را نيز به رسميت نمی شناسد.
خوب. با همه ی اين اوصاف اكنون بزنگاه تاريخی ديگری پيش آمده است.
همين مردم در زير تاثير خشن ترين واقعيات مادی ومعنوی، به ناگزير خواسته ها شان را در زير لوای هواداری ازنماينده ی بخش خاصی از نظام مطرح كرده اند؛ بخشی كه به هرحال، و با وجود صافی تنگ شورای نگهبان، توانسته است به ميدان نبرد انتخابات راه جويد. ومردم نيز بافرياد رسا، هرچند به شيوه های گونه - گون، مطالبات فروخورده و ساليان درازاز تحقق به دور نگه داشته شده شان را فرياد كرده اند وعمق وگستره ی اين مطالبات تا بدان حد بوده كه بخش هايی ازنمايندگان جناح های واقع بين تر طبقه ی متوسط نظام حاكم نظام را نيز هشيار كرده ودر آستانه ی هشدارونگرانی برای موجوديت نظام قرار داده است. حال ببينيم درچنين شرايط دشواری چه چيز می تواند مردم كشورمان ونمايندگان بالقوه شان را در درون و پيرامون دولت، در صورتی كه آگاهانه تر از پيش با واقعيت های تلخ اجتماعی برخورد كنند، از وضعيت كنونی نجات دهد؟
آن چه تا به امروز به انشقاق و تنازع بی امان ميان جناح های قوای حاكم انجاميده است روی كردن به صفوف مردم، به سان عامل عمده ی محرك پويه ی اجتماعی دركشورمان راطلب می كند. مردم و همه ی اقشار و گروه هايی كه پيش از اين از آنان نام بردم و تاكنون بيش ترين بی توجهی دولتيان را برتابيده اند، اكنون می توانند به مثابه ی نه تنها پارسنگ تعديل دهنده ی هرم قدرت، بلكه به سان مهم ترين نيروی بالقوه ی تامين كننده ی توسعه ی تمام عيارملی وارد موازنه قوای اجتماعی شوند.
نمی توان به اين نكته باور داشت كه در چنين شرايطی جز با حضورتمام عيار و بی وقفه ی مردم در عرصه ی نبرد برای توسعه و به رسميت شناخته شدن نقش و اتكا به نيروی بی كران شان در اين نبرد، می توان بربحران كنونی كشور پايان داد و تنها پس از گرفتن رای از مردم از تعارض با انحصارگرايان دست كشيد وبه كار خود پرداخت. مرم نيز نبايد انتظار داشته باشند كه بدون طرح و خواهان پاسخ گويی شدن حكومت منتخب و دولت درقدرت به خواسته ها ومطالبات خويش بتوانند به جايگاه شايسته ی كشوری با ويژگی های كشورما در عرصه ی جهانی دست يابند.كنش- واكنش درست و تنگاتنگ ميان نمايندگان طبقه ی متوسط نخبگان حاكم كه به نظر می آيد در سال های آينده دست بالا را درحكومت آينده ی ايران خواهند داشت - واين نكته، مگر در صورتی كه رخدادهايی پيش بينی نشده در روند انتخابات پيش آيد، واقعيتی محرز وترديد ناپذير است – از يك سو و اقشار وطبقات گوناگون اجتماعی، به ويژه گروه هايی كه پيش از اين از آنان نام بردم، و به رسميت شناختن مردم و تاثير بی كران حضورآنان در عرصه ی تحولات اجتماعی از سوی ديگر، تنها ضامن پيروزی نهايی انقلاب شكوهمند، اما ناتمام مردم ايران است.

ماخود به پا شويم و بسازيم كارخويش
علی رضا جباری (آذرنگ)
۲۰/۳/۸۷(۰۹/۶/۱۰)