شارل بودلر
فریادی از مَغاک
برگردان از مانی
Sat 5 03 2016
فریادی از مَغاک
DE PROFUNDIS CLAMAVI*
مغفرت جویم زتو یکتا، که دارم دوستت!
زین چهی کُافتاده قلبم قعرِآن می گویمت:
عالمی ست غمناک، اُفق، دروازه هایش مُهروموم،
کُفر و وحشت غوطه ور در شامِ تاریکیِ وشوم،
نَحسیِ خورشیدِ سردَش شیش ماه بالای سر،
غرق زآن پس درشبی تاریک شش ماهِ دگر،
خِطه ای عُریان تر از قطب زمین، بی کِشت و بار،
بی بهیمه، بی گیاه، بی جنگل و بی جویبار.
خلق هرگز وحشتی برتراز آن خالق نکرد:
آفتابی یخ زده با پَرتوئی از خشمِ سرد.
چون شبِ ما قبلِ خِلقت، بی کناره، بی قرار...
میخورم من حسرتِ تقدیرِ آن حیوانِ خوار
کو گزیدن خوابِ غفلت را دارد در توان،
بس شود اینجا کلاف اش باز با کُندی زمان!
* برگرفته اززَبور مراسمِ عبادی مسیحیان کاتولیک بهنگامِ دعایِ مغفرت خواهی برای مردگان. ترجمه این جمله لاتین به فارسی چُنین میشود: " از قعرمَغاک فریاد برآوردم... "
· شارل بودلر
· (Charles Baudelaire)
برگردان از مانی
|
|