آندره ولتچک
چرا غرب هرگز قادر به شکست و یا " بخشش" روسیه نیست
برگردان : سرژ آراکلی
Mon 1 02 2016
پیشگفتار: مقاله ی زیر برگردان نوشته ی آنده ولتچک، فیلسوف، فیلمساز و محقق آمریکایی است که بنظر گاه اغراق آمیز و گاه بسیار ستایشگرانه بنظر می رسد. بویژه این که در مورد کشوری است که چه در دوران گذشته و چه در چند دهه ی اخیر شدیداً مورد تبلیغات منفی رسانه های غرب و دنباله روانش قرار داشته است. در این میان لاجرم بسیاری از حقایقِ مثبت و منفی بویژه برای کسانی که کمتر به تحقیق و بررسی عمقیِ وقایع تاریخی می پردازند، مخدوش و مستور مانده اند. در هر حال با وجود این شامل حقایق غیر قابل انکاری است که ثبت تاریخ است و غیر قابل انکار.
( س. آ.)
با استناد به تاریخ و درک عینی از آن، روسیه همواره برای بقای بشریت مبارزه کرده است. گرچه این واقعیت کمتر با این عنوان تبیین و به آن اعتراف شده است. بهر حال اما هم اکنون در موارد متعددی این کشور عظیم در مقابل قدرتمندترین نیروهای شیطانی که بقای کره ی ما را تهدید می کنند ایستاده است.
در جریان جنگ دوم جهانی مردم اتحاد شوروی، عمدتاً روس ها، 25 میلیون مرد، زن و کودک را در جهت شکست نهایی نازی ها از دست دادند. که درهیچ کشوری در تاریخ معاصر نظیر نداشته است.
درست بعد از پیروزی در جنگ، روسیه بهمراه چین و بعد ها کوبا دست اندر کارعظیم ترین و باشکوه ترین اهداف انسانیِ تاریخ، یعنی ازبین بردن استعمار غرب شدند. در تمام دنیا توده های تحت ستم علیه توحش امپریالیستی اروپا و آمریکای شمالی بپا خاستند، واین اتحاد شوروی بود که هدایتگر امید و همچنین حمایتگر بیدریغ مالی، نظامی و ایدئولوژیکی آنها بود. در همان حالیکه ملت های تحت ستم و غارت و ویران شده به استقلال دست می یافتند، تنفر از اتحاد شوروی و روس ها در پایتخت های جهان غرب گسترش می یافت. چرا که از نظر آنان غارت قاره های غیر سفید (آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین) حق طبیعی "جهان متمدن" تلقی می شد.
از آنجا که کلمات "استعمار" و "امپریالیسم" در میان توده های مردمِ ایالات متحده آمریکا و اروپا، بسرعت دستکم در ظاهر، مفاهیم بسیارمنفی کسب کردند. تهاجم و خفیف کردن اتحاد شوروی به جرم حمایت از مبارزات آزادیبخش در این قاره ها غیرعقلانی بود و به ضد خود تبدیل می شد، از اینرو نام تازه ای برای آن اختراع و شعارجدیدی ترویج شد با عنوان "امپراتوری شیطانی".[2]
روسیه همواره بطریقی مانع بسیاربزرگی در برابر برنامه های غارت وتوحش واشنگتن، برلین، لندن و پاریس بوده؛ برنامه هایی که هدفش کنترل و چپاول همه ی جهان است. و هرچه عملکرد روسیه انسانی تر، بهمان نسبت مورد حملاتِ توهین آمیزتر قرار گرفته است. روسیه همواره دارای قابلیت عظیم تحرک درجهت اختصاص همه ی منابع خود برای دستیابی به یک هدف انسانی وعمیقاً اخلاقی بوده است. همواره چیزی مقدس در مبارزاتش بوده است، چیزی بلند مرتبه و کاملاً اساسی.
"بپا خیز، سرزمین بزرگ، بپاخیز برای نبرد مرگ و زندگی!" این جمله ی آغازین مهم ترین سرود میهن پرستانه ی جنگ دوم جهانی بود. هنگامی که روسیه وارد نبرد می شود، تنها مسئله ای که برایش اهمیت دارد پیروزی است و هیچ هزینه ای در این راه دستیابی به آن برایش گزاف نیست.
سرنوشت، روسیه را درجهت نبرد برای همه ی جهان انتخاب کرده است. اگر به "سرنوشت" اعتقاد ندارید، هرگز جوهر و راز بقای روسیه و رستاخیز آن را از پس بزنگاه های تاریخی که نابودی مطلقش قطعی بنظر میرسید، درک نخواهید کرد. مسئله مذهبی نیست، روسیه عموماً ناباور و غیرمذهبی است. اما به سرنوشت معتقد است و به آن باور دارد. علاوه بر این، دربیشتر این بزنگاه های تاریخی، روسیه گزیری نداشته جز جنگ، و با پیروزی یا نابودی خود و بشریت روبرو بوده است. هر آن گاه که جهان و بقای آن مورد تهدید بوده، روسیه بپا خاسته است: عصبانی، متوحش اما بسیار کارآمد در خشم و اراده. روسیه از هر روزنه و با هر ذره ای از سرزمین و هر قلبی از مردمش جنگیده و تقریباً همواره پیروز شده است گر چه با هزینه ای وحشتناک و با خاکسپاری ملیونها تن از دختران و پسرانش همراه با درد و اندوه باور نکردنی. و در پس آن نه تنها هرگز کسی به دلداری و همدردی با آن برنخاسته، بلکه در حالیکه هنوز آتش و دود معلق در هوا و اشک و خون جاری از چشمان مادران و زنان قربانیان و قهرمانان جنگ جاری بوده، کشور با تف و لعنت، مورد تمسخر و تحقیر رژیم های ماکیاولی غرب و تبلیغات آنها قرار گرفته است.
قهرمانی، تحقیر و از خود گذشتگی؛ به سخره گرفته شده و به تکرار گفته شد که میلیونها انسان بیهوده نابود شدند!
به ازاء نبرد قهرمانانه اش، روسیه هرگز خواستار چیزی نبود، جز دو مسئله ی اساسی: برسمیت شناختن و احترام. که هرگز هیچ کدام را دریافت نکرد!
حال . . . دیگر بار روسیه بپا خاسته است، با نبرد حماسی اش علیه داعش با قرائت مسخره و وحشیانه ای از اسلام که توسط غرب و نوکران منطقه ای اش خلق و مسلح شده است. روسیه باید وارد عمل می شد. اگر او نمی شد چه کس به مقابله با این تهدید بشری بر می خاست؟ بعد از قرن ها جنگ مذهبی وتجاوزات مخوف استعماری، ازخاور میانه این بخش حیرت آور جهان که یکی از گهواره های تمدن بشری بوده، بسختی چیزی باقی مانده است. خاور میانه ی غارت زده و تحقیر شده به تکه پاره های فلاکت زده ای از کشورهای وابسته و در خدمت غرب تقلیل یافته است. ده ها ملیون نفر نابود شده اند. همه چیز غارت شده. حکومت های با برنامه های رفاه اجتماعی و شبه سوسیالیستی و غیرمذهبی محاصره و سرنگون شدند.
من در جهت نجات آفریقا شدیداً فعال بوده و شاهد بوده ام که هیچ منطقه ای در جهان به اندازه ی آن مورد ویرانگری وغارت وحشیانه ی غرب قرار نگرفته است.
عراق و سوریه، دوکشور باستانی که در سال های اخیر بیشترین مصیبت ها بر سرشان آوار شده است، ناامید، با تنی مملو از زخم های مهلک و مستاصل، به روسیه برای کمک روی آوردند. و روسیه برای کمک به آنها بپا خاست.
آری، البته من ازهم اکنون عربده های ناهنجار اروپا و آمریکا را در مورد "منافع روسیه" و "منطقه ی نفوذ" را می شنوم. چرا که در غرب هیچ چیز مقدس نبوده و نیست. وهیچ ارزشی وجود ندارد جز منافع شخصی و هر ارزشی جز آن باید با پوزخندِ تباهی و فساد تیره شود. اگر که غرب همچون یک باجگیرِ قلُدرعمل می کند، پس همه ی دنیا هم باید با همان شکل و شیوه تصویر شوند. در نهایت غرب نه متحد می شناسد و نه احساس مسئولیت انسانی دارد؛ غرب تنها منافع دارد. این کلام من نیست، من این را بارها و بارها از مردم بخش های ویران شده ی آفریقا که آنجا زندگی و کار می کردم شنیده ام. من برای آنچه در پاریس یا واشنگتن گفته می شود پشیزی ارزش قائل نیستم. چیزی که برای من اهمیت دارد آن است که در عراق، سوریه و لبنان گفته می شود. و من بشما می گویم آن چیست: اگر در آنجا به مغازه سلمانی وارد شوی و بگویی روس هستی، مردم به پا می خیزند و برایت احترام قائل می شوند و حتی برخی اشک شوق برچشم می آورند.
*
روسیه هرگز به کشور دیگری حمله نمی کند، اما اگر مورد حمله قرار گیرد، خشم آن دهشتناک خواهد بود، بویژه اگر در میانه ی درگیری درجنگ باشد. " هر آنکس که با شمشیر بسراغ ما بیاید، با شمشیر نابود خواهد شد" این گفته ی شاهزاده ی نووگراد در قرن سیزدهم ، الکساندر نووسکی[3] است.
حمله ترکیه به جنگنده ی روسیه بر فراز سوریه، خطر گسترش جنگ را به یک جنگ منطقه ای افزایش داده است. ترکیه، کشوری که عضو ناتو هم هست، تروریسم را در منطقه از لیبی تا سومالی و از عراق تا سوریه و حتی در منطقه ی کردنشین خودِ ترکیه، گسترش می دهد. ترکیه مردمش را شکنجه می کند، بسیاری از جمله روزنامه و خبرنگاران را سربه نیست می کند، میلیون ها دلار از منابع طبیعی را غارت کرده و آموزه های افراطیِ جهادی با حمایت قطر را می پراکَنَد.
من رجب طیب اردکان را در اوایل 1990 در میانه ی مداوای آسیب های وارده بر خود از جهت نوشته هایم که چگونه غرب بطور سیستماتیک یوگسلاوی را نابود می کند، هنگامی که شهرداراستانبول بودملاقات کردم. در یکی از ملاقات ها او پرسید: "شما ترکی بلدید؟" من پاسخ دادم ، " نه بخوبی، فقط کمی"
او گفت: "اما شما بخوبی نام حزب ما را تلفظ می کنید! و این نشان میدهد که ما چقدر مهم هستیم."
از همان ملاقات نخست من درک کردم که او تشنه ی قدرت، و شخصی مملو از عقده های دنی و یک تفاله ی مهاجم است. من باور نمی کردم او تا ریاست جمهوری صعود خواهد کرد. از وجود او میلیون ها نفر در منطقه دچار مصیبت اند.
و حالا او باعث سقوط جنگنده ی روسی شده و به عراق نیز حمله کرده است.
ترکیه بارها با روسیه جنگیده و تقریباً همیشه شکست خورده است. سپس در فاصله ی دو جنگ جهانی، تنها با کمک اتحاد شوروی توانست بقای خود را حفظ کند. ترکیه باید برای گام های بعدی اش دو بار فکر کند. روسیه تنها برای جنگ نمی جنگد. مبارزات آن برای بقای بشریت چیزی کمتر از یک کار عظیم هنری، شعر و یا سمفونی ندارد. همه ی این ها در هم تنیده است. شلیک به سوخوی 24 روسیه از پشت، مانند لرزاندن 25 میلیون قربانی روس در جنگ دوم جهانی است. این عمل دهشتناک است بهمان اندازه که جاهلانه است. این روش بزدلانه شیوه ی روسها نیست. خواهان جنگ هستنی؟ مردانه و رو در رو بجنگ. اما اگر ناجوانمردانه آدمکشی کنی و به کشورهای مصیبت زده ی همسایه حمله کنی، بزودی نه تنها با سوخوی های 24 بلکه با انبوهی از بمب افکن های استراتژیک روبرو خواهی شد.
*
روسیه قابل شکست نیست و دلایل زیادی برای آن هست. نخست این که یک ابر قدرت اتمی است. دوم این که معمولاً برای اهداف برحق مبارزه می کند. و این کار را با تمام قدرت و با تمام وجود انجام می دهد.
اگر روسیه نبود، کره ی زمینی، دستکم بشکلی که ما می شناسیم وجودنداشت. غرب و دولت های فاشیست غربی تمام جهان را در کنترل خود داشتند. با "غیر سفید ها"، و به زعم آنها "غیر انسان ها" مانند حیوانات رفتار می شد(بسیار بدتر از آنچه اکنون رفتار می شود) : هیچ بازدارنده ای وهیچ مرزی برای غارت و ویرانی وجود نداشت. وکشورهای موسوم به "جهان متمدن" (آنهایی که شهر ها و سالن های باشکوه نمایش و مدارس و غیره خود را از رودخانه های خون و اجساد دیگران می سازند) بدون مانع با تسلط مطلق در سرتاسر جهان رژه ی نظامی می رفتند.
خوشبختانه روسیه وجود دارد و قابل شکست نیست. و هر گز شکست نخواهد خورد. در عین حال اما هرگز از سوی غرب جهت ایستادن درکنار و دفاع از ضعیف بخشوده نخواهد شد.
_________________________________
1- Andre Vltchek ، فیلسوف، نویسنده فیلمساز و خبرنگار محقق آمریکایی است. تعدادی از تالیفات او :
Indonesia: Archipelago of Fear، Western Terror ، Point of No Return ، Oceania: Neocolonialism, Nukes an...
[2] - این اصطلاحی بود که بعد از جنگ دوم جهانی و آغاز جنگ سرد، کشورهای غرب به سرکردگی آمریکا برای اتحاد شوروی اختراع کردند.
[3] - Alexander Nevsky قهرمان ملی روس در قرن 13 در جنگ های تهاجمی آلمان و سوئد علیه روسیه.
|
|