نيمه ی پر ما از نظر شما (تحر يم کنند گان انتخابات)
نيمه ی خا لی ست
Sat 6 06 2009
شبنم
کسانی که سال های دهه ی ۶۰ را به خاطر دارند، حر ف های من برايشان بيشتر ملمو س است:
سال هايی که اگر کلمه ی دمکراسی، صحبت از حقو ق زنان و يا مردم، ايستادگی زندانيان سياسی بر سر مواضع خود، دفاع از حقوق زندانيان، مردم سالاری، برابری زنان با مردان، تحصيل دختران دررشته هايی که برايشان ممنو ع شده بود، تشکيلات معلمان، کارگران و دانشجو يان، روزنامه يا ماهنامه های مخالف، وبلاگ های دگر اند يشان و... تا بويی دهشتنا ک بود. سال های اعدام و کشتار دسته جمعی، رعب و وحشت، اوين، قزل قلعه، روبرو شدن زندانی مقاوم با اعدام، موج دستگير ي های وحشيانه، کتک خوردن به خاطر پوشيدن شلوار جين، فرو کردن دست خانم های مانيکور کرده در داخل اب جوش و کيسه ی سوسک؟
در دوره ی اصلاحات اگر چه برخی از اين مظاهر وجود داشت ولی نطفه ی فرهنگی بسته شد که اکنو ن و درپايان ۴ سال گذشته مردم را بر آن داشت تا شجاعانه بپذيرند، تحريم انتخابات در دوره ی پيش اشتباهی جبران ناپذير بوده. اصلا حات تا حدود زيادی ميدان را برای بيان عقايد دگراند يشان باز کرد و اگر چه چند ين روزنا مه هم بسته شد و به عبا رتی قتل های زنجيره ای هم بخشا در اين دوران اتفاق افتاد و به قول برخی صاحب نظران آقای خاتمی نتوانست از عهده مسئو ليت هايش به درستی برآيد ولی روشنفکران تشنه در همان اندک فر صت به خيلی از امکانات موجود چنگ انداخته و گوش اقشار ناآگاه جامعه را با واژه هايی مترقی تر و خواسته های طبيعی و حقوق حقه شان آشنا کردند، از قبيل مواردی که در بالا ذکر نمودم. منکر نمی توان شد در اين دوران بود که کلمه ی دموکراسی از حالت ممنوعه خارج شد و برزبان ها جاری گشت و کتاب ها و فيلم های بسياری اجازه چاپ و اکران گرفتند و شايد تعدادی هم نگرفتند که موج مثبت بر منفی غالب بود. انتظار ما از دولت نو پای اصلاحات از حد توان هر آن کس که غير خاتمی هم می آمد منصفانه نبود، ما که اصلا حات را پذ ير فته بوديم انتظار انقلاب داشتيم و اين درست نبود. چطور ممکن بود وقتی رهبروشورای تشخيص مصلحت و شورای نگهبان در بالا دست حضور دارند دولتی در پائينترين رده ی قدرت بتواند بيش از اين تا ثير بگذارد؟ مگرمی تو انست و نکرد؟ شايد برش و قا طعيت لازم را نداشت ولی نبايد از حق بگذريم که با مو انع زيادی روبرو بود و انتظار هم نبود که با اصل نظام در افتد، ومردم هم بنا ندا شتند انقلاب کنند واگر برای انقلاب شرايط لازم را می داشتند و يا اعتقاد به انقلاب داشتند که گز ينه ی اصلاحات مطر ح نمی شد. مردم هنوز هم بنايی به انقلاب ندارند. بنا ی اصلا حات بر اين بود که مردم رادر قالب همين نظام به بخشی از حقوق خود آشنا کند که به نظر من خيلی هم نا مو فق نبود يا حد اقل نمايند ه ها يش نا مو فق نبودند و مجلس متفاوتی بو جود آمد که محصول بدی نداشت، به راستی چرا ما فکر کرديم بايد اصلا حات به تمامی خو استه ها پاسخ دهد آنهم ظر ف مدت ۸ سال؟ کشوری که جنگی ۸ ساله را پشت سر نهاده بود ودر دوره قبل او فقط خرابيها بايد جبران می شده و بودجه صر ف می کرده؟ چگو نه با يد در قالب نظامی متعصب ومتحجرهمه ی خواستهای مردم را پاسخ داد؟ آيا انتظار ما درست بوده؟
من می گو يم خير در ست نبود ما با رو حيه ی باز هم انقلاب زده وعجولا نه د ست رد بر سينه ی او زديم و قهرکر ديم وبا تحر يم آنان از چا له به چاه افتاديم. چاه گشادی که شايد به سختی بتو ان از آن خارج شد؟
۴ سال گذ شته (اگر بخواهم به ساده تر ين شکل بيا ن کنم) ايران به اندازه ی ده سال فر تو ت شده. فقر وتو رم و گرانی و تحقير برهمه ی اقشار تحميل شده وبه همه ی سطو ح تسری يافته، مو ج اعدامها و دستگيری ها، تحر يمهای اقتصادی که بر صنا يع ما ضر بات مهلک زده،. فرهنگ لمپنيزم قوت گر فته، رئيس جمهور براحتی دروغ می گو يد گدا پروری می کند وبه بد تر ين شکل ممکن کشور را به قهقرا برده.
بله ما تحريم را کنار گذاشته و اکنون می خواهيم دو باره به تنها گز ينه ی ممکن يعنی اصلاحات رای بدهيم تا بلد باشد حداقل با ادبيات مصطلح جهانی صحبت کند، ارمغانش جنگ نباشد، اگر صلح نيست. و دستاوردش فقر بيشتر و از بين رفتن کرامت باز نشستگان زحمتکش و شاغلين و فرار مغز ها نباشد، تو رم مهار شود وگرانی قشرمتوسط را بيش از اين تحت فشار قرار ندهد. می خو اهيم واردات بی رويه مهار شود و اين قدر به هر کشوری رشوه ندهيم تا ما را تائيد کنند. و بالاخره بله به آزادي های حد افلی ۴ سال پيش بر گرديم و برای گسترش دامنه ی آن ها تلاش کنيم. گشت ارشاد اينقدر جوانان را تحقير نکند و به بهانه ی اين که دختران بهتر است در منزل پدری و در شهرستان محل سکو نتشان تحصيل کنند تا خطری تهد يد شان نکند در های دانشگاه ها ی معتبر برو يشان بسته نشود وسهميه ی تحصيليشان تقليل نيابد.هزينه ی تا مين مسکن معادل حقوق در يافتی مردم نباشد. زنانی که برای احقاق حقوقشان امضاء جمع می کنند به زندان نيفتند و...
فکرنمی کنيد مو ارد بالا انگيزه ای قوی باشد برای سپردن سرنو شتمان دگر بار بد ست اصلاحات؟ و با مقا يسه ی ۴ سال فبل با دوره ۸ ساله گذ شته پی نمی بريد که تحر يم ما در دور قبل اشتباه بود؟ و فضای مختصرباز دوره ی اصلا حات در خو استه های فعلی مردم نقش نداشته؟
کمی فکر نمی کنيد چه شد ه که اکنو ن همه ی کا ند يداهای رياست جمهوری در خواسته های مر دم استحاله شده اند؟
چه شد ه که مهم تر ين بر نامه های آنان با کمی اختلاف با هم (سه کاند يدای غير از احمد ی نژاد) شامل خو استه های مردم است؟
ادبيات دمو کراسی چگو نه و در چه زمانی بر زبا نها جا ری وبه تکيه کلام مردم بد ل شد ومفهوم خو د را پيدا کرد؟
انهم جملات يا عباراتی که سالها ی قبل و بعد از اصلاحات بهايی سخت برايشان پرداخته شده است؟ جانی و مالی (وصيقه های ميليو نی) و اعدام
چه شده که کانديداها برای بد ست اوردن آراء مردم سعی می کنند با طرح مسا ئل مورد بحث مردم گو ی رقابت را از رقيبان انتخاباتی خود بر بايند؟
چه شده که دگراند يشان؟ و ديگر اديان و مليتها؟ ترک؟ عرب؟ کرد؟ بلو چ؟ لر؟ بهايی؟ اهل تسنن؟ و.....دارای حق و حقو ق شد ه اند؟
به راستی چه شده؟ چگو نه ارزشها ی نا مزدها ی انتخاباتی به سمت ارز شهای جو انان و پيشرو های جامعه ما يل شده؟
بله می دانيم قطار دمو کراسی درحر کت است و دارد همه ی دنيا را در می نو ردد. درست ولی ا ين يک روی سکه است که همه ی د نيا به سمت دمو کراسی در حر کت و لا جرم ايران هم مشمول اين حر کت و دراين جر يان قرار می دهد ولی روی د يگرسکه چيست؟ و ايران چرا فبل از اصلاحات نتو انست بر اين ترن سوار شود؟
ايا منکر اين و اقعيت هستيد که آ رمانهای مردم در اين مقطع راحتتر بيان می شود؟ وحتی به واسطه ی فشارآنها بردوش کاروان کند دمو کراسی (اصلا حات) می رود که محقق شو د؟ وآيا گرمای آفتاب هرچند کم رمق اين آرمانها رانمی بينيد و فکرمی کنيد ما خيلی خوش بين و ساده لو حيم؟ که به حرارت نا چيزش دل بسته ايم؟ و حتی گر م می شويم؟
آيا گز ينه ای ديگر می شنا سيد که با حرارتش گرم شويم و به جزهمين اپو زيسيون جريانی منسجمتر وهد فمند تر سراغ داريد؟
به خا طرم هست يکی از عز يزانی که با کمال تا سف اکنون ۲۰ سال است از ميان ما رفته و برای تحقق همين آرزو ها و آرمانها خيلی زحمت کشيد و اعدام شد می گفت: نسل سوم که بيايد مردم آگاه می شوند و حر کت می کنند و سه نسل قر بانی دادن، حد اقل خسارت ما ست وحکو مت دين کم کم رخت بر می بندد دير وزود دارد ولی سوخت و سوز ندارد دين بايد در ايران حکو مت کند بعد به دست خود مردم جمع شود و کنار برود و در حاشيه قرار گيرد.
شما واقعا نسل سو می ها ی ما را در داخل کشور و علی رغم فشارهای متعدد نمی بينيد که چگو نه بادشمنان آزادی
اند يشه و لمپنيزم وافکار پوپو ليستی بای بای می کنند؟ آنهم در مقابل دوربين تلو يزيون تک سو يه؟(شب منا ظره مير حسين مو سوی و احمدی نژاد مقابل صدا و سيما؟)
شما اعتقاد نداريد که آنچه به زبان بيايد و دراذهان مردم جای گيردو نها دينه شود به ناچا ربه فعل تبد يل می شود؟
از تلاش اين جو انان برای حاکم شدن بر سر نو شت خود فقط پو شيدن لباس سبز يا دستمال سبز را د يديد؟
نمی بينيد کا ند يداها درافکارشان چگو نه ذوب شد ه اند؟ وبرای پيروزی چگو نه همين فرزندان ما برای کاند يداها عزيزو رهگشا می شوند؟
خانم عزيزي در کانال ما هو اره ای تيشک که من خيلی به اين کانال اراد ت دارم، در مصا حبه ای که با ايشان انجام گر فت می گفتند: آزادی نسبی معنايی ندارد ومن تعجب می کنم و متا سفم که جو انان به بيرون زدن کمی از مو هايشان از روسری و يا پو شيدن چکمه و ويا پو شيدن لباس کمی تنگ راضی اند.و توفعاتشان تا اين حد تقليل يا فته.
به اين خانم که خيلی هم از نظر من محترم هستند با سلام و عرض ارادت و پوزش عر ض می کنم که بله اين جوانان همه سوسياليزم و يا منيفست مارکس و يا اصول دمو کراسی را مطالعه نکر ده اند ولی عملا آنتی تز اين حاکميتند و زخمی خو رده اند کار ی وشما شايد لمس نمی کنيد، اينان از طبيعی تر ين حقوق خود دفاع می کنند و ابتدا يی ترين انها، يعنی آزادی اتنخاب پو شش و نه لزوما براندازی، اينان دوست دارند چکمه بپو شند و ما نتو تنگ، دو ست دارند تو جه جلب کنند دوست دارند با صدای بلند در خيابان بخنند ند ولی به انها انگ زده نشود، منکريد که ما نتو ی تنگ قشنگ تر از ما نتو ی گل و گشاد است؟ مو يکی از مظاهر زيبايی است و بيرون گذاشتن آنها از روسری خود يک مبارزه است ودختران به خاطرهمين کار تا مزر اخراج از دانشگاه و يا تعليق يک ترم و دو ترم يا حتی به اداره ی مبارزه با منکرات و يا حر است دانشگاه کشيد ه می شود؟ دوست عزيزاين خيلی تقليل تو قع نيست و پو زخند هم ندارد. اووقتی انتخا بات را تحر يم کرده بهای سنگينی پرداخته،او می گو يد چند سال جوان می مانم که جوانی کنم مثل دختران قشنگ و آزاد اروپايی وما مانی امريکايی؟ دست دوستان خود را بگيرم و در خيا بان قهقهه سر دهم؟ و حتی در بيا بان هم مخفيا نه نتوانم بر قصم و بخند م و لذت ببرم؟ بله پسران جوان ما می خو اهند لباسهای مد روز بپو شند آيا سعی در بد ست آوردن اين حد اقل حق او نيست؟ و يا حتما مبارزه مبارزات حزبی است؟ خيال می کنيد برای اين جوان درک مظا هرحقوق بشر سخت است؟ تصور می کنيد نمی فهمند که با رای دادن يا ندادن چه مسايلی گر يبا نشان را می گيرد؟ حق ندارند بخواهند دو لتی بيا يد که او به کمتر ين آرزوها يش بر سد؟ ولو اينکه بيرون گذاردن مو در بيرون رو سری باشد؟آيا نمی بينيد بيشتر ين ميدان داران همين هاهستند و اتکای کا ند يداها بخشآ برروی همين عز يزان است،خواستهای اينان مبارزه با فر هنگ خرافه پرست و عقب ما نده و واپسگرا است، اين که لزو ما آدمهای صد در صد سياسی نمی خو اهد، مبارزه با کسانی که به جای گستر ش تو ريزم درسرزمين پرازجا ذبه و ثروت تو ريستی ايران پای همه تو ريستهای جهان را قطع می کنند در قالب همين اصلا حات عملی است، دفاع از خليج فارس و بنيه ی علمی و هنری و سياسی ايران که اکنون از طر ف همين عز يزان مطرح است از عهد ه ی يک دولت اصلاح طلب بر نمی آيد؟(مگر نبود که در دوره ی آنان اين ارزشها بر جا بود) پشتيبانی از تر ميم آثار با ستانی درحال حاضر دغدغه ی همين جو انان است (که درراستا ی اعتراض آ نها بعضی از اين آثار در حال تر ميمند) اينها نمی تو اند يک گام با شد؟احياء هو يت ملی و تا ريخی را اينان بيش از هر کسی دارند طر ح می کنند. مخا لفين وا قعی رفع تبعيض جنسيتی درداخل چه کسانی هستند (پلاکهای دست دانشچو يان معترض قابل خو اند ن است)
اگر واقع بين باشيد می بينيد که تحت فشار همين ها شعار تغيير (کروبی) شکل می گيردو بخشی از اصول گرايان تحت همين فشارها ستادی بنا می کنند که برسردرش نو شته: ستاد اصول گرايان طرفدارمير حسين موسوی و معروف می شوند به (اصول گرايان اصلاح طلب).
من با پو زش جسارت کرده و به عزيزان تبعيدی و يا دوستان يا نا شرين مجلات و روز نامه های مختلف خواستارتحريم محتر مانه می گو يم که درکتان از درون ايران خيلی درست نيست و يا طرز تلقی شما از حر کتهای درون تا حدودی غير واقعی است. بخشی از شما هم می گو ئيد رای سفيد می ريز يد؟ چرا؟ مگر می خو اهيد به رای خو دتان رای بد هيد؟ شما می خو اهيد با تحر يمی ها مخالفت کنيد؟ يا به نظام حقا نيت ببخشيد که "می گويد آمدن پای صندو قها کافی است که دشمنان ما را مآيوس کند "؟ بهتر نيست ازمخالفين جنگ طلبی و تحجر حمايت کنيد؟ تا با باز شدن فضا يی دو باره بشود حر ف زد؟ خانم عزيز مورد ذکر من در جايی ديگر گفتند برخی تحليلگران گفته اند اگر فضايی باز شود ما می تو انيم مردم را ازلا يه های پائين نسبت به تضيع حقو قشان آگاه سازيم، من نمی دانم چه کسی اين را گفته ولی می گو يم در ست است، من اين را هم اضا فه می کنم که می توان از خو استه های کو چک شروع و به خواسته های بزرگ رسيد نه اينکه اول انتظار داشت نظارت استصوابی جمع شود و حاکميت مشرو ع باشد و فضا دمو کراتيک بشود بعد دمو کراسی بيايد بعد ما رای بد هيم، من می گو يم خيلی مطا لب در دوره ی آقای خاتمی فر هنگ سازی شد، دو ست عزيز منکر اين حقيقت هستيد که قبل از باز شدن فضا در اصلا حات جيک می زد يم با چه سرنو شتی مو اجه می شد يم؟ حالا اگر اصلا حات به نظر شما شکست خو رده بحثی ديگر است که آن هم قابل قبول نيست که اگر اصلا حات شکست خو رده بود دو باره مردم به سمتش نمی رفتند شايد می گو ئيد از نا چاری است من می گو يم همينطور است ولی به هر حال مردم در شرايط فعلی همين امکان را دارند تا راحتتر زند گی کنند، پس اين گز ينه ی مطلو ب و مو جو د در دستر س است، چه بد است که خيلی از عز يزان ما چشم بر بزرگترين و نا بخشو دنی ترين اشتباهات خود در مقا طع مختلف قبل و بعد از قيام ۵۷ تا اکنو ن می بندند(که اينجا جای آن بحث نيست) وبا ذره بين و بدون کمی انصا ف جر يان نو پا و تا زه متو لد شده ی اصلا حات را انگونه با بی رحمی و عجله پس می زنند و پر وند ه ی آنان را مختو مه اعلام می کنند شايد اگر با دقت بيشتری کا رنامه اصلا ح طلبان بر رسی می شد و با سيا هنمايی مطلق آنان را از صحنه نمی راند يم و نکات مثبت آنها را نا ديده نمی گر فتيم و با قهر خود ميدان را برای تو لد نا ميمون به اصطلاح اصول گرايان خالی نمی کرديم اکنون با پو زش از اشتباه آرزو نمی کر ديم که حد اقل به ۴ سال پيش بر گر ديم و حتی شما هم اين دوره گز ينه ی قهر و تحريم را منتفی نمی دا نستيد. جر ياناتی اشتباه کردند و می کنند که سوا بقشان از اصلا خات خيلی خيلی بيشتر بود و هست. من البته وابسته به اصلا حات نيستم و در حد انتقاد از بزرگواران و تئو ريسين های زحمتکش خارج از کشور هم نيستم ولی معتقدم نبا يد با تنگ نظری به جر يانات نو پا نگر يست، آنهم وقتی که تنها گز ينه و فر شته نجات مرد مند و شايد بهتر باشد اپوزيسيون خارج کشور به خود بيا ييند که اين شرايط نتيحه ی تعلل شما هم می تو اند باشد غير از اين است؟
نمی توان پذيرفت که ما نسل انقلاب گر اعتماد فرزندانمان را جلب نکرده ايم؟ و آنان اکنون با تکيه بر دانش خود و درک خود می خواهد تغيير بدهند؟ ما که در ايران تسليم اين نسل شده و پذ يرفته ايم که اگر نپيذ يريم هم چاره ای نداريم چون اينان د يگربه ما تکيه ندارند چه بخواهيم چه نخواهيم.
شما هم اگر به اين نسل می انديشيد وبه منافع مردم، به نظراتشان احترام بگذاريد و با پو زخند از خواسته هايشان ياد نکنيد و تحقير شان نکنيد، به خاطر بياوريد که ما هم اشتبا هاتی کرد ه ايم که منجر به عدم بخشش نسلهای بعد ما شده است، بگذاريم اين نسل برای خود تصميم بگيرد و به انها احترام بگذاريم. در نهايت:
نيمه ی پر ما يا نه نسل جوان در صحنه را خالی نبينيد.
با احترام فراوان شبنم از تهران